پس از محرزشدن شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا، بهراحتی میشد ذوقزدگی را در چهره تمام مجریان شبکه سیانان دید؛ اما نقطه اوج احساسات، اشکهای شوق و امید ون جونز، مجری سیاهپوست این شبکه بود که با چشمانی اشکآلود که گاهی مجال نفسکشیدن را از او میگرفت (به گفته خود او یادآور حالت جانباختن جورج فلوید بود) اهمیت پایانیافتن ترامپ از نظر فضایل اخلاقی را برمیشمرد، همینطور نوید سرنوشت بهتری را برای تمام گروههای طردشده، از جمله سیاهپوستان، مسلمانان و مهاجران میداد.
توصیف او شاید بیش از حد سیاه و سفید بود؛ درست مثل انتخابات خود آمریکا که به دوقطبی تمامعیاری تبدیل شده بود. پیشازاین نیز مجریان سیاهپوست سیانان درباره اظهارات نژادپرستانه ترامپ حساسیت نشان داده بودند؛ ازجمله دو سال پیش در اقدامی بیسابقه، مجری سیانان برنامه خود را چنین آغاز کرد: «این برنامه شبانگاهی سیانان است. من دان دلمون هستم. رئیسجمهور ایالات متحده نژادپرست است»؛ اما گویا به نظر میرسید وعدهای که لنگستن هیوز شاعر سیاهپوست آمریکا بیش از نیمقرن پیش داده بود، بنا بود پس از شکست ترامپ محقق شود. او در شعر «بگذار آمریکا دوباره آمریکا شود» سوگند خورد روزی آمریکا برای سیاهان هم آمریکا شود: «آری/ روراست بگویم/ این آمریکا هرگز برای من آمریکا نبود/، اما اینجا سوگند میخورم/ روزی خواهد شد». از آن زمان تاکنون سیاهپوستان آمریکا مبارزات زیادی را رقم زدند و تازهترینش، کارزارِ «جان سیاهان مهم است» هنوز زنده است.
رئیسجمهور منتخب آمریکا پس از محرزشدن پیروزیاش سعی کرد در نطقش به فراگیربودن دولت آینده اشاره کند؛ درست خلاف آنچه ترامپ در این چهار سال بر سر اقلیتهای گوناگون این کشور آورده بود. علاوه بر اینکه پیشتر برای معاونتش یک زن سیاهپوست را انتخاب کرده بود، در چینش سایر همکاران کلیدیاش نیز همین رویه را ادامه داد و بیش از هر دولت دیگری در آمریکا بنا است به تکثرگرایی در دولت آینده آمریکا عینیت ببخشد.
بیشک شباهتها و تضادهایی را میتوان میان رویه حزب دموکرات آمریکا و اصلاحطلبان ایران یافت. «ایران برای همه ایرانیان» ترجمه همان شعاری است که امروز حزب دموکرات قرار است برای آمریکا اجرا کند؛ اما اختلاف اساسی میان این دو (فارغ از نوع نظام سیاسی دو کشور که بر همگان آشکار است) در این است که در آمریکا این شعار مبتنی بر بنیان «سیاست برای تمام آمریکاییان» است؛ اما اصلاحطلبان در حالی این شعار را سر میدهند که عملا چندان پایبند به «سیاست برای تمام ایرانیان» نیستند؛ در واقع در میان خود هنوز این رقابت درونجبههای را به صورت مردمی نهادینه نکردهاند.
حزب دموکرات آمریکا پیش از انتخابات در طول سه ماه، انتخابات درونحزبی نفسگیری را پشت سر گذاشت و نامزدهای شاخص با گرایشهای متمایز درون حزب دموکرات رقابت سختی داشتند و حتی یکدیگر را بهشدت تخریب میکردند؛ اما در نهایت برنی سندرز و جو بایدن به مرحله نهایی رسیدند و در پایان کار جو بایدن بهعنوان نامزد رسمی حزب دموکرات معرفی شد و با معرفی معاون خود از درون حزب پا به رقابت انتخاباتی ریاستجمهوری گذاشت. نکته حائز اهمیت این بود که نامزدهای اصلی درون این حزب عموما پس از ناکامی خودشان، همچنان به حمایت از نامزد پیروز حزب ادامه دادند و به این طریق موجب شدند که حزب دموکرات بتواند از تمام ظرفیت خودش در این رقابت بسیار تنگاتنگ استفاده کند و با فاصله نهچندان زیادی پیروز شود.
اصلاحطلبان چارچوبی مشابه حزب دموکرات در ایران ندارند. بخشی از آن البته به خاطر فشار اصولگرایان است که به آنان چندان میدان بازی برای سیاست نمیدهند؛ اما از جانب دیگر نیز به نظر میرسد فعالان سیاسی اصلاحطلب چندان از روحیه رقابتپذیری درونحزبی برخوردار نیستند. در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴ اصلاحطلبان به طرز حیرتانگیزی چندین نامزد داشتند و با فقدان رهبری واحد شکست سنگینی خوردند. حتی در سال ۱۳۸۸ نیز نهایتا با دو نامزد وارد انتخابات شدند و فقط در سال ۱۳۹۲ بود که گویا رهبران اصلاحطلب به این نتیجه رسیدند که با بیش از یک نامزد، شانس چندانی برای پیروزی ندارند.
شاید اگر بیش از حد تسامح به خرج دهیم، بتوانیم «شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان» را متناظر با ساختار درونحزبی دموکراتهای آمریکا بدانیم. این شورا با معرفی لیست امید تاکنون توانسته است در چند انتخابات پیروز شود. اما متأسفانه حتی برخی از اعضای خود این شورا نیز دیگر اعتبار و کارآمدی برای آن قائل نیستند، چه برسد به حامیان آنان در میان مردم. مشکل اساسی این شورا و تفاوت آشکارش با مشابه خارجیاش در این است که این حزب پیوندی ارگانیک با بدنه جامعه ندارد و اعضای اصلی آن یا شخصیتهایی حقیقی هستند که پیشتر فعال بودند یا نمایندگان احزاب اصلاحطلب و از مردم عادی خبری نیست. حتی در میان اعضای حقیقی آن نیز از اعضای شاخص اصلاحطلب خبری نیست. بهخوبی میدانیم که بیشتر احزاب اصلاحطلب (به جز معدودی از آنها) فاقد برنامه و اصول روشن سیاسی هستند و صرفا برای سهمخواهی از قدرت ایجاد شدهاند و عملا به بنگاهی برای کاریابی مدیران تبدیل شدهاند. زمانی که پیوند میان نخبگان حزبی و مردم محکم نباشد، بدیهی است که دچار تلاطم خواهد شد. اگر پیوندی برقرار نباشد، زمانی که شرایط جهانی و اوضاع اقتصادی مناسب باشد، مردم ممکن است به سیاسیون روی خوش نشان دهند؛ اما زمانی که گرفتاریها و مشکلات امان مردم را ببُرد، دیگر رغبتی به هیچ چیز نشان نمیدهند.
در جامعهای که سازوکارهای دموکراتیک نهادینه نشدهاند، افراد و گروهها در رسیدن به اهدافشان با موانع متعدد روبهرو میشوند و با نقض حقوق فردی و جمعی، از جامعه طرد میشوند، طبیعی است که این طردشدگان به قهر سیاسی بهعنوان یک راه بیندیشند. راهحل سیاسی بازگرداندن این نیروهای طردشده، به تجربه ثابت شده است که مجادلات بیپایان بر سر گزینه بد و بدتر نیست؛ بلکه شاید یک راه مؤثر، ایجاد چارچوبی سیاسی باشد که در آن تمام گروههای حذفشده با همافزایی نیروهای خود بتوانند نقشآفرینی کرده و به مشارکت سیاسی به شکلی عینی بپردازند (آنگونه که حزب دموکرات آمریکا به نحوی آنان را در خود جای داده بود). در حقیقت اگر در ساختار رسمی طرد شدهاند، درون ساختار و چارچوب جبههای بتوانند به تدوین برنامه سیاسی و طرح مطالبات خود بپردازند.
رابرت دال در کتاب چندسالاری، فراگیری نظام سیاسی را در کنار امکان پرسشگری دو شاخص مهم نظام دموکراتیک معرفی میکند و اساسا نظامهای سیاسی را بر این مبنا دستهبندی و توصیف میکند. پس یک وجه از پیشبرد دموکراسی قطعا حرکت به سوی فراگیری است. درست است که «شعار ایران برای همه ایرانیان» همین هدف فراگیری را نشانه رفته است؛ اما زمانی این شعار معنا مییابد که چارچوبی برای تحقق آن، دستکم درون جبهه مردمی خود ایجاد کنند. البته ایجاد چنین چارچوبی جایگاه اصلاحطلبان در میان مردم را تا حدی تثبیت خواهد کرد تا دستخوش نوسانات شدید نشود. گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند در میان مردم، امکان ایجاد جمعهای غیرحضوری را بیشازپیش فراهم کرده است و دستکم دیگر به لحاظ سختافزاری نیاز به مکانهای وسیع و برگزاری تجمعات پرهزینه نیست. شاید یک پلتفرم ساده انتخاباتی بتواند تمام سازوکارهای جبههای لازم برای جمعیتی انبوه را تأمین کند.
انتخابات آمریکا تنها برای مردم آن کشور بااهمیت نبود. بسیاری از مردمان کشورهای گوناگون بهشدت اخبار آن را دنبال میکردند. در ایران نیز به طرز حیرتانگیزی اخبار انتخابات نقل محافل گوناگون و شبکههای اجتماعی ایرانیان بود و با بیم و امید آن را دنبال میکردند. اگرچه تأثیرگذاری این انتخابات بیش از همه برای مردم آمریکاست؛ اما رفتن ترامپ و پایانیافتن تحریمهای ناشی از فشار حداکثری، شاید باعث تغییراتی در روحیات سیاسی مردم ایران شود و برخلاف انتخابات پیشین مجلس که مشارکت چندانی نداشتند، این بار بخواهند در انتخابات مانند مردم آمریکا اثرگذار شوند. بیگمان اصلاحطلبان برای بازسازی پایگاه خود در میان مردم نیاز به بازنگریهای جدی دارند؛ اما اگر بخواهند بهدرستی دوباره بر شعار «ایران برای همه ایرانیان» تأکید کنند، لازم است پیشنیاز آن «سیاست برای همه ایرانیان» را هم به نحوی فراهم کنند.
منبع: روزنامه شرق/ ابراهیم اسکافی