ضمن روایت ماجرای سال ۲۰۱۲ در شهر «پیکالیووا»ی روسیه، به دلیل این برخورد و البته بازتاب نظر موافقان و مخالفان این روش پرداختهایم.
ماجرا چه بود؟
پوتین در سال ۲۰۱۲ بدون اطلاع قبلی وارد شهر پیکالیووا شد که در آن زمان دچار بحران اقتصادی بود. او با استفاده از خشم کارگران شهر، مدیران و سرمایهداران یکی از کارخانههای بزرگ شهر به نام (UC Rusal) از جمله «اولگ دریپاسکا»، یکی از متنفذان ارشد روسیه را در جلسهای گرد هم آورد و پیش از وا داشتنشان به امضای تعهدنامه برای بازگشایی کارخانه، آنها را با الفاظی چون «سوسک»، «بیکفایت» و «بیمسئولیت» تحقیر کرد و این افراد را مسئول گروگانگرفتن هزاران کارگر دانست. در پایان، پوتین به آنها هشدار میدهد که اگر نتوانند به توافق برسند و تولید در کارخانه را شروع کنند، خودش کارخانه را بازگشایی خواهد کرد. سپس دریپاسکا را که از میلیاردرهای بانفوذ روسیه است مجبور میکند توافق بازگشایی کارخانه را امضا کند.
مبارزه با سرمایهداران فاسد یا اخاذی؟
با شروع دهه ۱۹۹۰ و از دست رفتن مهار امور از دستان گورباچف که به دنبال حفظ شوروی با انجام اصلاحات اساسی بود، تجارت و اقتصاد شوروی هم با شیب تند به سمت اقتصاد بازار حرکت کرد و با انحلال اتحاد جماهیر شوروی و به قدرت رسیدن «بوریس یلتسین» عظیمترین خصوصیسازی تمام تاریخ بشر رقم خورد و بسیاری از کارخانهها به دست غولهای سرمایهدار روسیه افتاد که به گزارش مشرق حضور پوتین باعث از میان برداشتهشدن بسیاری از این غولهای سرمایهدار بود که با روابط سیاسی توانسته بودند به این ثروت دست یابند و گلوگاههای اقتصادی روسیه، در بخش انرژی و فلزات را تحت کنترل داشتند.
با این حال برخی هم او را به اخاذی از ثروتمندان متهم میکنند تا به ثروت هنگفت خود اضافه کند. به طور مثال سیانان در گزارشی نوشته: «یل برودر، یک سرمایهگذار روس است که پس از اخراج از روسیه به منتقد سرسخت پوتین تبدیل شد. او در مقابل سنای آمریکا ثروت پوتین را حدود ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد کرد. برودر که از فعالان ضد فساد است، به سیانانگفت: کلکسیون ساعتهای قابل مشاهده پوتین ارزشی چند برابر درآمد رسمی او دارد. ثروت او حاصل اخاذی و سرقت هنگفت منابع دولتی است.»
مخالفان و موافقان این روش چه میگویند؟
این روش پوتین، موافقان و مخالفانی هم دارد که نظرات هر کدام در جای خود قابل توجه است و در ادامه به این نظرات پرداختهایم.
حمایت از کارگر و تولید: برخی حمایت از کارگر را وظیفه حاکمیت میدانند و معتقدند باید از بهانههای واهی عدهای که به دنبال تعطیلی کارخانهها هستند تا با تغییر کاربری زمین این کارخانهها سود سرشاری به جیب بزنند توسط حاکمیت جلوگیری شود. برخی این موارد را مانند کارخانههای واگذارشده دولتی به بخش خصوصی مانند هفت تپه میدانند که وظیفه دولت هدایت بخش خصوصی به تولید است تا از سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری شود.
تضعیف نهادهای میانجی: مخالفان این روش پوتین بر این باورند که با نادیدهگرفتن جامعه مدنی و نهادهای آزاد و مستقل، به عنوان واسط و میانجی بین حاکمان و مردم و دخالت مستقیم مدیران سیاسی در مشکلات خرد اقتصادی با هدف نجات اقتصاد، این نهادها تضعیف و عملاً امکان تحقق عدالت اقتصادی و شغلی به التفات و اراده مدیران سیاسی وابسته میشود و مشکلات ساختاری به افراد محدود خواهد شد. در چنین شرایطی هرگونه بهبود احتمالی در وضعیت اقتصادی نیز به دلیل وابستگی آن به افراد، شکننده و مقطعی خواهد بود.