به سراغ منابع خبري مي رويد. اگر چه با اسلوب كار آشنا نيستيد، ولي براي اظهارات همتايان آمريكايي خود اولويت قائل مي شويد. مي بينيد كه ابتداي هفته پيش كالين پاول وزير خارجه آمريكا در مصاحبه با «واشنگتن پست» اعلام كرده كه از ايران علايم مثبتي گرفته و روي همان طول موج پاسخش را فرستاده است. وي گفته است: ما به دنبال رويارويي يا بحران با ايران نيستيم، فقط مي خواهيم ايران به جامعه بين المللي اطمينان دهد برنامه مخفي توليد تسليحات اتمي ندارد.ولي دو گزارش مربوط به آخر هفته گذشته ميخكوبتان مي كند.
از يكسو، «جان بولتن» از معاونين پاول در لندن اظهار كرده تهديد ايران بايد حذف شود و از سوي ديگر، برخي مقامات وزارت خارجه آمريكا هشدار داده اند دولت جورج بوش براي مقابله با حملات احتمالي ايران در برخي كشورهاي اروپايي از جمله روماني و بلغارستان موشك مستقر مي كند.اين همه تناقض گويي، حتي در محل كار شما، نوبر است. نگاه سردتان به كلمات خصمانه بولتن خيره مي شود: «فكر مي كنم آنچه قبل از 31 اكتبر رخ خواهد داد، اين است كه ايرانيان قدري همكاري خواهند كرد و بعد مسئله اين خواهد بود: آيا همكاري شان كافي است؟ آنها مي كوشند ما را گمراه سازند و با توسل به سطح متوسطي از همكاري، پنهان كاري خواهند كرد، مي كوشند «شن به چشم ما بريزند»، بازرسي را به تأخير بيندازند، وقت كشي كنند و نگذارند موضوع به شوراي امنيت ارجاع شود.مي بينيد كه وي افزوده است: اگر ايران مهار نشود، تا آخر دهه جاري صاحب قدرت اتمي خواهد شد، هر چند برخي اظهار مي كنند مسئله خيلي سريع تر از اين خواهد بود.هشدار مردي كه مقام چهارم وزارت خارجه آمريكا تلقي مي شود، بسيار خصمانه تر از كلمات رئيس وي است. كنجكاو مي شويد قدري درباره پيشينه اخلاقي و حرفه اي بولتن تحقيق كنيد.
بولتن در آرماگدون
بولتن يك نومحافظه كار راستگراي افراطي است كه از سوي «ديك چني» معاون رئيس جمهور آمريكا به پاول تحميل شد تا مراقب سياست هاي اعتدال گرايانه اين ژنرال بازنشسته باشد. وي اعتقاد دارد معاهدات بين المللي و حتي سازمان ملل استيلاي جهاني آمريكا را محدود مي سازند. لابد مي پرسيد سمت بولتن چيست؟ معاون وزير در امور كنترل تسليحات و امنيت بين الملل!تعجب نكنيد.معرفي چنين فردي براي تصدي چنين منصب خطيري نه تنها براي پاول بلكه براي نمايندگان سناي آمريكا به خصوص دموكرات ها پرسش برانگيز و جنجال آفرين بود. بولتن در جلسه رأي اعتمادش ناگزير به «تقيه موقتي» شد و توانست با 57 رأي موافق در برابر 43 مخالف به دولت بوش پسر ملحق شود.در آن جلسه مارس 2001 جسي هلمز، سناتور افراطي كه در 1998 قانون «هلمز - برتون» را براي تحريم شركت هاي نفتي خارجي سرمايه گذار در ايران به تصويب كنگره رساند، در حمايت از نوچه خود جمله اي بيان كرد كه ماهيت بولتن را آشكار مي سازد. وي گفت: جان بولتن از آن دست مرداني است كه مايلم در «آرماگدون» يا آنچه انجيل نبرد نهايي نيكي با پليدي مي نامد، كنارش بايستم.
اگر ترديد داريد كه بولتن در زمان آرماگدون در كدام اردوگاه قرار دارد، بايد يادآور شد وي هم انديشي نزديكي با راستگرايان مسيحي همچون «چني» «رونالد رامسفلد» وزير دفاع آمريكا، معاونش «پل ولفوويتز» و مشاور سابق پنتاگون «ريچارد پرل» دارد. بنابراين تصميمات چنين مردي در زمينه سياست خارجي مي تواند بسيار نگران كننده باشد. «ايان ويليامز» خبرنگار حوزه سازمان ملل مجله «واشنگتن ريپورت» شناخت دقيقي از معاون كنترل تسليحات و امنيت بين المللي وزارت خارجه آمريكا دارد. وي هشدار مي دهد: ناديده انگاشتن اظهارات بولتن بسيار خطرناك است، زيرا سخنان وي پيشقراولان جنگ هاي بي پايان هستند.مثلا او در سال 1994 اعلام كرد: «ما چيزي به مفهوم سازمان ملل متحد نداريم.» و «اگر 10 طبقه از ساختمان دبيرخانه سازمان ملل در نيويورك فرو ريزد، تفاوت زيادي پيدا نخواهد كرد.»در جلسه رأي اعتماد به بولتن در كميته روابط خارجي سنا كه رياستش بر عهده هلمز بود، سناتور «جان كري» دموكرات با لحني كنايه آميز گفت كه اين ديپلمات براي جلب نظر مثبت كميته تقيه كرده است. سناتور «باربارا باكسر» دموكرات، ديدگاه هاي بولتن درباره سازمان ملل را مغاير با «افكار عمومي آمريكا» دانست. در نهايت هلمز در دفاع از وي، بولتن را «لايق ترين مرد براي اين شغل» دانست و او را به عنوان «دوستي ارجمند»، يك «ميهن پرست» و «متفكر و نويسنده اي خوش فكر» ستود.
ورود به سياست
بولتن كه سرانجام در 11 مه 2001 به عنوان معاون پاول سوگند ياد كرد، در 20 نوامبر 1948 در بالتيمور با نام كامل جان رابرت بولتن دوم به دنيا آمد. ليسانس خود را بنا به اعلام پايگاه خبري وزارت خارجه آمريكا با نمرات ممتاز از دانشگاه ييل گرفت واز دانشكده حقوق همان دانشگاه دكتراي حقوقش را دريافت كرد. او از 1974 تا 1981 دستيار حقوقي وكالتخانه «كاوينگتون و برلينگ» بود.پس از اتمام تحصيلات، به اردوي مبارزه تبليغاتي «جيمز بيكر» براي تصدي سمت دادستان كل تگزاس پيوست و ارتباط با بيكر زندگي اش را دگرگون ساخت. بعدها به كمك بيكر كه سرانجام وزير خارجه آمريكا شد، بولتن به دولت هاي رونالد ريگان و جورج بوش پدر راه يافت و در چندين سمت به شرح ذيل مشغول به كار شد:معاون امور سازمان هاي بين المللي در وزارت خارجه (1993 - 1989)، معاون دادستان كل در وزارت دادگستري (1989 - 1985)، معاون اداره توسعه بين المللي (1983 - 1981).
در تيم بوش و چني
بولتن در اين موسسه كوشيد اركان سياست خارجي دولت بيل كلينتون دموكرات را تضعيف كند. وي همچنين يكي از امضاكنندگان نامه 26 ژانويه 1998 با عنوان «پروژه قرن جديد آمريكا» بود.بوش نيز پس از انتخابش به عنوان «رئيس جمهور اقليت» موفقيت خود را تا حدود زيادي مرهون دسيسه هاي حقوقي بولتن مي دانست و به پاس وفاداري اش به خانواده بوش، او را براي معاونت وزارت خارجه در امور كنترل تسليحات شايسته دانست. او مي دانست بولتن براي اجراي سياست هايش از جمله احداث سپر دفاعي موشكي و مهار تهديد عراق و ايران بسيار توانمند است. در حقيقت در جلسه كميته روابط خارجي سنا براي تاييد بولتن، سناتور دموكرات «جوبايدن» هنگام انتقاد از اين نامزد افراطي گفت: «من هيچ ايرادي در كفايت شما نمي بينم. مشكل من با شما در اين سال ها كفايت بيش از حد شما بوده است. منظورم اين است كه ترجيح مي دهم شما احمق باشيد نه خيلي كار آمد.»
رفاقت با شارون
در حالي كه هنوز يك سال از دوره نخست رياست جمهوري بوش باقي مانده، بولتن نقش به سزايي درتحقق كليه پيش گويي هاي اين سناتور دموكرات ايفا كرده و انتظار مي رود در صورت پيروزي مجدد بوش بتواند در سمتي تازه، زمان «آرماگدون» را نزديك تر بياورد. محافل خبري آمريكا كه برخوردشان با بولتن به طرز غريبي عادي است از حالا وي را مشاور امنيت ملي دولت دوم بوش پسر مي دانند. قرار است كوندوليزا رايس وزير خارجه شود و پاول ميانه رو به مزرعه اش باز گردد.با كمي اغراق، او اعتقاد دارد كه رابطه آمريكا با ساير كشورهاي جهان بايد رابطه چكش و ميخ باشد.يكي از خصلت هاي نه چندان عجيب بولتن، علاقه اش به آريل شارون نخست وزير رژيم صهيونيستي است. «ريچارد كرتيس» نويسنده مجله «واشنگتن ريپورت» فاش مي سازد «او از حاميان ديرينه شارون است كه به خاطر كشتار فلسطينيان در اردوگاه صبرا و شتيلاي لبنان در 1982 به «قصاب بيروت» شهرت دارد.»
فشار به ايران و سوريه
در واقع بولتن و شارون در اين اواخر كاملا همنوا مي نوازند. بلافاصله پس از آن كه جورج بوش عراق، ايران و كره شمالي را در «محور شرارت» گنجاند، معاون افراطي پاول، كوبا و ليبي را «محورهاي كوچك» خواند. اگرچه شارون تهديدي از سوي كوبا احساس نمي كند، ولي شادمانه از افزودن ليبي به فهرست كشورهاي هدف در كنار ايران و سوريه استقبال كرد.بولتن يكي از حاميان «نظريه دومينو معكوس» ولفوويتز است كه اظهار مي كند اگر آمريكا بتواند در عراق مردم سالاري برقرار سازد، همانند «دومينو» مردم سالاري را در ساير مناطق خاورميانه بسط خواهد داد.وي كه نقش مهمي در بسيج كاخ سفيد و پنتاگون براي تجاوز به عراق ايفا كرد، اكنون به دنبال افزايش تنش بين واشنگتن و دمشق و نيز تهران است. باور عمومي اين است كه بولتن به عنوان وزنه اي تندرو براي ايجاد توازني در مقابل ميانه روي پاول عمل مي كند. در ماه ژوئيه، قرار بود او در كنگره درباره «تلاش هاي سوريه براي دستيابي به تسليحات كشتار جمعي» توضيح بدهد، ولي گزارش وي به قدري اغراق آميز و مغرضانه بود كه سيا و ديگر سازمان هاي جاسوسي ايالات متحده مانع از برگزاري اين جلسه شدند.
به نوشته «مارك پرلمن»، نويسنده نشريه «فوروارد»، منابع دروني و بيروني دولت بوش به تعويق افتادن اين جلسه را يك پيروزي نادر براي تحليلگران اطلاعاتي در مقابل ايدئولوگ هاي كاخ سفيد به خصوص بولتن تلقي مي كنند. آنها بولتن را «ايدئولوگ ايدئولوگ ها» مي دانند.«وينسنت كانيسترارو»، رئيس سابق اداره ضد تروريسم سيا اعلام كرد: در نتيجه جنجال اورانيوم نيجر، تحليلگران اطلاعاتي تقويت شده اند و براي تندروهايي نظير بولتن دشوار است كه در آينده نزديك بر آنها غلبه كنند.بولتن، ايران و سوريه را تهديدي جدي براي اسرائيل مي داند و حاضر نيست كه اجازه دهد امنيت و وجهه تل آويو خدشه دار شود. در خلال دولت بوش پدر، او مانع از به تصويب رسيدن قطعنامه اي در سازمان ملل شد كه صهيونيسم را معادل نژادپرستي مي دانست. همچنين هنگامي كه هفته گذشته در لندن از وي سئوال شد چرا واشنگتن رويكرد مشابهي در قبال برنامه اتمي اسرائيل اتخاذ نمي كند، پاسخ داد: دغدغه آمريكا، تهديد عليه ما و متحدانمان است ... ما نگهبان اسرائيل نيستيم، بلكه از منافع آمريكا محافظت مي كنيم.
سوزاندن معاهدات و حسن نيت بين المللي
آنچه درخواست بولتن از ايران براي امضاي پروتكل الحاقي و همكاري با آژانس بين المللي انرژي اتمي (وابسته به سازمان ملل) را مضحــــك مي سازد اين است كه اين ديپـــلمات هفت تيركش خودش هيچ احترامي براي قوانين، معاهدات و سازمان هاي بين المللي قائل نيست. كارفرماي سابقش «كريستوفر دموت»، رئيس مؤسسه «آمريكن انترپرايز» مي گويد: تا حدودي «جان»، متضاد يك ديپلمات وزارت خارجه است. او معتقد نيست كه ديپلماسي في نفسه بايد هدف باشد.او دو سال عليه دادگاه بين المللي جنايي تبليغ كرد و سرانجام توانست امضاي كلينتون را پس بگيرد. چهار سال پيش وي صراحتا اعلام كرد: اين اشتباه بزرگي است كه براي قوانين بين المللي اعتباري قائل شويم، حتي وقتي در كوتاه مدت به سود منافعمان به نظر مي آيد.«كرتيس» در مجله «واشنگتن ريپورت» مي گويد: برخلاف انتظار عموم از معاون وزير خارجه در امور كنترل تسليحات، بولتن از هواداران سينه چاك احياي سيستم دفاع موشكي «جنگ ستارگان» و ابطال معاهده ABM بوده است. او از مخالفان سرسخت مأموريت هاي صلح جويانه سازمان ملل بوده است.
به نوشته «نيكاس تامسون»، نويسنده سايت «سالن»، «كفايت بولتن، وي را قادر ساخته كه توافقنامه ها و معاهدات بين المللي را كه مبناي حقوقي نظم و امنيت بين المللي هستند، از بين ببرد ... بولتن و متحدانش در دولت، حسن نيت جهاني پس از حملات يازده سپتامبر را به آتش كشانده اند.»البته بولتن و همدستانش مخالف كليه معاهدات نيستند. مثلا وي معاهده «نيروهاي اتمي ميان برد» را كه تعداد زيادي از جنگ افزارهاي هسته اي اروپا را در اواخر دهه 1980 منهدم ساخت، مي ستايد ولي عقيده دارد كاخ سفيد تنها به توافقنامه هايي نياز دارد كه امنيت ايالات متحده را تقويت مي كند. وي مي گويد: ما فقط تعهداتي را مي پذيريم كه به نفعمان هستند. اما اگر معاهده اي را امضا كنيم، به آن پايبند خواهيم ماند.«ايان ويليامز» اظهار مي كند «موفقيت» بولتن در پس گرفتن امضاي كلينتون از پاي معاهده رم سبب شد تعداد زيادي از كشورها آن را امضا كنند و در نتيجه دادگاه بين المللي جنايي چندين سال زودتر از موعد تشكيل شود. به عقيده اين نويسنده، درك و دانش بولتن از ديپلماسي به اندازه دانش قاتلي زنجيره اي از جراحي است.