کد خبر: ۶۹۳۳۰۸
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۵:۲۸

دزدهای فرهنگی؟!

در حالت عادی شما به کتاب‌فروشی می‌روید، کتاب می‌خرید و می‌خوانید، اما گاهی برای بعضی‌ها ماجرا شکل دیگری دارد! کتاب‌فروش‌ها روایت‌هایی را هم از برخی مشتریان غیرمعمول دارند!
دزدهای فرهنگی؟!
آفتاب‌‌نیوز :

دزدی کردن همیشه بالا رفتن از دیوار خانه این و آن و برداشتن پول و طلا نیست، دزدی لزوما اسلحه به دست گرفتن و وارد شدن به طلافروشی و صرافی هم نیست، دزدی شکل‌های دیگری هم دارد؛ مثلا رفتن به کتاب‌فروشی و چشم‌گرداندن میان کتاب‌ها و برداشتن کتابی حجیم و نفیس با قیمت بالا.

ماجرا ‌از آن‌جا شروع شد که به کتاب‌فروشی سر راهم که به نوعی پاتوغم است، سر زدم و خواستم بعد از مدت‌ها یکی از کتاب‌های ادبیات کلاسیک روسی‌ را بخرم. بعد از گپ و گفت معمول از فروشنده کتاب دوجلدی «برادران کارامازوف» را خواستم، که گفت: جلد دوم را داریم اما جلد اول را نه! با خودم گفتم حتما مشتری جلد اول را خریده و خرید جلد دوم را به بعد موکول کرده است. گفتم: نسخه دیگری ندارید؟ گفت: نه.

کتاب‌فروش شروع به گفتن داستان کتاب‌هایی می‌کند که بدون فروخته شدن، از کتاب‌فروشی پرواز می‌کنند: «کتابی که شما خواستید در یک پک قرار دارد، مشتری‌ای آمده و زمانی که حواس‌مان نبوده، جلد اول را در کیف خود گذاشته و با خود برده است. این اتفاق بارها و بارها افتاده. گاهی بعد از گذشت مدتی متوجه می‌شویم و گاهی هم همان لحظه. اما کاری نمی‌شود کرد.»

او ادامه می‌دهد: «یک بار دیدم جوانی آمد، رفت پشت قفسه‌ها و شروع به جست‌وجو کرد. کمی برایم غیرعادی بود، به بهانه‌ای از پشت میز بیرون آمدم و به قسمتی که او رفته بود، رفتم. دیدم چند کتاب را برداشته و در کوله خود می‌گذارد. پشت میزم برگشتم و زمانی که می‌خواست برود به او گفتم پول کتاب‌ها را حساب کند اما او حاشا کرد و مجبور شدم به پلیس زنگ بزنم. اما از ما خواستند بگذریم و استدلال آوردند که می‌خواسته کار فرهنگی کند! اما دزدی دزدی است، فرهنگی و غیرفرهنگی ندارد. ما اگر متوجه این موضوع هم شویم، قانونی در حمایت از ما وجود ندارد و تنها می‌توانیم کتاب‌ها را پس بگیریم.»

این کتاب‌فروش درباره این‌که چرا گیت نمی‌گذارند تا جلو این اتفاق گرفته شود، می‌گوید: «آن‌هم دردسرهای خود را دارد، مگر درآمد ما از کتاب‌فروشی چقدر است که بخواهیم گیت هم بگذاریم؟! نمی‌صرفد.»

به سراغ کتاب‌فروشان دیگری هم می‌روم، آن‌ها هم از این ماجراها داشته‌اند؛ گاه با خنده می‌گویند چه سوال‌ها می‌پرسید، سال‌هاست این مشکل را داریم، و گاه با سوء‌ظن و تردید پاسخ می‌دهند.

یکی از این کتاب‌فروشان می‌گوید: «خانم تا دل‌تان بخواهد این اتفاق می‌افتد، مخصوصا کتاب‌هایی که در قاب هستند! یک‌بار مشتری آمد و از من «حافظ» خواست، رفتم که کتاب را بیاورم، با قاب‌های خالی مواجه شدم.»

او برداشتن کتاب‌ها را از قفسه‌ها، مربوط به قشر خاص و زمان خاصی از سال نمی‌داند، اما می‌گوید بعضی‌ها شاید بیشتر این کار را انجام دهند و ادامه می‌دهد: «اما این را هم بگویم ما مشتریانی داشتیم که چند سال قبل کتابی را برداشته‌اند و بعد هم پولش را همراه کتاب برگردانده‌اند. یک بار صبح که آمدم با یک جعبه و نوشته‌ای بر رویش مواجه شدم؛ اگر اشتباه نکنم در دهه ۷۰ دانشجویی که رشته‌اش مرتبط با کتاب‌های ما بود، برای کارهای دانشگاهی و درسی‌اش می‌آمده و چون توان مالی نداشته، کتاب‌هایی را برمی‌داشته. بعد از سال‌ها کتاب‌ها را همراه با مبلغی برای‌مان پس فرستاده بود. یا چند وقت پیش فردی از ما کتاب خرید و به بهانه‌ای شماره حساب گرفت. چند روز بعد مبلغی برای ما واریز شد و یادداشتی داشتیم که ضمن معذرت‌خواهی از این‌که کتاب‌هایی را برداشته، پول کتاب‌ها را برگردانده بود.»

با نگاهش مراقب مشتری تازه واردشده به کتاب‌فروشی است و او را تعقیب می‌کند؛ می‌افزاید: «البته همیشه هم از این خبرها نیست. یک بار با چشم خودم دیدم یک نفر کتاب را برداشت و در کیفش گذاشت، به قیافه‌اش هم نمی‌آمد کتاب‌خوان باشد. مراقب بودم تا بدون حساب کردن از مغازه بیرون نرود، او هم برای خود در کتاب‌فروشی چرخ می‌زد. یک لحظه حواسم به حساب و کتاب مشتری‌ای گرم بود که دیدم از کتاب‌فروشی زد بیرون. من هم دنبال او دویدم اما نتوانستم به او برسم، به ایستگاه بی‌آرتی رفت و بین جمعیت گم‌ شد. هرچند اگر به او می‌رسیدم هم فقط می‌توانستم کتاب را پس بگیرم؛ قانونی در این زمینه وجود ندارد و کتاب را کالای ارزشمند نمی‌دانند و از کنارش عبور می‌کنند.»

او البته اظهار می‌کند: «اگر کسی به من بگوید من پول خرید کتاب را ندارم ولی محتاج آن هستم، کتاب را به او می‌دهم یا با مدیر انتشارات صحبت می‌کنم تا فکری برای این موضوع بکنیم، اما ای کاش کتاب‌خوان‌ها این کار را نکنند.» او در میان صحبت‌ها و گله‌هایش، به دزدان فرهنگی اشاره می‌کند که دیگر آن‌ها را می‌شناسند و به قول خودش چهارچشمی مراقب‌شان هستند.

از کتاب‌فروشی دیگری که تقریبا مدرن است و گیت ورودی دارد و اگر کسی بخواهد کتابی را بدون پرداخت پول بردارد، قطعا لو می‌رود هم این سوال را می‌پرسم، با خنده‌ای بلند مواجه می‌شوم و به صورت تلویحی پاسخم را می‌گیرم. به گیت اشاره می‌کنم و باز همان خنده و ادامه می‌دهد: «کسی که دزدی می‌کند، راه‌حلش را هم بلد است خانم! می‌روند و در قفسه‌ها می‌گردند، به ویژه قفسه‌های پایین بعد برچسب را می‌کَنند و به کتاب دیگری می‌زنند و از گیت رد می‌شوند، به همین راحتی! ما هم نمی‌توانیم که فقط دوربین چک کنیم که چه کسی چه کاری انجام می‌دهد!» باز می‌خندد، انگار در دل خود می‌گوید «چه سوالی از من می‌پرسد!»

به کتاب‌فروشی کناری‌اش می‌روم، این کتاب‌فروشی هم مجهز به دوربین و گیت است، او هم سخنان همکارش را تکرار می‌کند و همان شیوه را بازگو می‌کند. البته نکته دیگری به ذهنش می‌رسد و با خنده تعریف می‌کند: «قبلاً کتاب‌های گران را برمی‌داشتند اما جدیدا کتاب‌های ارزان را هم برمی‌دارند، بدون کندن لیبل‌شان! بعد متوجه‌ شدم که گیت ما بالاتر از قیمت مشخصی را هشدار می‌زند و کسانی که کتاب را برمی‌دارند، زودتر از من متوجه این موضوع شده‌اند!» بعد با خنده و شوخی می‌گوید، نام کتاب‌فروشی ما را نبرید بدبخت شویم!

به کتاب‌فروشی قدیمی دیگری می‌روم، همین سوال را می‌پرسم. به تعداد کارکنان زیاد خود اشاره می‌کند و می‌گوید با این همه آدم و مراقبت، باز سالانه به‌طور متوسط ۱۵ میلیون‌ تومان و شاید بیشتر از آن‌جا کتاب برمی‌دارند و سر درددلش باز می‌شود. همان حرف‌های همکارانش را تکرار می‌کند و سر هر جمله می‌گوید «مگر کتاب‌خوان دزد می‌شود؟» به قیمت کتاب اشاره می‌کنم و می‌گویم، شاید برای قیمت کتاب این کار را می‌کنند و خیلی محکم پاسخ می‌دهد، «نه خانم! کتاب ۱۵ هزاری و ۱۶ هزاری برمی‌دارند، این نشان می‌دهد فقط قیمت کتاب دخیل نیست، مشکل از جای دیگری است.» به خاطره همکارانش درباره بازگردانده شدن کتاب‌ها و پول کتاب‌ها اشاره می‌کنم و از او می‌پرسم شما هم موارد مشابهی داشته‌اید؟ با خنده این موضوع را تایید می‌کند و با تعریف روایت‌های مشابه از پاکت‌های نامه و پول‌هایی که بعد از سالیان سال به دست‌شان می‌رسد، در نهایت می‌گوید «چه فایده‌ای دارد؟!»

دزدی کتاب از قفسه کتاب‌فروشی‌ها حرف امروز و دیروز نیست؛ سال‌هاست ادامه دارد و چه بسا در آینده هم این اتفاق بیفتد، کسی با خود دودوتا چهارتا کند، کتاب را بردارد و دور از چشم‌ دیگران آن را با خود به خانه ببرد، چه بسا بعدا پشیمان هم شود و با شرمندگی نامه‌ای بنویسید و پول کتاب را برگرداند؛ اما به هر حال دزدی دزدی است و فرهنگی و غیرفرهنگی هم ندارد. چه بهتر که افراد از ابتدا متوجه زشتی کار خود باشند و بدانند دزد، دزد است.

 

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین