مهمترین مسئله پیشرو سرنوشت دو انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال 1400 است، انتخاباتی پرچهره که جای خالی یک کلیدواژه که به تنهایی شاکله اصول «جامعه» است، در آن کاملا مشهود است؛ «اعتماد مدنی».
با بخشی از تودههای اجتماعی که وارد مباحثه میشوید، سؤال آنها این است که «چرا رأی بدهیم؟». این امر مسئلهای منتج از عملکرد و مدیریت دولتها و دولتمردان است و آسیبشناسی آن چند سال به طول میانجامد و اجرا و بازسازی آن سالها.
مشارکت جامعه مدنی مهمترین معضل انتخابات پیشرو به شمار میرود و هیچ تلاشی برای حلوفصل آن، حداقل به صورت علنی به چشم نمیآید. وقتی مردم به نتیجه برسند که مشارکت آنان در نحوه مدیریت تغییری ایجاد نمیکند شکی نیست که دچار «بیتفاوتی » شده و روی روزمرگیهای خود متمرکز میشوند. این مهم خود دروازه «پاندمی مرگ جامعه پویا» است و تمامی سیاستگذاران موظف به جلوگیری از آن برای حراست از امید اجتماعی هستند.
هر کسی به قدرت رسید کیسه ای دوخت برای خودش و اطرافیاش
هر کسی بالا رفت یادش رفت قبلا چه حرفها و قولهایی داده
اصلاح طلب و اصولگرا سر و ته یک کرباسن...حزبهایی که هیچ تفاوتی در اصل ماجرا ندارن
کدوم دردی از دردها را دوا کردن که حالا توقع رای دارن؟؟؟
مسئله دوم : شرکت در انتخابات اولین قدم برای رسیدن به دموکراسی و یا تغییراته و تازه از فردای روزی که انتخابات تموم میشه کار ملت شروع میشه ، مرحله بعدی پس از اتمام انتخابات مطالبه گری ست با توجه به ارزیابی ها و خواسته های خودشون قبل از انتخابات و شناخت از فردی که در انتخابات پیروز شده و شعارها و وعده هایی که در قبل داده . اینکه رای بدیم و تصور کنیم تموم شده و همه چیز باید بر وفق مراد ما پیش بره ، تفکری سطحی احمقانه و بی ثمره .
چون میدونیم کشور ایران با این ظرفیت انسانی و منابع سرشار خدادادی به هر جا بخواد میتونه برسه البته اگه کار دست جوونای این مملکت باشه
حداقل آزادیم که این کارو انجام ندیم