فرنگیس شریفی باستان اظهار کرد: معمولا سن متوسط بروز اختلال "اضطراب اجتماعی" ۱۳ سالگی است و ۷۵ درصد از موارد این اختلال در سنین ۸ تا ۱۵ سالگی رخ میدهد. این اختلال از کودکی آغاز شده و غالبا در سنین نوجوانی بروز کرده و در بزرگسالی نیز به وضوح نمایان میشود.
این روانشناس ادامه داد: به احتمال زیاد این اختلال پس از یک تجربه استرسزا یا خجالتآور در فرد ایجاد شده و گاها در فرد پنهان میماند و به کندی خود را نشان میدهد. اگرچه ریشه این اختلال به ایام کودکی باز میگردد اما گاها هنگام مواجهه افراد با مسائل بحران آمیز و یا تغییرات عمده در بزرگسالی نظیر مهاجرت، از دست دادن عزیزان، طلاق و حتی ازدواج که نقش اجتماعی جدیدی برایشان ایجاد میکند؛ امکان ایجاد و بروز اختلال اضطراب اجتماعی وجود دارد.
شریفی باستان "اختلال اضطراب اجتماعی" را نوعی ترس از قرار گرفتن در موقعیتهای جدید، تماس با افراد جدید و زیر نظر افراد جدید بودن دانست و تصریح کرد: چنین افرادی دچار ترس شدید، پایدار و شرمساری از موقعیتهای جدیدی که مستلزم ارتباط با افراد است میشوند. ترس از شرمساری در حضور دیگران از خصوصیات بارز این اختلال است. فرد تصور میکند با قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی مورد بررسی و ارزیابی منفی دیگران قرار میگیرد و ترس از این موقعیت حتی میتواند به شکل نشانههای فیزیکی اضطراب نیز بروز کند.
این روانشناس تاکید کرد: این اختلال حداقل باید شش ماه در افراد وجود داشته باشد تا بتوان گفت فرد دچار اختلال اضطراب اجتماعی شده است. بنابراین اگر گاهی با حضور در موقعیتهایی دچار اضطراب میشویم نشاندهنده ابتلا به این اختلال نیست. این اختلال باید یک ناراحتی عمده و اختلال عملکرد اجتنابی وسیعی را در فرد ایجاد کند.
به گفته وی، افراد دچار اختلال اضطراب اجتماعی گاها پیش از قرار گرفتن در موقعیتی شروع به نگرانی میکنند و از جمله نشانههای عمده جسمانی آن لرزیدن بدن، عرق کردن، لکنت زبان، خیره شدن به دیگران و سرخ شدن است.
وی افزود: تفاوت اختلال اضطراب اجتماعی در کودکی، نوجوانی و بزرگسالی تنها به موضوعات و موقعیتهایی که افراد نسبت به آنها اضطراب دارند معطوف میشود. معمولا نوجوانان در قیاس با کودکان به علت تلاش برای هویتیابی، ترس شدیدتری را تجربه میکنند. یک کودک ممکن است این اضطراب را با گریه کردن و یا چسبیدن زیادی به والدین نشان دهد، نوجوان میتواند با اجتناب از قرار گرفتن در موقعیتهای جدید نظیر قرار گرفتن در جمع و یا کنفرانس درسی و سخنرانی کردن این اضطراب را نشان دهد درحالی که این اضطراب در افراد مسنتر میتواند به شکل شرمندگی از ظاهر یا بیماریهای جسمی و اختلالات شناختی بروز میکند.
این روانشناس معتقد است که ترس و اضطراب بیمنطق این اختلال، با خطر واقعی ارزیابی منفی توسط دیگران بیتناسب است. بنابراین افراد مبتلا به این اختلال معمولا پیامدهای منفی موقعیتهای اجتماعی را بیش از اندازه برآورد میکنند و دائما به این پیامدهای منفی فکر میکنند.
شریفی باستان ادامه داد: این اختلال معمولا در کودک و نوجوانی که از زمان تولد دارای یک الگوی بازداری رفتاری ثابتی بوده و یا والدین آنها دچار اختلالات اضطرابی بودهاند بیشتر دیده میشود. همچنین این بازداری رفتاری با رشد کودک و نوجوان به شکل "خجالتی بودن شدید" نمایان میشود.
وی با بیان اینکه "بازداری اجتماعی" عاملی ژنتیکی و "اضطراب اجتماعی" عاملی ارثی است، گفت: گاهی از بازداری رفتاری به عنوان یک ریشه ارثی نیز یاد میشود. در واقع والدینی که دچار بازداری رفتاری یا اختلال اضطراب اجتماعی هستند همین شرایط را به فرزندان خود منتقل میکنند. در این والدین رفتارهای کنترل گرانه، مراقبتهای وسواس گونه و یا طرد کردن بچهها دیده میشود. در نهایت نیز منجر به تربیت بچههایی "سلطه پذیر" میشود که از تماس چشمی با دیگران هراس دارند و تمام اعمال و رفتار و سخن دیگران را میپذیرند.
این روانشناس با اشاره به دارودرمانی و روان درمانی به عنوان دو عامل اصلی بهبود این اختلال، تصریح کرد: معمولا روانشناسان، روان درمانی مبتنی بر روشهای رفتاری و شناختی را برای درمان این اختلال در پیش میگیرند. بر روی شناخت، رفتار و مدیریت هیجانات افراد کار میکنند چراکه قطعا بیماران مبتلا به این اختلال باورها و طرحوارههای بنیادینی دارند که از دوران کودکی شکل گرفته و اکنون بر عملکرد آنها اثر گذاشته است.
وی"برچسب زنی منفی"، پیش بینی منفی موقعیتها و فاجعه آمیز پندازی ضعفهای کوچک را از جمله خطاهای ذهنی افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی دانست و گفت: از این رو بسیار اهمیت دارد که بر روی افکار این بیماران کار شود. بازسازی شناختی، آموزش نحوه شناسایی خطاهای ذهنی و جایگزینی افکار مثبت با منفی بسیار راهگشا است.
شریفی باستان در پایان گفت: مواجهه با ترسها میتواند سطح اضطراب این افراد را کاهش دهد، از این رو با به کارگیری شیوه "حساسیت زدایی تدریجی" و با تصویر سازی ذهنی و سپس قرار گرفتن در موقعیت واقعی میتوان افراد را با منبع اضطراب مواجه و در نهایت این اضطراب را خنثی کرد.