آفتاب-سهیلا طائی : در بخش اول مصاحبه آقای دکتر عیسی کلانتری،وزیر اسبق کشاورزی،که صبح شنبه مهمان سایت آفتاب بود، به پرسشهای سیاسی پرداخته شد،در این بخش، قسمت دوم و پایانی صحبتهای ایشان را که درباره مسائل اقتصادی و مسائل حوزه تخصصی کشاورزی است می خوانیم:
هر چند به نظر میرسد گفتگو درباره سیاست گذاری های کلان بخش کشاورزی ضرورت و اهمیت بیشتری دارد اما به جهت تجارب و حضور حضرتعالی در خانه کشاورز اجازه دهید قبل از ورود به مباحث کلان سوالاتی نیز در باه برخی محصولات داشته باشیم.
یکی از مسایلی که کالای کشاورزی مانند برنج را تهدید میکند شالیکاری در دیگر نقاط کشور به جز شمال است، شما پیشنهاد داده بودید که دولت برنج شمال را تضمینی خریداری کند. آیا چنین اتفاقی افتاده است؟
در دولت آقای خاتمی و زمان تصدی وزارت کشاورزی توسط آقای حجتی، تولید برنج در مناطقی غیر از شمال کشور صورت گرفت، که از نظر من هیچگونه توجه اقتصادی-فنی ندارد. چرا که اگر دولت میخواهد از تولیدکنندگان داخلی حمایت کند تولید برنج را در مناطق شمال که فراوانی آب و محدودیت زمین است تثبیت کرده و مناطق دیگر را به رقابت جهانی بگذارد.از آنجائی که یکی از مشکلات جدی بخش کشاورزی کمبود علوفه است، بهتر است در جاهایی که تولید برنج توجیهی ندارد تولید علوفه افزایش پیدا کند.
دولت بر مبنای درک صحیحی از منابع، تصویب کرد که فقط از برنج شمال حمایت کند، چرا که ما 200 هزار هکتار در خارج از شمال، کشت برنج داریم که این مقدار،مصرف آبی معادل 300هزار هکتار دارد.حال اگر از تولید برنج در مناطقی غیر از شمال کشور حمایت نشود با آن آب می توان 300 هزار هکتار از محصولات دیگر را کشت کرد.
پس از کشت 200 هزار هکتار برنج کاسته میشود و در مقابل 300 هزار هکتار به تولید سایر محصولات اضافه می گردد،مثلاً در اصفهان که به سمت شهررضا می روید برای کشت برنج شبکهبندی شده ولی کشتی انجام نمیشود، چرا که آبی برای کشت برنج وجود ندارد. اما میتوان از آنجا برای کشت علوفه استفاده کرد.
دولت نیاز برنج داخلی به واردات را 400 هزار تن اعلام کرده بود، در حالی که همین نیاز توسط وزارت بازرگانی 800 هزار تن اعلام شد و در نهایت ما شاهد واردات یک میلیون و 600 هزار تن برنج بودیم. در مورد این تناقض آمار چه توضیحی میتوان داد؟
نیاز وارداتی ما در شرایط فعلی به طور متوسط 600 هزار تن است که قاعدتاً قابل حصول است، چرا که تولید برنج فصلی نیست و به راحتی میشود در طول سال 3 بار کشت داشت و مشکلی برای تامین آب نیست. از سوی دیگر در سیاست های وارداتی کشور به جای اینکه واردات و زخیره محصولاتی مانند گندم، جو، ذرت، روغن، علوفه که قیمت جهانی آنها 3 تا 4 برابر شده است،اولویت داشته باشد،کالاهایی که قیمت جهانی آنها ثابت مانده مانند شکر و برنج وارد کردیم. به طوری که در حال حاضر دولت برای 4 سال شکر و 2 سال برنج وارد کرده است. که این واردات نه توجیه اقتصادی دارد و نه توجیه فنی. برای اینکه برنج عمر انبار ندارد و ضایعاتش خیلی بالاست.
سوال بعدی، در مورد خودکفایی است، آیا اصولا شما به خودکفایی اعتقاد دارید و چه قدر این امر در کشور ما امکانپذیر است و با توجه به اینکه در سالهای آتی تعداد زیادی از محصولات باید به خودکفایی برسد، آیا زیرساختهای لازم را برای این کار داریم و خودکفایی واقعبینانه است؟
اگر ما سرمایهگذاری لازم را انجام ندهیم، امکان خودکفایی وجود ندارد، رشد سرمایهگذاری در کشور ما کم است و ما به 120 هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری کلان اقتصادی در بخش کشاورزی نیاز داریم و همچنین اگر فرض کنیم این 120 هزار میلیارد تومان 15 ساله مستهلک شوند یعنی سالانه 8 هزار میلیارد باید سرمایهگذاری کنیم تا جایگزین استهلاک شود.
کل مجموع سرمایهگذاری خصوصی، دولتی و تعاونی سالیانه کمتر از 2 هزار میلیارد تومان است یعنی سالانه 6 هزار میلیارد تومان برای حفظ وضع موجود کمتر از میزان لازم ،سرمایهگذاری میشود.
آیا افزایش سرمایهگذاری امکانپذیر است؟
این افزایش، به دادههای دولتی نیست و تا سرمایهگذاری به صورت جدی اتفاق نیفتد نه تنها خودکفایی نخواهیم داشت بلکه از بین بردن زیربناهای اقتصادی اتفاق میافتد، در اینجا به مثالی که آقای آقازاده وزیر نفت وقت در دولت گفتند اشاره میکنم: «در شهرستان خوی قحطی شده بود و علف نبود. صاحب خری که برای او علوفه پیدا نمیکرد، روز اول غذای خر را نصف کرد و دید خرش همچنان راه می رود روز دوم 10 درصد دیگر کم کرد روز بعد 5 درصد کم کرد تا اینکه 15 روز دیگر خر افتاد و مرد» . الان سرمایهگذاری ما به این روز افتاده است.
سرمایهگذاری آنقدر کم است که از درون سرمایه را میخورد، پس خودکفایی از کجا امکانپذیر خواهد بود؟ وقتی سرمایه ما مستهلک شود خودکفایی امکانپذیر نیست، امکان صادرات خالص مواد غذایی وجود ندارد. پس امکان خالص سرمایهگذاری وجود دارد به شرط سرمایهگذاری. این خودکفاییها همه قلابیاند. همه با تغییر کشتاند. الان قیمت حبوبات 4 برابر شده مثلا نخود 400، 500 تومانی 3 هزار تومان شده است و با این وضعیت ما واردکننده شدیم، سال گذشته 300 هزار تن سیبزمینی، 60 هزار تن پنبه و چای،3 میلیون و500 هزار تن شکر 1میلیون و500 هزار تن برنج و 5 میلیون تن علوفه وارد شده است. پس این خودکفایی پایدار نیست چرا که سرمایه وارد نشده است.
یکی از دلایلی که باعث شد من برای کاندیداتوری مجلس اقدام کنم این بود که دیدم رییس کمیسیون فعال عمران، جناب مهندس آقایی توانست با توجیه کردن نمایندههای مجلس 50 میلیارد دلار از مازاد درآمد نفتی پول بگیرد و در عرض 5 سال در مسایل زیربنایی راه و حمل و نقل سرمایهگذاری کند، در صورتی که در 20 سال گذشته ما هیچ گاه مازاد درآمد نفتی نداشتیم چرا که این پولها به هدر میرفت، پول مردم را تاراج کردند و به جای سرمایهگذاری در مسایل زیربنایی خرج مسایل عوامفریبانه کردند. من هم به دنبال این هستم که اگر توانستم به مجلس بروم نمایندگان را در این خصوص توجیه کنم.
در حال حاضر با سیاستهای غلطی که درپیش گرفته ایم،به زودی به سرنوشت هند و چین دچار می شویم.این کشورها برای افزایش تولید، آبهای زیرزمینی را تخلیه کردند بطوریکه امروزه چین 40 میلیون تن کمتر از 10 سال پیش گندم تولید میکند.
الان هند 15 تن کمتر از 10 سال پیش گندم تولید میکند برای اینکه آبهای زیرزمینی را از دست دادهاست، درست مثل عربستان که دیگر آبی وجودندارد که بتوانندمحصولات کشاورزی تولید کنند.
در هند و چین رشد اقتصادی و قدرت خرید مردم بیشتر شده و تقاضا برای مواد غذایی افزایش یافته است. چین و هند 40 درصد جمعیت دنیا را دارند و سیاستشان این است که مردمشان را از گرسنگی مزمن خارج کنند. یعنی سالیانه 100 کیلو کالری به رژیم غذایشان اضافه کنند.تامین 100 کیلو کالری برای 5/2 میلیارد آدم مانند این است که هر سال کشوری با جمعیت 125 میلیون نفر به جمعیت جهان اضافه شود، تقاضا زیاد میشود واز طرفی تولیدات کشاورزی داخلی کم شده است.
از طرفی قیمت نفت زیاد شده است و غلات و دانههای روغنی به سمت جایگزینی مواد نفتی می روند. پس لازم است که نمایندگان مجلس را توجیه کنیم همان سرمایهگذاری که برای سیستم حمل و نقل نیاز است برای بخش کشاورزی هم نیاز است،این اتفاق در کمیسیون کشاورزی نیفتاد، متاسفانه کمیسیون کشاورزی مسائل بینالمللی را نمیفهمد، قدرت تلفیق را ندارد و فکر میکنند همین فعالیتهای الان جواب میدهد در حالی که عرض کردم 8 هزار میلیارد تومان استهلاک داریم و حداکثر سرمایهگذاری 2 هزار میلیادر دلار است.
خودکفایی بدون سرمایهگذاری یعنی عوام فریبی، بانک کشاورزی تا زمانی که زیر نظر وزارت کشاورزی بود می گفت: ما سالیانه 5 هزار میلیارد تومان وام میدهیم. حتی به خودشان هم دروغ میگفتند، در حالی که از این 5 هزار میلیارد تومان حدود 4 هزار میلیارد تومان جهت پرداخت وامهای عقبافتاده بود، که آن را به عنوان وام جدید یا سرمایهگذاری نشان میدادند.
دولت میگوید سالیانه 2 هزار میلیارد تومان بودجه بخش کشاورزیاست از این 2 هزار میلیارد تومان، هزار میلیارد تومان یارانه است که هیچ اثری برتولید ندارد 600 میلیارد تومان بودجه جاری است که تقریباً روی تولید بیاثر است و 400 میلیارد تومان بودجه عمرانی است که باز نصف آن بودجه جاری است. پس دولت200 میلیارد تومان برای بخش کشاورزی سرمایهگذاری میکند و با سرمایه گذاری بخش خصوصی چیزی حدود یک هزار میلیارد و 500 میلیون تومان، در مقابل 8 هزار میلیارد استهلاک یعنی اینکه از درون تهی میشویم حال چهطور خودکفایی ممکن است؟
سیاستهای وزارت کشاورزی در دوران آقای احمدی نژاد را نسبت به برنامه چهارم توسعه و چشم انداز چه طور می بینید؟
آقای احمدی نژاد سیاستش را در بخش کشاورزی اعلام نکرده و فقط وزیر کشاورزی قولهایی زمان گرفتن رای اعتماد داد؛اینکه2 ساله در جو 3 ساله در برنج و 4 ساله در نانهای روغنی به خودکفایی می رسیم.
البته در زمان آقای خاتمی به خودکفایی درگندم رسیده بودیم . اگر دولت سرمایه گذاری می کرد خودکفایی مال دولت بود اما این توسعه،نتیجه افزایش تولید در سنوات گذشته است این افزایش ناگهانی، توسعه ناپایدار است.زمانی می توان مدعی خودکفایی بود که اعلام کنند چقدر سرمایه گذاری کرده اند.
هزینه های تقریبی وزارت کشاورزی در چه بخشهایی است؟
بودجه کشاورزی 2000 میلیارد و 200 میلیون تومان است که 100 میلیارد تومان صرف یارانه ها می شود که هیچ تاثیری در تولید و بهره وری ندارد و پول دور ریختن است500 ـ600 میلیارد تومان حقوق پرسنل است که فقط 10 درصد آنها در خدمت بخش کشاورزی هستند، 500 میلیارد تومان صرف هزینه های عمرانی می شود که 40 در صد آن هزینه های جاری است و می ماند 300 میلیارد تومان .در حالیکه در صورت مصرف درست بودجه، 900 میلیارد تومان کافی خواهد بود.به جای 2 هزار میلیارد که خرج می کنید و بی نتیجه است بهره بانکی بدهید برای 12 سال و 4 سال بعد باز پرداخت کنید.از این طریق خلاء سرمایهگذاری در بخش کشاورزی نیز به تدریج پر میشود.
دولت آقای احمدینژاد پول خرج میکند اما بد خرج میکند و بد خرج کردن ، بدتر از خرج نکردن است این پول بازدهی ندارد. عملکرد دولت احمدینژاد 20٪ برای بخش کشاورزی است. صندوق مهر رضا چه مقدار به تولید ناخالص ملی افزده است.
با 5 میلیون و 10 میلیون وام مسکن چند نفر صاحب خانه شدند غیر از اینکه تورم زیاد شود نتیجه دیگری دارد؟ این اتفاق در دولت آقای خاتمی هم افتاد که ما معترض بودیم اولین بار 3 میلیون به بیکارها دادند تا شاغل شوند. هم تورم زیاد شد هم نقدینگی و دست آخر شغل مولد هم اضافه نشد. آقای احمدینژاد سیاست شکستخورده خاتمی را در بخش وسیعی عمل میکند و پولهای زیرزمینی نفت را اینجا هدر میدهد.
آقای احمدینژاد در یکی از مصاحبهها گفته بود،نفت 7 دلاری بهتر از 25 دلاری است و من میگویم زندگی مردم وقتی نفت 25 دلار بود بهتر از زمانی است که نفت 80 دلار است.
هاشمی رفسنجانی با نفت 7 دلار کشور را تحویل گرفت، با یک دنیا ویرانههای جنگی با زلزله عظیم در شمال کشور و با 49٪ کسری بودجه فروش متوسط نفت در دوران آقای رفسنجانی 14 دلار هم نشد اما در همان دوران 100 میلیارد دلار سرمایهگذاری زیربنایی کردیم اگر هم دستاوردی داشته ایم به خاطر همین سرمایه گذاریهاست.
دلارها تبدیل به تورم میشود و کمر مردم هم به خاطر وامهایی که میگیرند و نمیتوانند پس دهند میشکند.
کارشناسان معتقدند در بخش کشاورزی آنطور که در چشم انداز برنامه چهارم توسعه پیش بینی شده بود پیش نرفته است این موضوع را در صورت امکان تشریح کنید.
دولت برنامه چهارم را درهیچ بخشی دنبال نمیکند به دنبال اراده شخصی آقای احمدینژاد میروند به دنبال این نیستند که چشمانداز اجرا شود که این غیر قانونی است و مجلس باید مدعی باشد در حالی که سکوت کرده است.
این برنامه را مقام معظم رهبری تایید کرده، مجلس تصویب کرده، رئیسجمهور وقت قانون را ابلاغ کرده است.قوه قضائیه و مدعی العموم باید پیگیری کنند که چرا این برنامه اجرا نمیشود؟
آیا قوه قضائیه از آقای داوودی توضیح خواست که نامحرمانی که برنامه چهارم را نوشتند چه کسانی هستند؟ از نظر ایشان این نامحرمان کسانی هستند که بخشی در مجلس و بخشی در حکومتاند.
دولت هر چه دلش بخواهد انجام میدهد حالا ممکن است این دلبخواه موافق برنامه باشد یا مخالف برنامه، میگویند این کارها طبق برنامه است و به کارهایی که مخالف برنامه است اشاره نمیکنند.
به نظر من اینجا مجمع تشخیص مصلحت هم قصور میکند که بر اجرای برنامهها نظارت نمیکند وظیفه همه رسانههاست که به مردم بگویند برنامه چهارم در چه قسمتهایی اجرا نشده است.