علی رهبری ـ رهبر بینالمللی ارکستر و آهنگساز ـ در این نامه که رونوشتی از آن در اختیار ایسنا قرار گرفته، آورده است: دوست عزیز دیرین، آقای محمد سریر؛ از اولین مسئولیتم در ارکستر سمفونیک ایران در ۱۶ سال پیش، آشفتگیهای اوضاع موسیقی در ایران، از دغدغههای بزرگ زندگی من شدند. شکایتها و اعتراضات اهالی موسیقی پایانناپذیر است. گله از واپسماندگی هنرستانهای موسیقی و دانشگاه هنر، نابسامانیهای ارکسترهای وزارت فرهنگ و ارشاد، وضع اسفناک موسیقی در صداوسیما، تقسیم پستهای دولتی بین افرادی مشخص بدون فراخوان، قبضه کردن امر واگذاری مجوز به اهالی موسیقی در دست تعدادی معدود، دخالتهای بیجای وابستگانِ خانه موسیقی در تمام امور موسیقی مملکت و از همه مهمتر کمرنگ کردن حضور استادان بزرگی چون حسین دهلوی، مرتضی حنانه و هوشنگ استوار و ...، ایجاد موانع تنگ نظرانه برای درخشش هنرمندان بزرگ ایرانی در خارج از کشور، سفارشهای نوشتن قطعات موسیقی به اشخاصِ از پیش تعیین شده آن هم بدون فراخوان، در کشوری که بعد از انقلاب دارای صدها موسیقیدان برجسته در مقیاس جهانی است و ...
از آن زمان تاکنون علاوه بر بررسیهای وسیعی که از سر دلسوزی انجام دادم، با سایر دوستان و دستاندرکاران دیگر نیز بحثهای طولانی صورت گرفت تا به دلایل این نابسامانیها پی ببریم. ابتدا گمان میکردیم که عامل اصلی این بی عدالتیها و بیبرنامگیها دولت است و دولت و مقامات رسمی متولی امر موسیقی به دلایلی علاقه چندانی به این مقوله ندارند و در نتیجهی کمبودهای مالی این نابسامانیها بروز کردهاند. اما با بررسیهای بیشتر دریافتیم که این استدلال به هیچ عنوان درست نیست و مشکل تخصیص بودجه نیست. کما اینکه شنیده بودم که دولت حتی برای ضبط یک قطعه در لندن چند ۱۰ هزار یورو به یکی از آهنگسازان اختصاص داده بود یا به مناسبت تولد شخص دیگری منابع مالی کلان را آزاد کرده بود.
بعضی از دوستان، مقامات بالادستی در وزارت ارشاد را فاقد صلاحیت هنری و موسیقایی میدانستند که این هم از نظر من مردود بود؛ چون تجربهام در سایر کشورها نشان میداد که این رده از مسئولان الزاماً هنرمند نیستند. بالاخره با انداختن نگاهی به ردههای پایینتر مدیریتی و تصمیمهای تصمیمگیران میانی، دریافتیم که هرجا نگاه میکنیم یک نام وجود دارد. نام دوست محترم و دیرینهام آقای محمد سریر در کنار حلقه اطرافش.
آقای سریر گرامی، حتماً خاطرتان هست که آشنایی من با نام و شخص شما به دو سال قبل از انقلاب در شهر وین برمیگردد. زمانی که شما کارمند سفارت ایران در اتریش بودید و من در سن ۲۹ سالگی ارکستر سمفونیک وین را در سالن مشهور طلایی شهر وین رهبری میکردم. ۳۰ سال بعد از آن، زمانی که برای اولین بار به وطن برگشتم، با کمال شگفتی و در عین حال خوشحالی، دریافتم که دوست گرامیام، با وجود اینکه در زمان اقامت در وین صحبتی از حرفهای بودنش در امر موسیقی نبود، بعد از بازنشستگی از وزارت امور خارجه، همّت کرده، به موسیقی روی آورده است و با گروهی برای موسیقی مملکت زحمت میکشد و دل میسوزاند.
دوست عزیز، شما شخصی خوشرو، باادب، متین و مهربان هستید و با من هم شخصاً هیچگونه مشکلی نداشتهاید؛ به همین دلیل برای من آسان نیست که اشتباهات ویرانکنندهای را که در رابطه با شغلی که به عهده گرفتهاید، بدون رودربایستی یادآوری کنم و خدمتتان بنویسم ولی چارهای نیست.
شوربختانه نام شما و حلقه اطرافتان که با نام شما پیوند خوردهاند، در جریان تمامی نابسامانیهایی که پیشتر به آنها اشاره کردم، به چشم میخورد. آن چه من و سایر دوستان به آن رسیدهیم این است که گروه شما و همراهانتان آقای داوود گنجهای نوازنده کمانچه، آقای حمیدرضا نوربخش خواننده سنتی و آقای حسن ریاحی سازنده سرود، مسئولیت اصلی در تصمیم گیریهای نادرست و غیرکارشناسیِ شوراهای متفاوتی را که همهتان عضو آن هستید، به عهده دارید؛ با تمام احترامی که برایتان قایل هستم ... من ۱۴ ماه تمام شخصاً شاهد آن بودهام که این گروه، هم در شوراهای دفاع از حق نوازندگان؛ یعنی کاربرداران عضویّت داشته و هم در شوراهای دفاع از منافع کارفرمایان.
آخر شما این تضاد منافع را چگونه توجیه میکنید؟ جز آنکه ....
تجربیات شخصی من نشان میدهند که خانههای موسیقی در همه جای دنیا پناهگاه موسیقیدانان و نوازندگان هستند، اما در ایران همه از این خانه گریزان و فراریاند. در کشوری که به آسانی وزیر و حتی رئیس جمهورش مورد نقد و ایراد قرار میگیرند، شما شرایطی فراهم آوردهاید که انتقاد از افراد گروهتان جزو گناهان کبیره به حساب میآید. خلاصه آنکه این گروه، در عمل بیش از ۲۰ سال است که تمام امکانات دولتی را در دستهایش دارد و این امکانات عملا در جهت منافع گروهی درآمده است.
آقای سریر محترم، شما از سال ۱۳۵۰ تاکنون ریاست تقریباً تمام تشکیلات موسیقی ایران را تجربه کردید و از سال ۱۳۸۵ تا کنون هم با دوستانتان محکم بر پایه خانه موسیقی ایران تکیه زدهاید. اما بدانید که در این مملکت افراد جوان و هنرمندی هم وجود دارند که در رشته موسیقی و مدیریت هنری تحصیل کردهاند و با دانش امروز دنیا آشنا هستند. افرادی وجود دارند که قابلیت شکوفایی و خلاقیت دارند. افرادی هستند که به خاطر مدیریت جمعی شما بیهوده بیکار شدند و زندگیهایشان از هم پاشیده شد. افرادی که بهخاطر به بازی گرفته نشدن، احساس بیهودگی میکنند و از اینکه به آنها میدان داده نمیشود، رنج میبرند. از اینکه میبینند میهنشان در مورد آنها تبعیض قایل میشود، دلگیرند. اندکی انصاف داشته باشید. انحصار را کنار بگذارید و راه را باز کنید تا زندگی جریان یابد. اجازه دهید تا نسلی که باید هنر این سرزمین را تجربه کند خودش آن را بسازد.»