محسن امينزادهمحسن امينزاده -معاون وزير خارجه دولت اصلاحات- نوشت:
دومين مناظره نامزدهاي انتخابات رياستجمهوري در حالي برگزار شد كه همچنان بحث سياست خارجي و بحث سازمان ملل و برجام و تحريمهاي امريكا عليه ايران، غايب اصلي مباحث بود. سياست خارجي جايگاهي متناسب به بزرگي بحران در پرسشها نداشت و غالب نامزدها نيز يا وارد اين مباحث نشدند يا با اشاره و ابهام و طرح مسائل انحرافي از كنار آن عبور كردند.
بدون ترديد هيچ رويدادي پس از پايان جنگ تحميلي، به اندازه ارجاع پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد و عملا تحويل اين پرونده به دولت امريكا در اين شورا، به توسعه ملي ايران لطمه نزده، اقتصاد كشور را فلج نكرده و رنج زندگي و فلاكت مردم ايران را افزون نكرده است.
با سياست خارجي بيخردانه دولت احمدينژاد راه رفتن اقتصاد ايران به قهقراي تحريمهاي جهاني هموار شد و اقتصاد ايران و توسعه ملي ايران از سال ۱۳۸۵ تاكنون گرفتار بنبستها و فشارهاي متعدد ناشي از اين فاجعه و در ادامه آن تحريمهاي فراگير امريكا از سال ۱۳۹۷ بوده است. اين تحريمها و در نتيجه آن، بسته شدن تقريبا كامل درهاي اقتصاد جهاني به روي ايران به توسعه ملي و قدرت اقتصادي كشور لطمات عظيمي زده است. اقتصاد ايران را بسيار ضعيفتر و ملت ايران را فقيرتر كرده است.
اداره كشور با وجود اين تحريمها براي همه مسوولان و مديران بسيار دشوار و براي ملت ايران بسيار جانكاه بوده است. مقاومت و پايداري ملت ايران در برابر اين تحريمها كاري بزرگ بوده و همين حال پنهان كردن واقعيتهاي مربوط به اين فجايع از ملتي كه قرار است درباره رييسجمهور خود تصميم بگيرد، ظالمانه است.
به حاشيه راندن و حذف موضوع تحريمها در مناظرههاي انتخاباتي و اظهارات مبهم و انحرافي نامزدهاي اصولگرا نسبت به اين موضوع، تصوير نگرانكنندهاي از آينده كشور به نمايش ميگذارد و اظهارات برخي نامزدها كه خود دست اندركار بودهاند و در ايجاد اين فاجعه براي ملت ايران نقش موثر داشتهاند، تصور اداره دوباره اين امور توسط آنان را به تصويري هولناك از آينده كشور و اقتصاد كشور بدل ميكند.
در واقع داستان عاملان فاجعه ارجاع پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل و تحويل آن به دولت امريكا در سال ۱۳۸۴ و در نتيجه كشاندن كشور به دام تحريمهاي عظيم جهاني با محوريت امريكا و ادعاهاي آنان درباره ضعفهاي برجام كه بهترين درمان ممكن آن فاجعه بوده، چيزي شبيه رفتار فرزند بيخردي است كه پاي پدر خود را قطع كند و سپس مدعي ضعفهاي درمان جراح حاذقي شود كه پاي قطع شده را با موفقيت پيوند زده است. طبعا تصوير ترسناكي است اگر استنباط شود كه فرزند خطاكار نه تنها از ظلم بزرگش درس نگرفته بلكه اعتراضهايش حاكي از نوعي اشتياق او براي قطع پاي ديگر پدر هم هست.
شيوه طرح پرسشها توسط صدا و سيما و شيوه پاسخ نامزدهاي اصولگرا به مسائل سياست خارجي همه به شكلي حاكي از چنين آينده تيره و پرمشكلي در زمينه سياست خارجي و روابط خارجي ايران، در صورت رييسجمهور شدن اين نامزدهاست.
بدون شك ضعف مديريت، بيتدبيري و بيخردي در اداره امور، فساد سازمان يافته، دخالت نهادهاي غير مسوول و دولت پنهان در امور، دخالتهاي امنيتيها و حذف نيروهاي خردمند و توانا از حوزههاي مختلف، همه تاثيرات عميقي در بروز بحرانهاي بزرگ اقتصادي كشور داشته است؛ اما هيچكدام از اين ضعفها و مفاسد به اندازه فساد بسته شدن درهاي اقتصاد جهان به روي ايران در خرد كردن اقتصاد ايران و فقيرتر كردن ملت ايران موثر نبوده است. متقابلا هيچ راهحلي به اندازه گشوده شدن درهاي اقتصاد جهان به روي اقتصاد ايران، در تغيير فوري و بهبود موثر وضعيت اقتصادي كشور كارآمد نيست.
در مناظره نامزدهاي رياستجمهوري، با سه ويژگي سياست خارجي به حاشيه رانده و مواضع واقعي نامزدها درباره سياست خارجي پنهان ميشود.
- پرسشها مسير بحثها را از سياست خارجي به عنوان مهمترين عامل بحران اقتصادي كشور دور ميكند.
- نامزدهاي اصولگرا با استقبال از اين شيوه، گاه با عبارات غيرشفاف موضع خطرناك خود را در سياست خارجي پنهان ميكنند.
- دو نامزد ديگر در مواجهه با ساير مباحث، از اصليترين گره اقتصاد كشور يعني تحريمهاي جهاني عليه ايران غافل ميشوند.
در اينجا جنبههايي از اين موضوع را مرور ميكنيم.
1- ابتدا بايد از صدا و سيما پرسيد كه چرا مقرر شده كه ابربحران تحريمهاي جهاني عليه ايران يعني بزرگترين مانع حل بحران اقتصادي كشور و توسعه ملي، در مناظرههاي انتخاباتي در حاشيه بماند؟ چرا به صراحت از نامزدها پرسيده نميشود كه آنان چه نگاهي نسبت به رفع تحريمها دارند؟ چرا پرسيده نميشود كه اگر بهجاي دولت كنوني بودند در برابر فشار عظيم تحريمها چه ميكردند؟ و اگر عملكرد دولت روحاني، بهترين كار ممكن در برابر تحريمها نبوده راهحل مطلوب آنان چيست؟
شايد تصور ميشود كه باز شدن بحث تحريمها و خسارات عظيم آن، ميتواند مورد سوءاستفاده امريكا قرار گيرد؟! در پاسخ بايد گفت كه امريكا به خوبي از تاثير كارش آگاه است و علاوه بر آن، آگاهي كامل مردم از حقايق نسبت به بزرگترين عامل كوچك و بحراني شدن اقتصاد ايران، فقيرتر شدن ملت ايران و بحراني شدن معيشت آنان، حق ملت ايران است.
2- در مناظرهها درباره تورم بسيار شديد، بحران بدهيها، افزايش قيمتها، بحران بيكاري، بحران در توليد ملي، توقف فعاليت صنايع مختلف، بحران در صنايع كشاورزي و دامپروري، بحران در صنايع گردشگري، بحران در زمينه قاچاق و وضع معيشت مرزنشينان، بحران بانكها و بازارهاي مالي، بحران ازدواج و حتي بحران كاهش جمعيت، بحرانهاي زيستمحيطي و غيره صحبت ميشود اما گفته نميشود كه سهم تحريمها در اين فجايع ملي چقدر است.
- چرا گفته نميشود كه طي ۱۲سال گذشته هر روز ملت ايران فقيرتر شدهاند و عامل اصلي اين فقيرتر شدن سياست خارجي ايران بوده است؟
- چرا گفته نميشود كه بدون باز شدن درهاي اقتصاد جهاني به روي اقتصاد ايران، توسعه ملي موفق خيالي بيش نيست؟
- چرا گفته نميشود كه دامداري در سرزمين خشك ايران به واردات علوفه و خوراك دام نياز دارد و تحريم اقتصادي گسترده ايران هر زمان ميتواند تمامي صنايع دامپروري كشور را فلج كند.
- چرا گفته نميشود كه كشاورزي غالبا سنتي ايران با بحران آب كشور ناسازگار است و ايران براي توسعه كشاورزي خود به مدرنترين تجربيات، دانش و تجهيزات پيشرفته براي توليد محصولات كشاورزي با كمترين ميزان آب نياز دارد.
- چرا گفته نميشود كه خودكفايي در دنياي امروز يك تصور خيالي و يك توهم است و هيچ كشوري بدون روابط خارجي فعال و دوجانبه، به توان و قدرت اقتصادي دست پيدا نميكند.
- چرا درباره وابستگي شديد صنايع كشور به واردات و صادرات گفته نميشود؟ امروز تقريبا تمامي صنايع به واردات مواد اوليه و حتي بخشي از قطعات از يك سو و به بازارهاي بزرگ صادراتي براي توليد بيشتر و در نتيجه رقابتي شدن و اقتصادي شدن توليدات صنعتي وابسته هستند.
- چرا گفته نميشود كه ايران به سرمايههاي بزرگ خارجي نياز دارد و غالب صنايع مهم در حوزه نفت و گاز و پتروشيمي با سرمايههاي خارجي بنيان نهاده شده است و قطع اين ظرفيت مانع اساسي توسعه صنايع بزرگ بوده و هست.
- چرا گفته نميشود كه سياست خارجي بحران زا و سياستهاي امنيتيها در داخل باعث فرار سرمايه از كشور و خروج نيروهاي فكري و نخبگان از كشور ميشود و جز با باز شدن درهاي كشور به روي اقتصاد جهاني و جز با تغيير سياستهاي امنيتي، اين مسير قابل بازگشت نيست؟
- چرا گفته نميشود كه صنايع جهان و محصولات صنعتي، بهصورت مداوم متاثر از اختراعات و تكنولوژيهاي نو در حال كيفيتر، اقتصاديتر و رقابتيتر شدن هستند. بدون دسترسي به دانش و تكنولوژي نو جهاني، صنايع كشور هر روز فرسودهتر و غيراقتصاديتر و نهايتا زمينگيرتر ميشوند و راهاندازي مجدد آنها هم بدون اين تحولات ممكن نيست.
- چرا گفته نميشود كه سياست خارجي بحراني و سياستهاي بيخردانه امنيتي و اقدامات دولت پنهان باعث تعطيلي صنايع گردشگري ايران شده و حتي پايان بحران كرونا نيز بدون تغيير سياست خارجي و تغيير روشن دولت پنهان و نهادهاي امنيتي به اين فاجعه در اقتصاد كشور پايان نميدهد؟
- چرا گفته نميشود كه در حال حاضر رواج قاچاق كالا از كشورهاي همسايه، كمكي به معاش مرزنشينان مظلوم و راهي براي دسترسي اندك به برخي كالاهاي وارداتي مورد نياز مردم است و دلسوزي نسبت به مرزنشينان بدون تعيين تكليف سياست خارجي فريبي بيش نيست ؟
- چرا گفته نميشود كه تحريمها تا چه حد مشكلات درماني و تامين داروي بيماران را تشديد كرده است و باعث شده كه مصيبتهاي جهاني ناشي از همهگيري كرونا در ايران به مراتب بيشتر از كشورهاي مشابه بحران زا و مخرب باشد.
3- يكي از نامزدهاي مخالف پيوستن ايران به FATF به صورت غيرشفاف درباره ضرورت خارج كردن كشور از بلاتكليفي در اين رابطه صحبت كرد. منظورش اين بود كه اعلام خطرهاي مكرر همه متخصصان اقتصاد و توسعه و همه دلسوزان ملت ايران اثري روي مواضع او نگذاشته و او تلاش خواهد كرد كه اين بلاتكليفي را با منتفي كردن قطعي پيوستن به FATF رفع كند.
امروز توافق FATF به دليل پيوستن همه كشورهاي جهان جز ايران و كره شمالي، به پيماني جهاني مانند پيمانهاي دريانوردي، هوانوردي، روابط كنسولي و غيره بدل شده و نپيوستن به اين توافق عملا به منزله فلج ماندن مناسبات بانكي ايران با جامعه جهاني است. چرا نامزد محترم به صراحت نميگويد كه با كدام خرد و منطق قصد دارد با جديت ايران را در كنار كره شمالي فقيرترين و تحقيرشدهترين كشور داراي قدرت نظامي جهان قرار داده و از باقي جهان جدا كند و اقتصاد كشور را همچون كره شمالي به فلاكت مطلق بكشاند؟
4- يكي از نامزدهاي مدعي انقلابيگري و اصولگرايي در مناظرهها تصريح كرد كه در جهان بيش از۲۰۰ كشور وجود دارند كه اكثر آنها هيچ مشكلي با ايران ندارند اما سياست خارجي ايران بيجهت گرفتار تعداد محدودي كشور مشخص است در حالي كه ميتوان با باقي اين ۲۰۰ كشور روابط خود را گسترش داد.
متاسفانه هيچكدام از نامزدها پاسخ اين اظهارات شگفت را ندادند. اين نامزد رياستجمهوري توضيح نداد كه منظورش از آن معدود كشورها و منظورش از باقي كشورها كدام است. اما طبعا بايد منظور ايشان شامل پنج قدرت عضو دايم شوراي امنيت سازمان ملل متحد يعني امريكا، چين، انگليس، فرانسه و روسيه باشد.
اين كشورهاي معدود، تاثيرگذارترين كشورها در سطح جهان هستند و اجماع ميان آنها عليه هركشوري به فاجعهاي چون حملات امريكا به افغانستان و عراق يا فاجعهاي مثل تحريمهاي سازمان ملل عليه ايران بدل ميشود. بزرگترين ارتشهاي جهان را در اختيار دارند و همراه معدود كشورهاي ديگر ژاپن، هند، آلمان، ايتاليا، كانادا، كره جنوبي، استراليا و برزيل، بزرگترين اقتصادهاي جهان را تشكيل ميدهند.
شايد منظور گوينده، ۱۵ كشور همسايه ايران هم هست كه اكثر آنها برخلاف گذشته، مردمي خيلي مرفهتر از ملت ايران دارند و درحالي كه ايران از ۲۰ قدرت اقتصادي جهان فاصله زيادي گرفته، عربستان سعودي و تركيه جاي ايران را در ميان ۲۰ قدرت اقتصادي جهان گرفتهاند.
براي روشنتر شدن موضع اين نامزد به اصطلاح انقلابي بايد تاكيد كرد كه متاسفانه يك چهارم ثروت جهان توسط فقط امريكا و يك چهارم ديگر ثروت جهان توسط چهار عضو ديگر دايم شوراي امنيت يعني چين، انگليس، فرانسه و روسيه و سي درصد ديگر ثروت جهان توسط باقي ۲۰ كشور صاحب اقتصادهاي برتر جهان يعني ژاپن، آلمان، هند، ايتاليا، كانادا، كره جنوبي، استراليا، اسپانيا، برزيل، مكزيك، اندونزي، هلند، سوييس، عربستان سعودي و تركيه توليد ميشود.
يعني همين معدود ۲۰ كشور ثروتمندتر جهان ۸۰ درصد ثروت جهان را توليد ميكنند و ۱۸۰ كشور باقيمانده مورد نظر اين نامزد رياستجمهوري، تنها ۲۰ درصد ثروت جهان را توليد ميكنند و ايشان احتمالا ميداند كه ايران در گذشته نه چندان دور از بسياري از اين ۲۰ كشور اول اقتصادي جهان جلوتر بوده و حالا به جمع آن ۱۸۰ كشور مورد نظر ايشان پيوسته است.
تا سال ۱۳۸۵ هم اين اميد بودكه ايران جايگاه خود را در ميان قدرتهاي اقتصادي جهان بهطور كامل بازيابي كند اما عملكرد سياست خارجي فاجعهبار دولت احمدينژاد و پيامدهاي آن از جمله تحريمهاي جهاني، اين وضعيت را ناممكن كرد و هر سال رتبه ايران كمتر شد.
شايد منظور اين نامزد انقلابي اين است كه وزارت خارجه بيجهت دنبال امور ساير كشورهاي[...] در منطقه از[...] نرود و سرگرم باقي كشورهاي جهان باشد. او نميگويد كه حذف وزارت خارجه از ديپلماسي منطقهاي چه ضربات سنگيني به سياست خارجي ايران وارد كرده است.
ظاهرا با نگاه مشابه اين نامزد رياستجمهوري به سياست خارجي، احمدينژاد طي ۸ سال رياستجمهوري خود ۱۲۰ سفر به ۵۴ كشور جهان انجام داد و ركورد غريبي از گردشگري يك رييسجمهور به همراه دوستان و خانواده خود را به نمايش گذاشت. او ۸۰ سفر دوجانبه انجام داد كه نيمي از اين سفرها به ۶ كشور امريكاي لاتين و ۲۰ كشور آفريقايي بودو البته حتي سفرهاي غيرمتعارف او به كشورهاي خليج فارس هم غالبا باعث تحقير ملي و دو سفرش به ايتاليا و سوييس نيز در حد فاجعه بود.
او كه شيفته سفرهاي خارجي شده بود با فشار به وزارت خارجه براي خودش سفر تدارك ميكرد و بارها با كمكهاي بلاعوض عازم كشورهاي فقير آفريقايي و امريكايي شد. اين سفرها غالبا هيچ دستاوردي براي كشور نداشت و هزينههاي سنگين آن از ثروت بادآورده ناشي از بالارفتن شديد قيمت نفت تامين ميشد.
5- يك نامزد اصولگراي ديگر مدعي شد كه او قصد دارد ديپلماسي اقتصادي و تجاري را توسعه دهد. مدتي است كه برخي اصولگرايان ضمن حمايت از بحرانيتر شدن روابط خارجي ايران، مروج چنين سخناني هم در باب سياست خارجي هستند. آنها براي فرار از پاسخگويي نسبت به نقش فاجعهبار سياست خارجي مورد نظر آنان از سال ۱۳۸۴ تاكنون در ايجاد و گسترش بحرانهاي عظيم اقتصادي كشور، سخنان گمراهكننده ميزنند و از عنوان به ظاهر زيباي ديپلماسي اقتصادي و تجاري سخن ميگويند.
نگاهي انحرافي كه نشانه بيتوجهي عمدي يا سهوي گوينده نسبت به ماهيت سياست خارجي و ديپلماسي است. به اين نامزد محترم اصولگراي انقلابي هم بايد گفت كه نيازي نيست كه عنوان ديگري براي ديپلماسي اختراع كند.
تنشزدايي و اعتمادسازي با كشورهاي موثر جهان خود مسير روابط اقتصادي را با كل كشورهاي موثر و غير موثر جهان ميگشايد و طبعا همه دستاندركاران فعاليتهاي اقتصادي گرفتار در بحرانهاي ناشي از سياست خارجي غلط دولت احمدينژاد و اصولگرايان پس از او و پيامدهاي آن، چشم به انتظار گشايشي در سياست خارجي كشور هستند و اگر گشايشي موثر ايجاد شود، همه آنها لحظهاي غافل نخواهند شد و به سوي درهاي گشوده شده اقتصاد ايران به روي اقتصاد جهاني هجوم خواهند برد و ساير امور توسط اهل اقتصاد و صنعت و بانكداري و تجارت و كشاورزي و نفت و انرژي و حمل و نقل و گردشگري و... به سرعت در مسير ساماندهي و بازسازي قرار خواهد يافت.
سياست خارجي ايران نيازي به تغيير عبارات ندارد. نياز به اجماع ملي و خرد جمعي براي خروج از بنبستي دارد كه بر اثر سياست خارجي بيخردانه و ماجراجويانه براي همه امور كشور و به ويژه اقتصاد كشور ايجاد شده است.
6- يك نامزد محترم اصولگراي ديگر هم مدعي شدند كه قصد دارند وزير خارجه خود را به يك تاجر بينالمللي بدل كنند. اين هم تصور انحرافي مشابه دو نامزد اصولگراي ديگر است.
سياست خارجي ايران در ميانه بحرانخيزترين منطقه جهان و در مقابل فشارهاي همه قدرتهاي جهان به اشكال گوناگون و در برابر تحولات گستردهاي كه مستقيم و غير مستقيم در منطقه و جهان بهطور دايم روي سرنوشت ايران و ملت ايران اثر ميگذارد، به بزرگي و حساسيت سياست خارجي يك قدرت بزرگ جهاني است و به يك وزير خارجه بسيار توانا و خردمند همچون دكتر ظريف و به يك وزارت خارجه قدرتمند به دور از دست اندازي نهادهاي امنيتي و نظامي و اطلاعاتي و غيره نياز دارد كه با تكيه بر همه ظرفيتهاي قدرت ملي ايران در جهان وظيفه خود را دنبال كند و درهاي فرصتهاي جهاني را به روي ايران بگشايد، اقتدار ملي ايران را در جهان پاس بدارد، عزت و سربلندي ملت ايران را در جهان افزون و تهديدات جهاني عليه امنيت ملي ايران را با مديريت ديپلماسي خنثي كند.
بديهي است كه اگر با ديپلماسي خردمندانه بحرانهاي جهاني ايران حل شود به سرعت درهاي جهان به روي اقتصاد ايران گشوده خواهد شد و تاجران و بازرگانان متعددي از بخشهاي دولتي و خصوصي، از وزارتخانههاي گوناگون تجاري و اقتصادي و صنعتي و كشاورزي و از اتاقهاي بازرگاني و شركتهاي موسسات دولتي و خصولتي و خصوصي به سرعت سراغ گسترش روابط با جهان خواهند رفت و نيازي به هيچ كاري از سوي وزارت خارجه، جز حمايت سياسي براي حفظ و گسترش روابط رسمي و هنجار ايران با اين كشورها نخواهند بود.
7- يك نامزد اصولگراي ديگر ضمن ابراز دلسوزي و تشريح رنجهاي كولبران در مرزهاي غربي با تركيه درباره تاسيس مراكز تجاري مرزي گفت. ايشان تاكيد كرد كه كولبران ميتوانند بازرگانان و تجار موفقي در اين منطقه باشند.
بايد به ايشان يادآوري كرد كه چنين فجايعي محصول گسترش فقر و كوچك شدن اقتصاد كشور بر اثر سياست خارجي بيخردانه دولت احمدينژاد و اصولگرايان پس از او است.
با گسترش تحريمها و با قطع مناسبات متعارف تجاري و بانكي بر اثر تحريمها و بر اثر رفتن ايران به فهرست سياست FATF، اقتصاد ايران بيش از هر زمان نيازمند صنعت قاچاق است و به كولبران و قاچاقچيان خيلي بيشتري در مرزهاي كشور نياز دارد. پايان كار قاچاق و تبديل كولبران به تجار موفق و موثر مرزي مستلزم تغيير در سياست خارجي، رفع تحريمها، گشايش روابط اقتصادي هنجار و متعارف با همسايگان و بهطور كلي باز شدن درهاي اقتصاد جهان به روي اقتصاد ايران است.
اگر چنين تحولاتي ايجاد شود بيترديد امكان تغيير وضعيت زندگي و معيشت همه قاچاقچيان كالا به ويژه كولبران زحمتكش در مرزهاي مختلف فراهم خواهد شد و مرزهاي با كشورهاي مختلف ميتواند مثل گذشته مراكز تجارت و داد و ستد تجاري استانهاي مرزي با كشورهاي همسايه باشد.
8- و موضوع مهم آخر بحران ناشي از بيماري كوويد ۱۹ و اثرات آن بر زندگي مردم ايران است كه پرسشي درباره آن در مناظرهها مطرح نشد و نامزدهاي رياستجمهوري هم به آن نپرداختند.
گسترش اين بيماري در همه جهان قيمت مواد غذايي را بسيار افزايش داده، هزينه زندگي مردم را بالا برده است، باعث بيكاري و نياز مردم به كمكهاي بلاعوض دولتي شده است و مشكلات معيشتي همه مردم جهان را افزون كرده است.
طبعا مديريت اقتصاد بحراني ايران در دوران بحراني ناشي از گسترش بيماري كرونا به مراتب دشوارتر از شرايط بدون همهگيري كرونا بوده است و بحران كرونا ميتواند توضيحدهنده علل مشكلات بسيار زيادي براي مردم باشد. اما در ايران حتي مديريت بحران كرونا نيز در وضعيت تحريمهاي جهاني عليه ايران، مشكلاتي دوچندان داشته است.
به دليل مشكلات ناشي از تحريمهاي هستهاي و تحريمهاي امريكا، ايران به موقع نتوانسته نسبت به تامين نياز واكسن اقدام كند و تامين ساير داروهاي مورد نياز بيماران نيز يك مشكل اساسي است. بيترديد مسووليت بخش مهمي از مرگ و مير بيماران كرونا در ايران نيز متوجه تحريمها و بحران سياست خارجي كشور بوده و هست.