انتخابات ریاست جمهوری با مشارکت ۴۸.۸ درصد از واجدین شرایط بهپایان رسید. وزارت کشور اعلام کرد سیدابراهیم رئیسی با ۱۷ میلیون و ۹۲۶ هزارو ۳۴۵ رای رئیسجمهور منتخب است. اما آنچه در این دوره از انتخابات در کنار عدم مشارکت حدود ۳۰ میلیونی واجدین شرایط توجهها را بهخود جلب کرد، تعداد آرای سفید و باطله بود. گروهی که با ۳ میلیون و ۷۲۶ هزارو ۸۷۰ رای یعنی ۱۲.۸۸ درصدی از رایهای گرفته شده جایگاهی بهتر از رایدهندگان به محسن رضایی، عبدالناصر همتی و سیدامیرحسین قاضیزادههاشمی بهخود اختصاص دادند. در حوزه رایگیری استان تهران هم همین اتفاق تکرار شد. یعنی طبق اعلام شکراله حسنبیگی، رئیس ستاد انتخابات استان تهران آرای باطله با سهم ۱۱.۸۶ درصدی بعد از آرای ابراهیم رئیسی قرار گرفت. مسئلهای که مانند آن در انتخابات شوراهای شهر و روستا هم اتفاق افتاد. طوریکه مثلاً در شهر کرج تعداد آرای باطله از تعداد آرای نفر اول منتخب مردم برای ورود به شورا بیشتر شد.
در واکنش به این مسئله آذر منصوری، فعال سیاسی اصلاحطلب و سخنگوی نهاد اجماعسازِ این جریان سیاسی در حسای توئیتری خودش نوشت: «فارغ از هر نوع جهتگیری سیاسی لازم است جمعی از جامعهشناسان و صاحبنظران نتیجه انتخابات ۱۴۰۰ را علمی و بیطرفانه تحلیل و آسیبشناسی کرده و نتیجه را منتشر کنند. این آسیبشناسی به درک واقعبینانه حاکمیت و سیاستمداران از جامعه امروز ایران و توقف و ترمیم شکافهای موجود کمک میکند.» از همین منظر و برای بررسی بیشترِ این مسئله، یعنی اینکه چرا جامعه ایرانی چنین تصمیمی گرفت با تعدادی جامعهشناس صحبت کردیم.
سعید معدنی در اینخصوص گفت: «در این سالها جامعه رشد کرده است؛ طوریکه مثلاً شهرنشینی و دانشگاههای ما گسترش پیدا کرده است و سطح سواد و تحصیل مردم بالا رفته است، مهمتر اینکه وسائل ارتباط جمعی رشد چشمگیری داشته و سبب شده ما با جهان پیرامون آشنا شویم و بسیاری از باورها و سنتهای ما بهچالش کشیده شود. اما در این میان نظام موجود گویی تا حدودی ایستاده است و با تحولات جامعه حرکت نمیکند. گویی که ما بهشکل توسعه ناموزون درحال پیشروی هستیم. مثلاً دانشگاهها را گسترش میدهیم، شهرنشینی رشد پیدا میکند، اما بُعد سیاسی ماجرا گویی فیریز شده است و در چهل سال قبل باقی مانده است. در چنین وضعیتی ما با چالش مواجه میشویم.»
وی ادامه داد: «در انتخاباتهای قبلی مردم به امیدهای مختلفی در انتخابات شرکت میکردند که شاید گشایشی صورت بگیرد، این روش را دائم تکرار کردند، ولی تقریباً از دوره انتخابات مجلس به این نتیجه رسیدند که انتخابات پاسخ نیازهایشان را نمیدهد. بههمین خاطر عدم مشارکت در مجلس به انتخابات ریاستجمهوری انتقال پیدا کرد. نکتهای که وجود داشت اینکه در انتخابات ریاستجمهوری شیوه چهل سال قبل را پیش گرفتند. کسانی مانند من بهخاطر دارند که در سالهای گذشته آقایهاشمی رفسنجانی رقیب جدی برای انتخابات نداشتند و انتخاب هم میشدند، این دوره هم تقریباً همان روش پیاده شد، اما غافل از اینکه جامعه رشد پیدا کرده است و احساس میکند امر سیاسی یک امر دینی نیست، بلکه امر اختیاری است. البته موضعگیری دیگران مانند آقای موسوی، احمدینژاد و خارجنشینان در این عدم مشارکت تاثیر گذاشته است. اما بههرحال مردم دارند در همین جامعه زندگی میکنند، آنها چهار سال گذشته در انتخابات شرکت کردند، طوریکه فقط نفر اول حدود ۲۴ میلیون رای آورد، اما این دوره تصمیم گرفتند این کار را انجام ندهند.»
این استاد دانشگاه بیان کرد: «واقعاً جای سوال دارد که این تعداد آرای باطله چه معنایی دارد. بهنظر میرسد این آرای باطله دو دلیل داشته باشد. یکی اینکه رایدهندگان به هر دلیلی دوست داشتند مهر انتخابات در شناسنامه خودشان وجود داشته باشند. اما شاید دومین نکته این باشد که وقتی مقام رهبری گفتند شرکت در انتخابات واجب عینی است بنابراین گروههایی این مسئله را اجرا کردند یعنی در انتخابات شرکت کردند، اما، چون نامزد مورد علاقهشان در کاندیداها نبود آرای سفید و باطله به صندوقهاانداختند.»
معدنی یادآور شد: «من معتقدم بد عمل کردند، اگر آقای پزشکیان یا جهانگیری تایید میشدند بهفرض انتخاب نشدن آنها، اما سبب میشد مشارکت بیشتر شود. کسانی که تایید شدند رایآور نبودند. با این وجود اگر قرار است در ادامه اعتماد را جلب کنند باید شیوه برگزاری انتخابات تغییر کند، چنین روشی دیگر با جامعه امروز جوابگو نیست، اینکه گروهی احراز شوند و به مردم هم پاسخی داده نشود کار به مشکل میخورد، چراکه نسل امروز رشد کرده است. امروز نهتنها فقط فرزندان بلکه ما در جامعه والدینی داریم که دانشگاه رفتهاند، بخش زیادی از والدین جدید مانند فرزندانشان آکادمیک فکر میکنند.»
وی در انتها بیان کرد: «گمان میکنم حکومت باید حتما در شیوه انتخابات خودش تجدید نظر کند، این شیوه در همان دهه ۶۰ باقی مانده است. بهنظرم حکومت نباید پشت این مسئله پنهان شود. میشود یک هفتهای جشن گرفت، اما واقعیت اینکه اگر قرار است در ادامه کار با مردم پیش برویم باید بنشینند و فکر کنند چرا چنین اتفاقی رخ داده است.»
همچنین امانالله قراییمقدم، جامعهشناس درخصوص عوامل اجتماعی عدم مشارکت و چرایی افزایش آرای باطله گفت: «ما در گذشته تاریخ فقط یک سرمایه داشتیم، منظورم منابع است. اما بعداً سرمایهای مثل تکنولوژی مورد توجه قرار گرفت. در ادامه این پرسش بهوجود آمد که حالا ما تکنولوژی داریم، اما چهکسی قرار است با این تکنولوژی کار کند و به ما کمک کند، بنابراین سرمایه انسانی مطرح شد، یعنی نیرویی که قرار بود یک کارخانه را کنترل کند بهعنوان یک سرمایه اهمیت پیدا کرد. اما از یکجایی بهبعد یک سرمایه دیگر قدرت گرفت بهنام سرمایه اجتماعی، کسی مانند پاتنام ایتالیایی خیلی روی این مسئله کار کرد. یعنی آن همدلی و اعتماد بهعنوان سرمایه چهارم خودش را مطرح کرد. این مسئله حالا در جامعه ما ضعیف است.»
وی ادامه داد: «فوکویاما اعتماد را به دو دسته اعتماد عمودی و اعتماد افقی تقسیم کرد. از منظر جامعهشناسیِ تاریخی، اعتماد عمودی یعنی اعتماد مردم به حکومتها که در تاریخ گذشته ایران همیشه پایین بوده است. اگر اعتماد عمودی وجود داشت که گروهی از ایرانیان به مغول نامه نمینوشتند که بیا ما را نجات بده، این مسئله به این برمیگردد که حکومتها در طول تاریخ مردم را رعیت تصور میکردند. اینها را گفتم که بگویم اعتماد در طول تاریخ در ایران کم بوده است.»
این جامعهشناس درخصوص چرایی سلب اعتماد عنوان کرد: «خیلی سادهاش این میشود که حکومتها در همه جای دنیا به آنچه گفتند عمل نکردند. یعنی همان ضربالمثل خودمان که مردم چهچیزی را باور کنند، دم خروس یا قسم حضرت عباس را، در جامعه خودمان هم این وضعیت در تاریخ معاصر کموبیش تکرار شد. از آقایهاشمی تا خاتمی، احمدینژاد و روحانی وعدههای زیادی محقق نشد. اصطلاحاً مردم به چهکنم چهکنم افتادند. یعنی حالا حدود ۳۰ میلیون مردم زیر خط فقر هستند، ۶۰ میلیون از مردم کشوری که روی منابع نفت هستند نیاز به یاری برای تامین معیشت دارند.»
قراییمقدم بیان کرد: «وقتی مشارکت مردم وجود نداشته باشد ما با بحران بیاعتمادی مواجه میشویم. شما تصور کنید چرا باید نزدیک چهار میلیون در انتخابات رای باطله بدهند، این مسئله اصلاً به آقای رئیسی مربوط نیست معتقدم خودِ ساختار موجود سبب این اتفاق شده است. چراکه بیاعتمادی یکساله بهوجود نمیآید و البته بازسازی آن سالها طول میکشد. مهمترین مسئله در بازسازی اعتماد عمودی مشارکت و نظر مردم است. بهقول دیوید رایزمن جامعه دیگر پوست کنده است. این جامعهشناس روند جامعه را در سه مرحله تعریف میکند. سنتی، دنبالهروی و خودمختاری. امروز جامعه وارد مرحله خودمختاری شده است. یعنی از عقل خودش پیروی میکند، عقلی که در طول زمان ساخته و پرداخته میشود. بهقول وبر جامعه بهسمت مشروعیت منطقی درحال حرکت است و دیگر مشروعیت سنتی و کاریزمایی در جامعه معنا ندارد. بنابراین، این باورهای خودمختار علاقه دارند برای یک انتخاب واقعی با تشخیص خودشان مشارکت داشته باشند؛ لذا مشارکت مردم راه حل بازگشت سرمایهای بهنام اعتماد است.»
وی در پایان یادآور شد: «امیدواریم آقای رئیسی در این چهار سال که ریاست قوه مجریه را دارند، باتوجه به اینکه سایر نهادها با ایشان همسو هستند، به آنچه قول دادند عمل کنند تا بشود مقداری اعتماد عمودی در جامعه ما بالا برود. در غیر اینصورت در دورههای آینده انتخابات میزان آرای باطله افزایش پیدا میکند.»