حمید سوری، رئیس کمیته کشوری اپیدمیولوژی کووید-۱۹، در یادداشتی نوشت: «بدقولی فروشندههای بینالمللی واکسن به این منجر شد که پیشبینیها و برآوردهای انجام شده از سوی ایران برای تأمین واکسن، محقق نشود و همین مسئله سبب شد تا میزان واکسنی که در دسترس قرار میگیرد، به مراتب کمتر از واکسنهای مورد نیاز کشور باشد و روند واکسیناسیون مختل شود. مسئله کمبود واکسن تنها متوجه ایران نیست؛ مسئلهای است که با شدت و ضعف متفاوت، در بسیاری از کشورهای دنیا رخ داده و حتی به این منجر شده تا برخی کشورها، برنامه واکسیناسیون خود را مخصوصا در زمینه تزریق دوز دوم واکسن، تغییر دهند تا بتوانند پوشش ایمنی برای جمعیت بیشتری ایجاد کنند. نمونه آن کشور انگلستان است که فاصله تزریق بین دوز اول و دوم را که ۳هفته بود، به دلیل کمبودها، به ۱۲هفته افزایش داد. در کانادا هم، چنین وضعیتی ایجاد شد. انگلستان با این روش توانست، ۴۰درصد مردم کشورش را واکسینه کند؛ در حالی که در ایران تعداد واکسنهای تزریق شده خیلی کمتر از این عدد است که البته اختلال در تامین واکسن، دلیل اصلی آن است. امیدواریم با تولید واکسن داخلی، مشکل واکسیناسیون تا حدودی حل شود. به هر حال باید به این نکته هم توجه کرد که نظام سلامت، هیچ وقت چنین وضعیتی را تجربه نکرده است؛ از سوی دیگر، کارگردانی مسیر واکسیناسیون هم خطاهایی داشته که البته اظهار نظر قطعی درباره آن، نیاز به بررسیهای عمیقتری دارد تا مشخص شود کدام سیاستها و تصمیمگیریها نادرست بوده است.
نکتهای که در مورد واکسیناسیون وجود دارد این است که واقعا نیازی نبود تمام این افرادی که تاکنون واکسینه شدهاند، واکسن کرونا دریافت میکردند؛ مثل برخی از کارکنان نظام سلامت یا پاکبانها. ضرورتی نداشت که کارمندان ساده وزارت بهداشت هم در اولویت تزریق واکسن قرار بگیرند و واکسن آنها میتوانست در جای دیگری مصرف شود؛ هر چند که تعداد این افراد زیاد نبود. در کشورهای دیگر اولویت واکسیناسیون با کسانی بود که در خط اول مقابله با کرونا قرار دارند.
باید به جای این که به عنوان شغلی افراد توجه میشد، اولویت تزریق واکسن بر اساس کشندگی بیماری در گروههای پرخطر مورد توجه قرار میگرفت. این مشکلی است که از ابتدا وجود داشت و به آن هم اشاره شد. با این همه، در مورد مدیریت واکسیناسیون هیچ سیاست و برنامه دقیق و صد درصدی وجود ندارد، کشورها متناسب با شرایطی که دارند، ممکن است سیاستهای انعطافپذیری را اتخاذ کنند که گاهی منجر به ایجاد همین آشفتگی که ما گرفتارش شدهایم، میشود. ما میتوانستیم سریعتر و بهتر در این زمینه عمل کنیم؛ هر چند که هماکنون تلاش میشود تا عملکرد بهتری ارائه شود.
مسئله مدیریت واکسیناسیون بر عهده اداره مدیریت بیماریهای واگیردار وزارت بهداشت است. آنها باید پاسخگوی این وضعیت باشند که چرا موضوعی که دغدغه عمومی است، مورد توجه قرار نگرفته است. نکته دیگر، نگرانی مردم از تزریق واکسن ایرانی است و شاید یکی از دلایلی که حالا برخی از مراکز با تجمع افراد زیادی برای تزریق واکسن مواجه شدهاند، هراس از تزریق واکسن ایرانی است. اما باید به مردم گفت که تمام واکسنهایی که در دنیا مورد تأیید قرار گرفتهاند، مجوز مصرف اورژانسی دارند؛ چراکه ما در شرایط عادی به سر نمیبریم. اگر قرار بود این واکسنها مورد آزمایش و بررسی دقیق قرار میگرفتند، ۱۰سال طول میکشید تا مورد استفاده قرار گیرند؛ بنابراین در شرایط حاد برای صدور مجوزها، بهصورت انعطافپذیر عمل میشود.
به هر حال سودی که جامعه از دریافت این واکسنها به دست میآورد، بیشتر از ضرر واکسن نزدن است. نمیتوان بهطور قطعی گفت که کدام واکسن بهترین یا بدترین است. تفاوت میان واکسنها از نظر دامنه ایمنی و اثربخشی خیلی زیاد نیست، تفاوت جزئی و چند درصدی است. بنابراین نباید هراسی از تزریق واکسن ایرانی داشت؛ چرا که به هر حال ایمنی ایجاد میکند که بالای ۶۰تا۷۰درصد است. نکته مهمتر، انجام مراحل کارآزمایی بالینی است که به چه صورت انجام شده و از چه پلتفرمی برای تولید واکسن استفاده شده است. زمانی که واکسنی مجوز دریافت میکند، یعنی فاز سوم را گذرانده است. این که در فاز سوم، نظارتها به چه صورت بوده، بر عهده بخشی است که مجوز صادر میکند.
هیچ کشوری برای صدور مجوز، ریسک به خطر افتادن سلامتی مردم را نمیپذیرد و واکسنی را تأیید نمیکند که عوارض جانبی شدیدی داشته باشد؛ چون به هر حال بعدا باید خودش پاسخگو باشد؛ بنابراین مردم نباید دغدغه نوع واکسن را داشته باشند.
در ایران، وضعیت انتقال بیماری همچنان در جمعیت عمومی است، یعنی هیچ جایی از این ویروس مصون نیست. بنابراین انتخاب اول، تزریق واکسن است؛ واکسنی که مورد تأیید وزارت بهداشت است. مردم باید توجه داشته باشند که هیچ واکسنی را نباید خارج از سیستم وزارت بهداشت بزنند؛ چراکه نسبت به رعایت زنجیره سرد آن، هیچ تضمینی وجود ندارد.»