کاری به اینکه کدامیک از این سه نظریه درست است نداریم ولی این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که هیچ کشور و ملتی نمیتواند رکنی از ارکان خود را فراموش کند یا به فراموشی بسپارد. بسیاری از بزرگان، آقای هاشمی رفسنجانی را «شناسنامه انقلاب» نامیدهاند. تعبیر «نزدیکترین یار امام» نیز یکی دیگر از القابی است که عدهای از صاحبنظران و مطلعان به آقای هاشمی رفسنجانی دادهاند. انکار این واقعیتها نمیتواند مشکلی از منکران حل کند کمااینکه مسکوت گذاشتن یاد و خاطره و خدمات این مرد بزرگ نیز کمکی به آنها نخواهد کرد.
آنچه در این موضوع بسیار مهم است و کسی نمیتواند به مصاف آن برود اینست که افتخارات هیچ ملتی را نمیتوان انکار کرد یا به فراموشی سپرد. علاوه بر این، تلاشهای رسمی برای نادیده انگاشتن بزرگان به عکس خود تبدیل میشود کمااینکه تبلیغات افراطی نیز ضدتبلیغ میشود و نتیجه عکس میدهد. بنابراین، نباید نگران فقدان تکاپوی رسمی برای بزرگداشت آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. چه بخواهند و چه نخواهند آقای هاشمی رفسنجانی بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی و تاریخ ایران است که با برجستهترین خطوط و حروف نوشته شده و هیچ قدرتی نمیتواند آن را زایل کند. اینکه میبینیم به جای تکاپوی بزرگداشت، تکاپوئی برای طرد کردن و از چشم انداختن او در جریان است، خود نشانه مطرح بودن و غیرقابل انکار بودن اوست. هرگز با کسی که نیست دشمنی نمیکنند، نفس دشمنی کردن نشانه وجود کسی است که دیده میشود و دیدن او موجب نگرانی کسانی است که خود را مکلف به دشمنی کردن با او میدانند.
در کنار این واقعیتها، دو نکته بسیار روشن را میتوان دید که یکی باعث خوشحالی است و دیگری قابل تأمل.
نکته اول اینست که تکاپوی غیررسمی برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره آیتالله هاشمی رفسنجانی نه فقط در سالروز فقدان وی بلکه در تمام فصول جریان دارد. وقتی بحران داخلی پیش میآید، میگویند جای هاشمی رفسنجانی خالی که مرد بحرانها بود و اگر الآن در میان ما بود این بحران را مهار میکرد. وقتی خارجیها بحران میآفرینند، گفته میشود اگر هاشمی رفسنجانی بود میدانست چگونه باید با آن برخورد کرد و یا اصولاً اجازه نمیداد چنین بحرانی به وجود بیاید. وقتی سخن از دفاع مقدس به میان میآید کسی نمیتواند قطعهای از آن را بدون یادآوری نقش هاشمی رفسنجانی توصیف کند، حتی رسانه ملی هم ناگزیر است نقش او را یادآوری کند و اگر نکند توسط مردم سرزنش میشود که چرا واقعیات دفاع مقدس را سانسور میکند و اصولاً بدون هاشمی رفسنجانی، گزارشهای رسانه ملی ناقص میمانند. همهی ما طبعاً حق داریم هاشمی را هم نقد کنیم، اما باید توجه داشته باشیم که نقد با نفی تفاوت دارد. در قانونگزاری، در اجرائیات، در تحکیم سیاست خارجی، در عمران و آبادانی، در صنعت، در صنایع دفاعی، در حمایت از حقوق کارگران، زنان، حقوق شهروندی و در زیرساختهای کشور کسی نمیتواند نقش هاشمی رفسنجانی را انکار کند. چنین شخصیتی را نه کسی میتواند به یاد نیاورد و نه کسی میتواند سانسور کند. همین واقعیت است که باعث خوشحالی حقطلبان است.
نکته دوم که قابل تأمل است اینست که چرا با چنین شخصیت برجسته و تأثیرگذار و خدومی، رفتار خصمانه میشود؟ در کشورهای آزاد، برای مطرح کردن افراد برجسته برنامهریزیهای فوقالعادهای صورت میگیرد تا الگوئی برای نسلها باشند و افتخاری برای کشورشان ثبت شود. ما با سانسور کردن افتخارات خودمان و برخورد خصمانه با آنها چه هدفی را دنبال میکنیم؟ این سیاست، علاوه بر اینکه جواب نمیدهد، بازخورد منفی آن گریبانگیر خودِ عاملان این سیاست میشود. آنها باید بدانند شناسنامه انقلاب را نمیتوان سانسور کرد.