آفتاب- میثم قهوهچیان: وضع سبكهای زندگی در ایران قرینهای برای تحول و تغییر است. تغییر قضاوتها و رواداریهای نو در صحن عرصهعمومی، نشانهای از تغییر پارهای باورهای سنتی است. گویی سبكهای زندگی جدید خبر از مدرنیزاسیون اجتماعی می دهد. اما سخن از این است، مدرنیزاسیون اجتماعی چگونه پیش میرود؟ آیا این روند خودآگاه است و یا ناخودآگاه؟ همچنین مدرنیزاسیون اجتماعی چه جایگاهی در سیر تجدد ایرانی دارد؟
به نظر میرسد این وضع جدید در اجتماع ایران تغییری ناخودآگاه است و هنوز مانده است تا به خودآگاهی برسد. اما همین روند در آگاهی سنتی تاثیر گذار است و از همین روست که توسط خودآگاه سنتی محدود میشود.
آن كس كه به دنبال سبكی دیگر در زندگی به غیر سبك سنتی است اغلب بسی غریزی و بر اساس تبلیغات بازار و مد یا بر اساس نیازهای انسانی یك انسان مدرن عمل میكند. اما آنكس كه به دنبال محدودسازی اوست میداند كه او در حال شكستن وضع قدیم است.
انسان امروز با گسترش ارتباطات و نیز با پیچیده شدن مناسبات شهری تنها راه سنتی ماندن یا چون اجداد زیستن را ندارد، او سبكهای جدیدی را بر میگزیند و در این انتخابهاست که اجتماع ایرانی مدرن میگردد و مدرنیزاسیون اجتماعی پیش میرود.
تنوع در سبكهای زندگی تحولی در ناخودآگاه جمعی است. هر چند این لزوما مقدم ِ تالی مدرنیته نمیباشد اما اگر این تغییر پشت بند خود تغییر در آگاهی و فرهنگ را داشته باشد میتواند به مدرن بودن انسان ایرانی نیز بیانجامد. گسترش سبك های جدید در سراسر اقلیم جغرافیایی مان خبر از گسترش ایده های نو می دهد. هر چند میزان گسترش ایدههای نو به اندازهی قرینهاش قابل اندازهگیری نباشد. میتوان تنوع سبكهای زندگی و نیز تغییرات فربه را در مناسبات اجتماعی دید اما هنوز یك شهروند فعال سیاسی و یا مناسبات مدرن و عقلانی را نمی توان به همان راحتی مشاهده كرد.
اعتدال و رواداری بین مردم در ایران و گسترش آن، خاك پاكی است كه هم ریشه در سنت اسلامی دارد و هم زمینه ساز مدرنیتهِی تاریخی است. رواداری اجتماعی در بین مردم را میتوان در تساهل والدین نسبت به انتخاب های جدید فرزندان ملاحظه نمود. والدین روادار، روادید عبور از وضع اجتماعی كهنه به نو را بیآنكه خود و فرزندانشان آگاه باشند صادر میكنند. نیز از سویی پذیرش دیگرگون بودن در اجتماع، آیندهای كم تنشتر را زمینهساز میشود. با پذیرش زندگی متفاوت امكان پذیرش انسان متفاوت و دنیای متفاوت فراهم میگردد و با این امكان میتوان پلورالیسم فرهنگی و به تبع سیاسی را كه از مقومات دموكراسی است، شاهد بود.
از سویی دیگر این وضع، یعنی مدرنیزاسیون اجتماعی، میتواند پیامدهای منفی هم داشته باشد و به تنش و بحران بیانجامد چه، تا حدی نیز انجامیده است.
از سویی ریشهداری اخلاق در سنت با تغییر ناخودآگاه به وضعیت نویی كه اخلاق در آن ریشه ندارد، بنیان اخلاق را سست می كند. اخلاق سنتی اگرچه ممكن است نقدهایی داشته باشد، اما بی تردید اخلاق است. وقتی ناخودآگاه اجتماع، مدرن میشود، سنت كه خاك اخلاق در آن ریشه دوانده است به دور ریخته می شود در نتیجه امكان بی بند و باری اخلاقی بالا می رود و نیز بحران در ساحت اخلاقی روی میدهد. دیگر به راحتی نمیتوان گفت فعلی اخلاقی است یا نه؟
از سویی دیگر با انقطاع از سنت به عنوان اندیشهی محوری و فیصله بخش، اندیشهای چكش نمیخورد و موضوع تغییر یا همان اندیشهی سنتی از بین میرود در نتیجه میبینیم كه این تنها اجتماع است كه لباس جدیدی پوشیده و روح یا اندیشه ای جدید در كالبد ملت دمیده نمیشود.
به هر حال سبك های جدید در حال گسترش است و در این میان لحاظ این مسئله به عنوان "یك مسئله"، می تواند آن را تحلیل نموده و در تحلیل كلیتر لحاظ نماید. مسئله در مثبت و یا منفی دیدن ِ صرف این وضع نیست بلكه در دیدن آن به عنوان یك واقعیت است.
مدرنیزاسیون اجتماعی شمولی همهگیر دارد، چه آنكس را كه سبك نو را انتخاب كرده، چه آنكس كه سبك سنتی را انتخاب می كند و چه آنانی كه دست به تلفیق بین نو و كهنه می زنند را شامل میشود. چرا كه در وضع نو، انتخاب قدیم حتی، انتخاب دیگری است. انتخاب قدیم است ونه ادامه ی آن لذا سبكهای نو زندگی نه خود بلكه همه را دستخوش وضعیتی جدید كرده است.