نرمشی که وزیر خارجه و بعضی مسئولان کشورمان در زمینه مذاکره مستقیم با آمریکا نشان دادهاند، این روزها به موضوع روز تبدیل شده و جدالهائی را میان جناحها و حتی میان افراد حامی خود جناح حاکم برانگیخته است. عدهای از این رویکرد استقبال کردهاند و عدهای دیگر آن را خلاف سیاست اعلامشده قبلی میدانند و مسئولین طرفدار مذاکره را سرزنش میکنند.
وجود اختلافنظر، نهتنها اشکال ندارد بلکه میتواند عاملی برای رشد باشد بشرط اینکه همه در برابر واقعیتها خاضع باشند و بدون دلیل بر نظر خود پافشاری نکنند. آنچه مشکلساز است، تعصب بیجا نسبت به تفکر خود و مواضع جناحی خود است کمااینکه جمود بر نگاه گذشته و نپذیرفتن امکان تحول در فکر و نظر افراد نیز از مشکلات جامعهایست که در آن زندگی میکنیم.
عدهای فکر میکنند میان نگاه واقعی به آمریکا به عنوان یک دولت مستکبر که نگاه کاملاً درستی است با سخن گفتن با همین دولت مستکبر برای وادار ساختن آن به تسلیم شدن در برابر حقوق دیگران، تضاد وجود دارد. این درست است که یک دولت مستکبر در برابر حق سرسختی نشان میدهد و تجاوز به حقوق دیگران را حق خود میداند، ولی قرار نیست در مذاکره با این دولت متجاوز، تسلیم او بشویم و از حقوق خود کوتاه بیائیم. ما میتوانیم بر حقوق خود پافشاری کنیم و هیچ امتیازی که با اصول و آرمانها و منافع و مصالح کشور و مردم باشد به طرف مقابل ندهیم. کسانی که مسئولیت حکمرانی یک کشور را میپذیرند، باید از این قدرت برخوردار باشند که بتوانند در برابر خواستههای نامشروع دشمن مقاومت کنند و درصدد احقاق حقوق کشور و مردم خود برآیند. اگر مسئولی از این ویژگی برخوردار نیست باید کنار برود و راه را برای کسانی باز کند که میتوانند از عهده چنین مسئولیتی برآیند.
علاوه بر سیره روشن و مشخصی که از پیشوایان دینی از صدر اسلام و در طول تاریخ 1400 ساله امت اسلامی داریم، روش عموم دولتها و حکومتها نیز همواره این بود که با دشمن گفتگو میکردند و تامین منافع کشور و ملت خود از طریق گفتگو را در اولویت قرار میدادند. این روش عقلائی و منطقی هماکنون نیز در جهان متداول است و مذاکرات میان چین و آمریکا، روسیه و آمریکا، کره شمالی و آمریکا و آنچه این روزها میان روسیه و اروپا بر سر اوکراین جریان دارد نمونههای روشنی از این روش هستند. کسی نمیتواند هیچیک از سران این کشورها را به کوتاه آمدن از منافع و مصالح ملت خود متهم کند. این کشورها در مهمترین موضوعات با همدیگر اختلاف نظر و حتی تضاد منافع دارند و در عین حال، مذاکره را عاملی مناسب برای حل مناقشات و تامین منافع خود میدانند و میبینیم که منافع خود را پاسداری میکنند و از حقوق خود کوتاه نمیآیند.
یکی از مشکلات بزرگ ما اینست که منافع شخصی و جناحی خود را بر منافع کشور ترجیح میدهیم. ما فقط وقتی میتوانیم در برابر دشمنان و زیادهخواهان از منافع کشور و مردممان دفاع کنیم که درباره آنچه به نفع کشور است به اجماع برسیم و نظر جمعی را بر نظر فردی و جناحی خودمان ترجیح بدهیم. اصرار هر کس و هر جناح بر نظر خود، مشکلسازترین مانع است بطوری که حتی کار را به عدم تمکین در برابر نظر بالاترین مسئولین نظام میکشاند. در هفتهها و روزهای اخیر، مسئولان ارشد نظام از رهبری تا رئیسجمور و کارگزاران اصلی سیاست خارجی، با سخنان روشن خود راه مذاکره را باز کردند و نشان دادند که تغییر عمدهای در این زمینه به وجود آمده است. این موضع جدید، به معنای صرفنظر کردن از حقوق کشور و مردم و کوتاه آمدن از آرمانها و اصول نیست. ما میتوانیم با حفظ آرمانها و اصول درصدد احقاق حقوقمان باشیم و این هدف را از طریق بهتری دنبال کنیم. مخالفت با این روش عقلائی و منطقی، جائی در افکار عمومی و مصالح و منافع کشور و ملت ندارد. این، روشی است که عموم مردم نیز آن را تایید میکنند و میتواند گره کور سیاسی مزمنی که باعث پدید آمدن مشکلات زیادی برای کشور شده است را باز کند.
در مقابل، افرادی که حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند. افرادی هم هستند که مسئولین نظام را به خاطر تاخیر در چرخش معقولشان در موضوع مذاکره سرزنش میکنند. این نیز خطاست، زیرا اکنون زمان سرزنش نیست. همه باید از مسئولین به خاطر انتخاب درستی که کردهاند حمایت کنیم و با فاصله گرفتن از تعصبات بیجای گروهی و جناحی، راه را برای تامین مصالح کشور و منافع ملی هموار نمائیم.