در ادامه مأموران پلیس تحقیقاتشان را آغاز کردند و سراغ خانواده زن جوان رفتند. اما آنها مدعی شدند ماجرای ناپدید شدن دخترشان زیر سر شوهرش است؛ چرا که آنها با هم بر سر مسائل مختلف بخصوص مسائل مالی اختلاف شدید داشتند و دخترشان قصد جدایی و طلاق داشته است، حالا هم اطمینان دارند دامادشان بلایی سر دخترشان آورده و با این شکایت قصد گمراه کردن پرونده را دارد.
پس از آن مرد جوان احضار و بازجویی شد، اما ادعا کرد که هیچ اطلاعی از همسرش ندارد.
در حالی که سرنوشت زن جوان در هالهای از ابهام قرار داشت، مأموران با بررسی بیشتر متوجه شدند کسی از سرنوشت زن جوان خبر ندارد، ضمن اینکه آخرین نقطه آنتندهی تلفنهمراه وی خانهاش بوده است.
در حالی که تحقیقات برای یافتن اطلاعی از زن جوان ادامه داشت، سرانجام پس از یکسال شوهر این زن لب به اعتراف گشود و در تشریح ماجرا گفت: مدتی بود به همسرم سوءظن پیدا کرده بودم تا اینکه تصمیم گرفتم او را بکشم. روز حادثه پس از جرو بحث زیاد، شالش را دور گردنش انداختم و خفهاش کردم، چون خودم بنایی بلد بودم جسدش را لای دیوار خانه گذاشتم و با سیمان و گچ رویش را پوشاندم و درز دیوار را به طور کامل بستم تا اثری از او باقی نماند.
پس از اعتراف هولناک مرد جنایتکار و اطلاع خانواده مقتول، این بار آنها با حضور در دادسرا عنوان کردند که دامادشان در مورد سوءظن به همسرش دروغ میگوید و این موضوع را بهانه ساخته و فقط به خاطر اختلاف مالی دست به قتل زده است.
در ادامه رسیدگی به پرونده، مأموران سراغ محل دفن جسد رفتند و بقایای جسد را از دیوار بیرون کشیدند. پرونده پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه، اولیایدم درخواست قصاص کردند و پس از آن متهم به جایگاه رفت و با قبول اتهام قتل عمدی همسرش، گفت: از کارم پشیمانم و درخواست بخشش دارم.
قاضی از متهم پرسید: اگر قصدی نداشتی و پس از قتل پشیمان شدی چرا یکسال موضوع را پنهان کردی؟
متهم در حالی که سکوت کرده بود سرش را پایین انداخت و روبه خانواده همسرش گفت: شرمندهام.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند.