غلامعلی دهقان، مدرس تاریخ و فعال سیاسی، در یادداشت نوشت: هفتهای از تهاجم و حمله روسیه به اوکراین گذشت. تا اینجای کار، نه سازشی در کار است و نه تسلیمی از سوی اوکراین. اگر این دو نشود، غیر از این است که این نزاع تراژیک فرسایشی میشود.
پیش از این، هرگاه یک پای نزاع و جنگ روسها بودند، جز حمله به افغانستان، روسها تا به نتیجه نرسیدند، دست از نبرد بر نداشتند.دیروز و امروز هم ندارد. حدود دویست سال پیش آنقدر سماجت کردند تا در دوره تزاریسم دهها شهر ایران را در معاهدههای گلستان و ترکمنچایدر عهد قاجار جدا کردند. در دوره کمونیسم هم، بعنوان فاتح جنگ جهانی، دولتهای دستنشانده خود را در کشورهای شرق اروپا کاشتند. و نزدیکتر به امروز، در دوره پوتین باز هم در قضایای چچن و استیای جنوبی و کریمه امتیاز گرفتند.
با فرض مقاومت اوکراین که قرائن و شواهدی مبنی بر سازش و یا تسلیمش هویدا نیست؛ چشمانداز فرسایشی شدن قضیه اوکراین همانند جنگ اتحاد جماهیر شوروی (سلف روس امروز) در افغانستان قابلپیشبینی است.
اما واقعیت این است آن جنگ با آمدن گورباچف که خواهان تغییرات اساسی در سیاست داخلی و خارجی شوروی بود، به پایان رسید و قوای شوروی را از افغانستان خارج کرد. آیا با توجه به نفوذ فوقالعاده پوتین در هیئت حاکمه روسیه، پیدایش یک رهبر خواهان تغییر امکان دارد؟ پس بهاینترتیب، چشمانداز نبرد روس در اوکراین به فرض نه سازش و نه تسلیم اوکراین و نبود گورباچف دومی، چگونه خواهدبود؟
آیا با جنگ فرسایشی و تضعیف اقتصاد روسیه باید منتظر شورش و قیام مردم روسیه باشیم و یا اینکه با حضور جنگجویان خارجی به نفع اوکراین و انزوای روسیه در تمامی عرصههای بینالمللی، باید منتظر پرخاش غیرقابلپیشبینی گربه خشمگین در سهکنج باشیم؛ پرخاشی که شاید شعلههای یک جنگ بزرگ دیگر را روشن کند.
منبع: راهبرد