مسعود پزشکیان در پاسخ به اینکه آیا در دیدار اخیر برخی نمایندگان مجلس با علی شمخانی دربارهی مذاکرات وین حضور داشته است یا خیر، و اینکه آیا میداند کدام نمایندگان بودهاند، گفت: نه رفتهام، نه میدانم چه کسانی بودهاند و نه کاری به کارشان دارم. من بارها گفتهام که باتوجه به مواضعی که اینها در مورد برجام و مذاکرات و… داشتند و اعلام میکردند، الان نزدیک به یکسال گذشته است، خب چرا میروند گفتوگو کنند؟! نکنند! در ضمن سفرهی مردم را هم رنگین کنند.
او میگوید: الان سفرهی مردم رنگینتر شده است یا بیرنگتر؟! مردم وضعشان بهتر شده است یا بدتر؟! اما چرا صدای این آقایان درنمیآید؟ چرا نمیگویند «چرا مردم مشکل دارند؟ چرا فقر است؟ چرا گرانی است؟». همهی اینها هم هست؛ این مسئلهی نشانهی عدم صداقت اینهاست.
پزشکیان درمورد اینکه آیا درجریان وضعیت مذاکرات در وین هست یا نه گفت: نه! اینها دارند چراغ خاموش جلو میروند. البته من آرزو میکنم موفق باشند. بالاخره باید بروند و گفتوگو کنند و مشکلات مردم را حل کنند؛ این عقده و کینهای که وجود دارد را تا آنجا که ممکن است از دل مردم بزدایند. اما مشکل اینجاست که اینها وقتی دولت دست آقای روحانی و ظریف بود، هرروز در صداوسیما و مجلس میگفتند «آقا! بیخود رفتید صحبت کردید، چرا اجازه نگرفتید؟!» حالا اما دارد تمام اینها اتفاق میافتد و در مجلس هم خبری نیست، صداوسیما هم چون و چرایی ندارد.
پزشکیان در پاسخ به این سوال که «فکر میکنید آقای روحانی و ظریف الان چه حس و حالی داشته باشند؟ چون همان راه مذاکرات قبلی برای احیای برجام درحال طی شدن است» گفت: من فکر میکنم آقای ظریف یا آنها که مملکت را دوست دارند و به این مملکت عشق میورزند، دلشان میخواهد مشکل مردم حل شود و گرفتاریها از بین رود و گشایشی بوجود آید؛ حتی اگر این کار را رقیبشان انجام دهد. ولی مردم خودشان میفهمند که آن رفتارهای مخالفان در آن دوران منصفانه نبود، عادلانه نبود.
او ادامه داد: مردم را به گرو گرفتن و بعد طرح این بهانه که «آقا! مملکت را فروختند، نیم ساعته برجام را امضا کردند!»، خب همان قراردادی که نیم ساعته امضا شد را بیاندازید دور؛ چرا نمیاندازید دور؟! در صورتیکه اینگونه نبود، صادق نبودند، راست نمیگفتند.
پزشکیان که در مجلس نهم عضو کمیسیون ویژهی بررسی برجام بود، گفت: برجام نیم ساعته امضا نشد، سه ماه در کمیسیونها بحث شد، سه ماه در کمیسیون ویژه صحبت شد؛ انواع و اقسام کارشناسان آمدند و نهایتا قبول کردند. حرف نظام بود، مگر رئیس دولت میتوانست بدون اجازهی رهبری این کار را بکند؟
او در پایان تاکید کرد: صداقت یک چیز دیگر است؛ خیلی از اینها صداقت را دوست ندارند. تملق و ریا را دوست دارند. آن خانم کاترین شکدام هم با همین ریا و تملق خود را جا زد.