غلامعلی دهقان، مدرس تاریخ و فعال سیاسی، در یادداشتی نوشت: حمله و هجوم ارتش روسیه به اوکراین چنان ابعاد مختلفی دارد که میبایست همچنان به آن پرداخت. یکی از پرسشهایی که این روزها مطرحاست، این است که آیا این حمله یکشبه و بهدور از زمینهسازی از جهت نرمافزاری برای مردم روسیهبوده و یا اینکه مدتها کار فکری برای آمادهسازی و اقناع اکثریت مردم روسیه انجام شده بود؟
قرائن و شواهد نشان میدهد طی بیستسال اخیر پس از به قدرت رسیدن پوتین در روسیه بهتدریج خط استالینزدایی که در زمان گورباچف و یلتسین آغاز شده بود، متوقف شد و دوباره با طرح مجدد استالین در جامعه روس روبهرو هستیم.
در این بازه زمانی، با استالینی برمیخوریم که توانسته در مقابله با هیتلر قهرمان ملی کشور خود شود و در ادامه با رهبری اتحاد جماهیر شوروی این کشور را به یکی از دو ابرقدرت جهان تبدیل کند.
در این خوانش جدید از استالین، سخنی از سرکوب مخالفین وی و یا حرفی از جابهجایی کشاورزان روسی به جای روستاییان اوکراینی و ایجاد قحطی برای ساکنین این منطقه نیست؛ بلکه استالین واجد همه خوبیها و پدر ملت روس است.
در این بیست سال صدها تندیس استالین دوباره در معرض نگاه روسها قرار میگیرد و صدها عنوان کتاب در دفاع از استالین نوشته میشود.
روسها که بعد از فروپاشی شوروی و از دست دادن موقعیت ابرقدرتی احساس حقارت میکنند با این خوانش از استالین، بهتدریج بازسازی شده و اینبار تحت لوای ناسیونالیسم روسی به دنبال استالین دومی هستند که به آنها آرامش و امنیت بدهد.
به این ترتیب، حلول روح استالین در کالبد پوتین ممزوجی درست میکند که اصطلاحا میتوان با عنوان "پوتالین" از آن یاد کرد. نوستالژی دوباره برای ناسیونالیسم روسی.
اما ظاهرا اینجا فرق فاحشی بین استالین و پوتین وجود دارد. استالین به همراه کثیری از دولتها با هیتلر و از موضع دفاع جنگیدند؛ ولی اینبار پوتین با توجیه دفاع پیشدستانه و یا به تعبیر دیگر، "تهاجم پیشگیرانه" حملهای را شروع کرده است؛ موضوعی که نتوانسته مورد قبول جهانیان باشد.
آیا پوتین میتواند در میانمدت و یا درازمدت اکثریت روسها را توجیه و اقناع کند. آینده جواب خواهد داد.
منبع: راهبرد