کد خبر: ۷۶۵۵۷۹
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۶

مرگ دوتوکویل

«آلکسی دوتوکویل (Alexis de Tocqueville) فرانسوی که شانزدهم آوریل ۱۸۵۹ در کن درگذشت، پژوهشگری پیشرو و نویسنده‌ای نکته‌سنج بود.»
مرگ دوتوکویل
آفتاب‌‌نیوز :

«کمی بیشتر از نیم‌قرن زندگی کرد و با دو کتاب «دموکراسی در آمریکا» (۱۸۳۵) و «انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن» (۱۸۵۶) – که هر دو هنوز هم معتبر و خواندنی‌اند و هر دو هم به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند – نام خودش را ماندگار کرد و مرزهای تحقیق در علوم انسانی و اجتماعی را، آن‌ هم زمانی که هنوز این لفظ چندان رایج نشده بود، توسعه داد.

در کتاب دوم که حاصل مطالعات و تاملات سال‌های پایانی عمر اوست، به چند پرسش اساسی درباره انقلاب فرانسه پاسخ می‌دهد. مثلا در پاسخ به این پرسش که ریشه تضاد طبقاتی در فرانسه منتهی به انقلاب کجا بود، به تبعض موجود در نظام مالیاتی این کشور اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از آنجا که مالیات‌ها طوری تنظیم شده بودند که بیشتر بر آنهایی فشار وارد می‌آوردند که کمترین وسایل را برای دفاع از خویش داشتند و نه بر آنهایی که بیشتر از همه می‌توانستند این فشار را تحمل کنند، نتیجه آن گریزناپذیر و به همان اندازه نفرت‌انگیز بود: ثروتمندان از رنج مالیات خلاص و تهیدستان دچارش شده بودند.»

این بی‌عدالتی، نه مشکلی تازه که زخمی متعلق به سه قرن پیش از انقلاب بود. از قرن پانزدهم به بعد، هر بار دولت بی‌پول می‌شد دستش را بیشتر از قبل در جیب مردم فرو می‌کرد و تقریبا همیشه این طبقات ضعیف‌تر بودند که فشارهای مالیاتی را تحمل می‌کردند (اشراف فرانسوی بر اساس امتیازهای طبقه خودشان، از پرداخت بسیاری از مالیات‌ها معاف بودند.) هیچ نهادی هم برای دفاع از حقوق این فرودستان و اعتراض به ظلمی که تحملش می‌کردند وجود نداشت.

«هنگامی که افکار عمومی برای نظارت بر کار دولت وجود ندارد و همه قدرت‌ها در دست او جمع است و با اتکای بدان‌ها هراسی از انقلاب که آخرین وسیله ابراز خشم ملت است ندارد، کمبود پول حتی یک حکومت با حسن نیت را نیز به کارهای به‌راستی ناجوانمردانه و خودسرانه وامی‌دارد.» تبعیض طبقاتی در بافت جامعه فرانسه باقی ماند و - جز در دوران یکی از شاهان این کشور - هیچ کوشش موثری برای رفع آن انجام نشد.

دوتوکویل درباره کشورش می‌نویسد: «گر چه در تاریخ طولانی سلطنت فرانسه، شاهان لایق بسیاری در دوره‌های مختلف به تخت نشستند و بسیاری از آنان با زیرکی عملی‌شان و برخی هم با هوش بالا و تقریبا همگی با شهامت‌شان مردان ممتازی بودند، اما هیچ‌کدام از آنان هرگز تلاشی نکرده بود تا طبقات مردم را باهم متحد کند و تمایزها و تبعیض‌های بین آنها را از میان بردارد، بلکه همگی این شاهان می‌خواستند طبقات مردم را عموما وابسته به تاج و تخت نگه دارند.» می‌خواستند مردم، به جای آن که خودشان را عضوی از یک جامعه بدانند، رعیتی از رعایای شاه ببینند. «نه، در اینجا یک اشتباه از من سر زده است، یکی از شاهان ما هدفش همین (کاهش تضاد و فاصله بین طبقات) بود و همه هم و غمش را صرف همین کار کرده بود و آن شاه، لویی شانزدهم بخت‌برگشته بود.»

این آخری سعی خودش را کرد، اما نتیجه درست همان چیزی شد که او می‌خواست مانعش شود. به قول راوی «به راستی که راه‌های تحقق مشیت الهی چقدر پر رمز و رازند!»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین