این گزارش در روزنامه امروز کیهان منتشر شده است: یوسی میلمان در این تحلیل نوشته است: نامی که بر مجموعه ترورها و اقدامات اخیر اسرائیل علیه ایران میتوان گذاشت، استراتژی هرج و مرج است. یا همان چیزی که دنیای فوتبال میگویند «بیایید به هم بریزیم» نامید. این تاکتیک در فوتبال هنگامی اتفاق میافتد که یک تیم متوجه میشود در آستانه باخت و شکست است و تصمیم میگیرد توپ را به دور زمین بفرستد، با این امید که هرج و مرج به وجود بیاید و گرد مولری پیداشود و به تصادف از فاصله دور، گل بزند. این رویکرد توسط دیوید بارنئا، رئیسموساد، که یک سال قبل پست گرفت، ارائه شده و توسط نفتالیبنت تایید شده است.
در هفتههای اخیر مجموعهای از حوادث به اسرائیل نسبت داده شد. حمله به یک انبار پهپادهای ایران، ترور سرهنگ صیاد خدایی، گزارشی مبنی بر مرگ مرموز سه دانشمندو تکنیسین، و حمله سایبری علیه یک سایت غیرنظامی. برای ۱۵ سال، تا زمان به قدرت رسیدن بنت و بارنیا، بخشی از جنگ مخفیانه اسرائیل با ایران که در خاک ایران انجام میشد، بر برنامه هستهای متمرکز بود. اما اکنون ظاهراً به دانشمندان و افسران در برنامههای موشکی و پهپادی و جنگ سایبری گسترش یافته است. چیزی که بنت از آن به عنوان مرگ با هزار ضربه چاقو یاد کرد. اما آیا نخستوزیر واقعاً فکر میکند که میتواند ایران را بکشد؟ آیا اسرائیل که ۴۰ سال پیش در این ماه، در تلاش خود برای تعیین اینکه چه حکومتی در لبنان حکومت خواهد کرد شکست خورد، میتواند این تغییر را در کشوری به وسعت ایران با تاریخ طولانی، فرهنگ پیچیده و غرور ملی قویاش ایجاد کند؟
تاریخ میآموزد که حکومتها به دلیل فعالیتهای یک سرویس جاسوسی خارجی – ولو موفق- از هم نمیپاشند. وقتی حمله صرفا بر سایتهای هستهای متمرکز نباشد، جز مقابله، انتقام و آزار، چه فایدهای دارند؟ به جای رویاهای بیهوده در مورد گرد مولر، اسرائیل بهتر است استراتژی روشنی برای خود تنظیم کند. ایران مصمم است به برنامه هستهای خود با وجود تحریمها ادامه دهد. شاید حتی ارزش آن را داشته باشد که فکر کنیم چگونه میتوان چرخه معیوب حملات انتقام جویانه، ترورها و خرابکاریها را شکست که در آن علت و معلول در هم تنیده و مبهم شدهاند و تلاش کرد، حتی اگر شانس کم است، به یک آتش بس از طریق واسطهها رسید.