آفتابنیوز : آفتاب-سرویس بین الملل: اگرچه عقربههای ساعت، نزدیک شدن هر چه بیشتر پایان ضربالاجل اعلام شده از سوی غرب را به ایرن گوشزد میکنند، اما در فحوای کلام دیپلماتهای غربی اثری از فشار و اضطرار دیده نمیشود.
اگر چه قدرتهای بزرگ در تاریخ نوزدهم ژوئیه از ایران خواسته بودند که حداکثر ظرف مدت دو هفته پاسخ صریح «آری یا نه» به آنها بدهد، با فرا رسیدن موعد سر رسید این ضربالاجل و شنیدن پاسخ منفی از سوی ایران، با در پیش گرفتن رویکردی تازه اظهار میدارند که منظورشان از تعیین ضربالاجل دو هفتهای، دقیقا دو هفته نبوده است!
این در حالی است که طی همین فرجهی دو هفتهای، ایران بانصب و راهاندازی 3000 سانتریفیوژ دیگر، عملا این فرصت را به گروه کشورهای موسوم به 1+5، که این بار بواسطه حضور «ویلیام برنز» آمریکایی در مذاکرات، اعتماد به نفس بیشتری نیز داشتند داد که به همین بهانه و دستاویز تحریمهای شدیدتر و تحریمهای سنگینتری را علیه کشورمان را جستجو کنند.
«خاویر سولانا»، سیاستمدار فیزیکدان و محافظه کار اسپانیایی، که رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و نفر نخست تیم مذاکره کننده غرب است، در همین رابطه اظهار داشت که برای فرا رسیدن موعد پایان ضربالاجل ایران لحظه شماری نمیکند و به تعبیر جالبی، «به ساعتش نگاه نمیکند». وی در توضیح این جمله میگوید: «نکته مهم آن است که بر روز شنبه تمرکز نداشته باشیم چرا که آنچه که مهم است نتیجه کار است».
یک دیپلمات دیگر غربی نیز که نخواست نامش فاش شود در همین ارتباط و در تایید اظهارات خاویر سولانا گفت: «نباید بر روز شنبه اصرار بورزیم. بین روز شنبه و هفته آینده تفاوتی وجود ندارد. دلیلی برای راه انداختن هیاهو در مورد دریافت پاسخ ایرانیان در همان روز شنبه وجود ندارد. چیزی که مهم است آن است که طی هفته آتی به پاسخی روشن و شفاف از سوی طرف ایرانی دست یابیم».
با این همه، این همه آنچه غربیها در این باره میاندیشند و بر زبان می آورند نیست.
دیپلماتهای نیز وجود داشته و دارند که در عین اینکه اظهارات رئیس تیم مذاکرات، خاویر سولانا را تایید میکنند اما خبر از برخوردهای شدیدتر در صورت بیتوجهی به خواستههای غرب می دهند.
یک دیپلمات اروپایی در همین راستا از «دیپلماسی دوگانه» ای خبر میدهد که دو روی سکه آن، ادامه گفتوگو در صورت ارسال پاسخ مثبت از سوی ایران و افزایش فشار و تحریم، در دو سطح اروپایی و شورای امنیت، در صورت ارسال پاسخ منفی از سوی ایران است.
نکته حائز اهمیت اما آنست، که در شرایط کنونی ادبیات غرب به سویی پیش میرود که نشان از نفوذ و حضور کمینه اندیشههای اسرائیلی در رویکردهای اتخاذی از سوی غربیان دارد.
«دیوید میلی بند» وزیر امور خارجه بریتانیا دو روز پیش در همین راستا خبر از تمرکز «صد در صد» دستگاه دیپلماسی این کشور بر رویکرد دیپلماتیک داد. این اعلام موضع آقای میلی بند را وقتی در کنار مواضع اتخاذ شده از سوی دولت بریتانیا طی دو سال گذشته قرار دهیم بیشتر پی به اهمیت چنین جملهای خواهیم برد.
از دیگر سوی، سران کاخ سفید نیز اگر چه همچنان تحت فشار لابیهای صهیونیست، از مفتوح بودن همه گزینهها و قرار داشتن همه آنها «بر روی میز» رئیس جمهور در کاخ سفید میدهند، اما به کرّات و آشکارا، خبر از ترجیح مطلق گزینه دیپلماسی بر رویکرد سختافزارانه میدهند. تصمیمی که به وضوح به مذاق نئوکانهایی چون «جان بولتون»، لابیهای صهیونیستی ایالات متحده و سران رژیم صهیونیستی خوش نخواهد آمد.
در پایان باید طی روزها و هفتههای پیش رو، مذاکرات، تعاملات و اظهارات سران دو طرف را به نظاره نشست. چیزی که در این میان حائز بیشترین اهمیت است آنکه دستگاه دیپلماسی اینک «بیش از هر زمان دیگری» باید مراقب تک تک واژگان و ادبیاتی که پیرامون این پرونده پر فراز و نشیب، که در تاریخ سیاست خارجی کشورمان تنها با داستان ملی کردن صنعت نفت قابل قیاس است باشند.
مبادا از رهگذر اظهارنظری غیرکارشناسانه، شتابزده و احساسی، سودی و منفعتی از کشورمان زایل، یا ضرر و زیانی دامنگیر ملت ایران گردد.