وقتی میگوییم ایران کشور ثروتمندی است دقیقاً از کدام دارایی صحبت میکنیم؟ داراییهایی که با کم و زیاد شدن ارزش پول ملّی و ارزهای بینالمللی به همان نسبت ازرشمند و بیارزش میشوند؟ یا منابع زیرزمینی که بعد از مدتی استخراج و تولید بالاخره ته خواهند کشید و چنتهمان را خالی خواهند کرد؟ به دلایل اقلیمی و کمبود آب و از بین رفتن شیوههای خاص استحصال آن در سرزمین ما و البته حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق، حداقل در کوتاهمدت، کشاورزی و اقتصاد آن هم از داراییهای ما به حساب نمیآید.
ما در این سرزمین پهناور مشمول لطف فوق العادهٔ خداوند متعال شدهایم، ضمن آنکه سرزمین ما داراییهای فراوان اقلیمی و روی زمینی و زیر زمینی دارد، از ثروت لایزال و بیهمتای دیگری هم بهرهمند هستیم. کوه و دریا و رود و جنگل و معدن و نفت و گاز را کشورهای دیگر هم دارند. امّا ما، بر گنجینهای به نام «تنوع قومی و فرهنگی ایران» نشستهایم. این گوهر با ارزش را اگر دریابیم، جایگاهی والاتر و بالاتر از همهٔ دیگر داراییهایمان دارد.
در قرون گذشته، آنچه که ایران را به شرق و غرب دنیا برتری داده، فرهنگی ملّیاش بوده. ابنبطوطه در سفرنامهاش صحنهای را در خنسا (هانگ زو یا هانک چوی چین) پیش چشم میآورد که سخت خواندنی است. گزارش او را از قلم جناب محمدعلی موحد بخوانیم: «ابنبطوطه سه روز مهمان این امیر بود… امیرزاده دلدادهٔ آوازهای فارسی بود و خنیاگران شعری پارسی میخواندند که به فرمان او چند بار تکرار کردند، چندان که ابنبطوطه آن را فرا گرفت و در سفرنامه خود نقل کرد و ما اینک میدانیم که آن بیتی از یک غزل سعدی است که میگوید: تا دل به مهرت دادهام/ در بحر غم افتادهام/، چون در نماز استادهام/ گویی به محراب اندری».
زبان پارسی قرنهای متمادی، زبان رسمی درباری و دولتی امپراتوری هند بوده، سلاطین عثمانی به فارسیدانی و پارسیگویی خود مباهات میکردهاند. هنوز بر پیشانی ابنیه تاریخی از ماوراءالنهر گرفته تا قفقاز و استانبول و تا بینالنهرین و سراسر شبهقاره هند، ابیات فارسی میدرخشند.
تسری زبان فارسی در منطقهای به آن عظمت نشان از نفوذ فرهنگی عمیق ایران در سراسر منطقهای بزرگ دارد. زبان فارسی آنچنان که بدخواهان ایران جلوه میدهند به هیچوجه زبان یک قوم نبوده. آنها که به دروغ افسانهای به نام «قوم فارس» اختراع کردهاند تا خویشی و قرابت چندهزارسالهٔ قومیتهای ایرانی با یکدیگر را به خیال خام خود بگسلند، زبان فارسی را به همان قوم موهوم نسبت دادهاند.
پدران ما به نیکی دریافته بودهاند که زبان فارسی گوهری است برآمده از تمامی زبانهایی که اقوام ایرانی به آنها سخن میگویند. میدانستهاند که این زبان و فرهنگ محصول هزاران زبان قومی و محلی است که با هم فرهنگ ملّی ایران را شکل داده و حافظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ملّی ما بودهاند. ادبیات، آشپزی، پوشاک، رسمها و سنتهای قومی و محلی، چنان تنوع و رنگی به موسیقی ملیّت ما بخشیده که در جهان کمنظیر یا بینظیر است.
ما با تکیه بر همین تنوع و رنگارنگی فرهنگی میتوانیم اقتصاد خود را به خوبی بچرخانیم. کشورهای مهمانپذیر که گردشگری سهم بزرگی از اقتصادشان دارد، با سرمایهای بسیار کمتر از آنچه ما داریم به درآمد قابل توجهی دست یافتهاند.
سرمایهگذاری برای تبلیغ و معرفی این تنوع فرهنگی – البته در سطح ملّی و توسط دولت – بازدهی فوری دارد. دروغهای رسانههای بینالمللی علیه ایران را آشکار میکند. این فرصت را به جهانیان میدهد که خود با واقعیت ایران مواجه شوند و از نزدیک ببینند که مهربانی و مهرورزی و صلح و آرامش آرمان این ملّت است. اجزای این فرهنگ عظیم که برای جهان کماکان ناشناخته است، برای بسیاری از مردم دنیا جذابیت دارد. مردم عادی و نه سیاستمداران آمادهاند که بشنوند و ببینند و با واقعیات رودررو شوند.
ما با ابزار قدرتمند، متنوع و بدیعی که فرهنگ ایرانی در اختیارمان گذاشته و با مدد از امکانات رسانههای جدید میتوانیم چهرهٔ واقعی و نقش شکوهمند و تاریخساز سرزمینمان در تاریخ بشری را برای مردم دنیا تبیین کنیم و آنها را به سفر به ایران و آشنایی از نزدیک با فرهنگ ایرانی دعوت کنیم و از این مسیر نفوذ جهانی فرهنگ ایرانی را بار دیگر بازسازی و ارادهٔ بدخواهان را نقش بر آب کنیم.
منبع: هممیهن/ نیوشا طبیبی گیلانی