آفتاب- سرویس بینالملل: دیدار دو روزه سران جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه در حالی به پایان رسید که از همان آغاز پیدا بود که طرفین ایرانی و ترک، از این دیدار اهداف متفاوتی را جستجو میکنند.
محمود احمدی نژاد به ترکیه رفته بود تا در بحبوحه فشارهای اقتصادی که غرب سر ِآن دارد تا بر ایران وارد آورد، قراردادی مهم با یکی از مهرههای تاثیرگذار منطقه منعقد نماید. رخدادی که در صورت وقوع، شکستی بزرگ برای اردوگاه غرب به رهبری ایالات متحده بود.
طرف ترک اما در این دیدار در جستجوی چیز دیگری بود. «عبدالله گل» که سایه سنگین تهدید لاییکها و ارتش را طی ماههای اخیر بر سر خود حس کرده است، در تلاش بود تا با دعوت از احمدی نژاد و اقناع ایران در چالش هستهایاش با غرب، موقعیت خود، حزب و دولتش را در سطحی ملی و بینالمللی ارتقا بخشد.
اهمیت انعقاد این قرارداد بسیار مهم، مسالهای بود که ایالات متحده آمریکا، پیش از ورود احمدی نژاد به ترکیه، شدیدا با آن مخالفت ورزیده بود و به ترکیه نسبت به تبعاتی که انعقاد چنین قراردادی برای ترکیه در بر خواهد داشت هشدار داده بود.
مقامات آمریکایی در پیامهای هشدار گونه خود به ترکیه تاکید کرده بودند که انعقاد چنین قراردادی در عرصه انرژی، بین یک عضو ناتو و ایران، که این روزها در مرکز دایره اتهامات از سوی غرب قرار دارد، در مقطع کنونی، چه پیامهایی را در سطح جهانی مخابره خواهد کرد و دقیقا از همین رو، بدون تردید بسته شدن آن میتوانست پیروزی بزرگی برای ایران در برابر غرب به طور اعم و آمریکا به طور اخص محسوب شود.
دو کشور مسلمان و همسایه ایران و ترکیه، که دارای روابط بسیار کهن تاریخی، از دیرباز تاکنون بوده اند، اما طی سفر دو روزه مقامات ارشد ایرانی و دیدار روسای جمهور دو کشور، نتوانستند به توافقی در زمینه انعقاد خط لوله انتقال گاز و همچنین مساله انرژی هستهای دست یابند، هر چند در برخی حوزههای کم اهمیت و غیراستراتژیک توافقاتی حاصل و قراردادهایی به امضای طرفین رسید.
این در حالی است که دولت ترکیه که این روزها بسیار میکوشد در مناقشاتی که ایران در یک سوی آن و غرب در سوی دیگر آن حضور دارد، در قامت یک میانجی ظاهر شده، کسب امتیاز نماید، به دلیل دعوت از محمود احمدی نژاد برای سفر به آن کشور، فشار سیاسی و رسانهای شدیدی را از جانب محافل نزدیک به آمریکا و اسراییل از یک سو، همچنین لاییکهای داخلی از سوی دیگر تحمل کرد.
با تمام آنچه رفت، ترکیه که عضویت پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را دارا است و از پیوندهای بسیار محکم و ناگسستنی اقتصادی، سیاسی و امنیتی با رژیم صهیونیستی و آمریکا بهره میبرد، با هدف کسب یک پیروزی سیاسی چشمگیر، برای تثبیت موقعیت خود در اردوگاه غرب، دست به ریسک بزرگی زد.
این اقدام «عبدالله گل» که حزب متبوعش -عدالت و توسعه- به دلیل گرایشهای اسلامگرایانه، تحت فشار محافل سکولار داخلی است و بی تردید در مورد رابطه با ایران بایستی احتیاط بیشتری روا دارد در مقطع کنونی جالب توجه مینماید.
با اینهمه، گل دست به این ریسک زد و با دعوت از احمدی نژاد، این خطر را به جان خرید تا هم از سوی محافل کمالیست داخلی، و هم از سوی آمریکا و اسراییل، فشارهای خارجی را پذیرا باشد تا شاید از رهگذر دیدار مقامات عالی رتبه دو کشور، توفیقی بزرگ عاید «عدالت و توسعه» در داخل، و جمهوری ترکیه در اتحادیه اروپا گردد. اتفاقی که البته رخ نداد.
احمدی نژاد در توضیح چرایی عدم عقد این قرارداد اظهارداشت: «مقامات رسمی همچنان به گفتگوها پیرامون عقد این قرارداد ادامه خواهند داد اما همانگونه که میدانید، قراردادهایی اینچنینی زمانبر هستند همانطور که نیازمند سرمایهگذاریهای عمده نیز هستند».
روزنامههای ترکیه اما دلیل عدم انعقاد این قرارداد را در قیمتگذاری طرفین دانستند. این روزنامهها مدعی شدند که بهای پیشنهادی از سوی ایران با بهایی که طرف ترک پیشنهاد میکرده تفاوت جدی داشته است.
سال گذشته نیز ایران و ترکیه قراردادهایی در زمینه انتقال گاز از ترکمنستان و از طریق خاک ایران به ترکیه و از آنجا به اروپا منعقد کردند. همچنین قراردادهایی برای توسعه سه میدان گازی در ایران میان دو کشور همسایه منعقد شد که البته هر دو قرارداد با مخالفت جدی و فوری آمریکا روبرو شد.
ایالات متحده آشکارا در تلاش برای انزوای سیاسی-اقتصادی ایران است. اقدامی که به نظر کارشناسان سیاسی آمریکایی میتواند به تسلیم شدن ایران در مورد برنامه هستهایاش منجر شود. برنامهای که اگرچه از سوی ایران موکدا صلح آمیز و برای اهداف اقتصادی توصیف شده است، اما از نظر غرب تنها و تنها پوششی است برای دستیابی تهران به بمب هستهای.
سوالی که شاید در این موقعیت مجال طرح داشته باشد این است که قراردادی که با حضور عالیترین مقامات اجرایی دو کشور منعقد نشده و با شکست مواجه گردیده است چطور میتواند در آینده به انعقاد آن امیدوار بود؟
آیا به راستی گزینهای که روزنامههای ترک در توضیح چرایی عدم انعقاد این قرارداد عنوان کردهاند -عدم توافق در مورد مسایل مالی- دلیل واقعی شکست این مذاکرات در حوزه انرژی بوده است؟
آیا این توجیه بیشتر شبیه یک ژست دموکراتیک از سوی رسانههای ترک، برای نمایش استقلال کشورشان در تصمیم گیریهای کلان، از خواستههای کاخ سفید نیست؟ و اگر چنین است، که به نظر میرسد که چنین باشد و مخالفت آمریکا و رژیم صهیونیستی مانع اصلی عقد این قرارداد بوده است، آیا هنوز باید نسبت به انعقاد این قرارداد در آینده امیدوار بود؟