آفتابنیوز : آفتاب- سرویس بینالملل: گرجستان یکی از کشورهای مجاور ایران است. نزدیکی جغرافیایی از یک سو و مسائل مهم سیاسی و ژئواستراتژیک از سوی دیگر، باعث شده که تهران نبرد فعلی روسیه و گرجستان را دقیق زیر نظر بگیرد. ایران تحت تهدید نظامی از سوی آمریکا و اسراییل قرار دارد؛ این دو حالا به دلیل جنگ روسیه و گرجستان خود را در این زمینه کمتر از قبل محدود میبینند.
تا حالا، تهران موضع رسمی خود را در قبال جنگ روسیه و گرجستان ابراز نکرده. تنها اقدام تهران در این زمینه گفتگوی تلفنی «منوچهر متکی» وزیر امور خارجه ایران با «سرگئی لاوروف» همتای روسی او بوده که در آن متکی گفته که خواسته ایران، پایان سریع این جنگ به خاطر «صلح و ثبات در منطقه» است. روزنامههای تهران هم همین رفتار را در پیش گرفتهاند و از تحلیلهای عمیق بحران و اظهار نظر در این زمینه خودداری کردهاند. رسانههای دولتی هم اخبار را به گونهای پوشش دادهاند که اعتراض مسکو را برنیانگیزد.
پشت سکوت رسمی ایران، ترکیبی از عوامل گوناگون نهفته است. این عوامل شامل اشتراک ایران با مسکو در مخالفت با گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تا حساسیت ایران نسبت به نگرانیهای روسیه در امنیت داخلی این کشور است. در زمینه عامل اول، تهران و مسکو این بحران را شکستی بزرگ برای «گسترش ناتو به شرق» در سایه جانبداری گستاخانه دولت تفلیس از غرب میدانند. عامل دوم هم با برنامههای آمریکا برای استقرار سپر موشکی در شرق اروپا پررنگتر میگردد.
بحران قفقاز به روابط روسیه و آمریکا آسیبی جدی رسانده است. این نبرد شورای امنیت سازمان ملل را گیج کرده و باعث شده ادبیات جنگ سرد بین دو ابرقدرت نظامی رواج یابد. این بحران همچنین توجه همه دنیا را از مساله هستهای ایران منحرف کرده است و حتی شاید دیپلماسی شش کشور در قبال ایران را به شکست برساند. این شش کشور آمریکا، انگلیس، روسیه، فرانسه، چین و آلمان هستند که بر سر غنیسازی اورانیوم در ایران مذاکره میکنند.
البته بسیاری از مسائل بسته به وسعت و مدت درگیری در گرجستان است. و البته، از آن طرف حتی این امکان هم وجود دارد که مسکو که مصمم به بهبود چهره مخدوش خود است، تلاش خود را در سایر جبههها دو برابر کند تا وضعیت خود را در جهان بهبود بخشد. تصویری که از روسیه شکل گرفته، کشوری قوی است که همسایگان کوچک خود را تحت فشار میگذارد و تمامیت ارضی آنها را به هم میزند. روسها این خطر را حس میکنند که ممکن است آمریکا آنها را از گروه هشت کنار بگذارد.
تا جایی که به ایران مربوط میشود، بحران گرجستان تنها در قفقاز جنوبی منحصر نمیگردد و تأثیرات وسیعتری در منطقه، از جمله در آسیای میانه و منطقه دریای خزر خواهد داشت. این اثرات هم مثبت خواهند بود و هم منفی. از یک سو نظامیگری روسیه در منطقه افزایش مییابد و از سوی دیگر، ایران میتواند روابط با روسیه را استحکام بخشد. بخت این کشور برای عضویت در پیمان همکاری شانگهای هم افزایش مییابد، گروهی که روسیه و چین در آن قدرت اصلی را در اختیار دارند.
با این حال، شاید ضررهای بلندمدت برای ایران بیشتر از سودهای کوتاهمدت باشد. تهران تجاوز روسیه به تمامیت ارضی گرجستان را مورد انتقاد شدید قرار نداده و این شاید اشتباه آنها باشد. ایران و گرجستان ارتباطات تاریخی قوی دارند. گرجستان برای چهارصد سال تحت حاکمیت ایران بود تا آن که شکست تحقیرآمیز قاجار به دست روسیه تزاری در اوایل قرن 19 اتفاق افتاد. این جنگ به انعقاد عهدنامههای گلستان در سال 1813 و ترکمانچای در سال 1828 انجامید. تحت این عهدنامهها، نزدیک به یکسوم قلمرو ایران به روسیه تسلیم شد. گرجستان و ارمنستان هم در زمره سرزمینهای واگذار شده بودند.
ایران از آن هنگام همیشه نگران مقاصد امپراطوری روسیه بوده است. همین اواخر، هفت سال پیش بود که اجلاسی در جهت تقسیم دریای خزر برگزار شد که شکست خورد. در آن هنگام، «ولادیمیر پوتین» رییس جمهور وقت روسیه یک مانور دریایی عظیم در دریای خزر انجام داد تا جوابی سخت به ایران بدهد.
اگر احیاناً پوتین - که حالا نخستوزیر روسیه است - در «جنگ کوچک مجلل» خود در قفقاز جنوبی پیروز گردد، همسایههای روسیه در شرق باید منتظر نمونههای دیگری از گسترش قدرت روسیه باشند. این چشمانداز هم ایران را به خود جلب میکند و هم این کشور را نگران میکند. به همین دلیل تصمیمگیران در تهران سیاستهای ضد و نقیضی خواهند داشت.
از یک سو، هر قدر هم که رابطه فعلی ایران و روسیه گرم و دوستانه باشد، اما قدرت همسایه بزرگتر و گسترش روزافزون قوای نظامی این کشور در محاسبات امنیت ملی ایران تأثیر میگذارد. این شاید نظر آنهایی را تقویت کند که به دنبال استراتژی دفاع هستهای هستند.
از سوی دیگر، سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه گفته است: «دنیا میتواند تمامیت ارضی گرجستان را فراموش کند». بدون تردید، چنین اظهار نظری درباره گرجستان برای تهران مقبول نیست، آن هم در حالی که ایران اخیراً بستهای پیشنهادی با تمرکز روی همکاری بینالمللی ارائه داده است.
مشق قدرت روسیه به مقدار بسیار زیادی شبیه اقدامات غیرقانونی آمریکا بعد از 11 سپتامبر است که منجر به اشغال افغانستان و عراق شد. صرف نظر از شکایات به حق روسیه از نیتها و اقدامات آمریکا و ناتو، ایران نمیتواند با یک معیار رفتار آمریکا را بسنجد و با معیاری دیگر، رفتار روسیه را.
تهران باید در سیاست خارجی خود ثبات نشان دهد وگرنه منزلت بینالمللی این کشور و موقعیت فعلیاش در منطقه آسیب خواهد دید؛ هر قدر هم که کرملین از موضع شجاعانه و اصولی ایران درباره بحران مجاور این کشور ناخشنود شود.
در حالی که ایران در دوران ریاست جمهوری «محمد خاتمی» قصد داشت نقش میانجی را در بحران چچن بازی کند، حالا غیبت آشکار رفتارهای مشابه این کشور در بحران گرجستان به چشم میآید. متأسفانه اوضاع به این منوال است، وگرنه ایران میتواند به عنوان کشور ثالث نقشی موثر در میانجیگری داشته باشد.
میانجی شدن در کشمکشهای بینالمللی احتیاج به مذاکرات با مهارت بالا و تسهیل گفت و گو میان طرفهای درگیر دارد. در این مورد خاص، ایران میتواند از بیطرفی و مجاورت خود به طرفهای درگیر بهره ببرد و نقش یک میانجی موفق را بازی کند. ایران در این کار در کنار سایر نیروهای موثر، مثل سازمان ملل و OSCE (سازمان امنیت و همکاری اروپا) قرار خواهد گرفت. پیش از این ایران و OSCE در زمینه جنگ داخلی در تاجیکستان و کشمکش بین ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه ناگورنو - قرهباغ همکاری داشتهاند.
ایران به جای این که نقشی فعال ایفا کند، دیپلماسی ساکتی را در پیش گرفته و به شکلی غیرفعال ناظر جریان است. این تصویر ایران را به عنوان قدرتی منطقهای مخدوش خواهد کرد. راه چاره، مداخله به عنوان میانجی با حفظ اصول و معیارهای سیاست خارجی ایران است.
اقدام روسیه علیه گرجستان منشور سازمان ملل را نقض میکند و باعث میشود امنیت و یکپارچگی سایر همسایگان روسیه، از جمله ایران به خطر بیافتد. همین نیمقرن پیش بود که ایران در تهدید تجزیه قرار داشت، چون در انتهای جنگ جهانی دوم ارتش سرخ روسیه حاضر نمیشد شمال ایران را ترک کند.
روشن است که با شکست سنگین مذاکرات تجارت جهانی دور دوحه، بحران در قفقاز جنوبی نشانهای از فرسوده شدن قوانین بینالمللی و هرج و مرج در روابط بینالملل است. این گامی به عقب برای جهان است. بعید نیست دنیا مثل دوران جنگ سرد، دو شاخه شود. البته روسیه این را با «دکترین مونرو» خود توجیه میکند، به خصوص آن که چنین دوشاخهشدنهایی و چنین دکترینها و کلیشههای تمامشدهای، به نظر میرسد که دیگر خیلی قدیمی شده باشد.
این که جنگ سرد به پایان رسیده و وارد عصر بعد از آن شدهایم، هنوز در مرحله فرضیه قرار دارد. همه چیز بستگی به این دارد که قدرتهای بزرگ تمایل باطنی خود به استفاده از قدرت سخت را برای گسترش امپراطوریهای خود کنار بگذارند. البته عادتهای قدیمی را به سختی میتوان از بین برد و دخالت آمریکا با هدایت ناتو در حیاط خلوت روسیه، منجر به «گامبی
*» روسیه در خاک گرجستان شده است. این ما را به هوش میآورد که چنین فرضیهای مبنی بر پایان جنگ سرد، هنوز بالقوه است و رویایی است که همه آرزویش را دارند.
*گامبی اصطلاحی است در شطرنج به معنی از دست دادن یک یا دو مهره با ارزش پایین در قبال به دست آوردن برتری وضعیتی.
در ضمن حيات خلوت اسرائيل و امريكا نوعي تهديد براي همه است به اين موضوع بايد دقت كرد