وقتی دولتمردان فعلی بیرون از ساختار دولت بودند و جاهای مختلفی برای ارائه سخنرانی و برنامهها دعوت میشدند، انجام شدن هر کدام از کارهای مرتبط و غیرمرتبط با دولت، بسیار آسان و سهل مینمود. کافی است برای مرتبهای دیگر اظهارات کاندیدای ریاست جمهوری و چهرههای شاخص دولت سیزدهم را در چهار سال گذشته مرور کنیم؛ اکثر موضعگیری این افراد در رسانهها و توییتر موجود است.
بیتردید به نتیجهای جزء بهبود شرایط پس از تغییر دولت و بیرون کردن «بیعرضهها» و «بهانهجوها» و «ژنرالهای فسیل» نخواهیم رسید. در واقع مخاطب با تصویری از آینده روبهروست و به این نتیجه غیرواقعی و کاذب رسانده میشود که با تغییر آدمها و جابهجا شدن چهرهها میتوانیم به توسعه و پیشرفت در بخشهای مختلف برسیم و حل این معضل بزرگ بهغیراز رفتن دولت حسن روحانی، راه درمان دیگری ندارد. از همینرو میگفتند؛ پس از رفتن دولت دوازدهم پروژههای عمرانی نیمهکاره را تمام کنیم، تورم را کنترل نماییم، دردهای مردم را مرهم بگذاریم، وضعیت بورس را در سه روز بهبود ببخشیم، مقابل کوه برف نقدینگی ایستادگی کنیم و...، اما کارنامه یکساله دولت و آنان که در گذشته هر تصمیم دولت یازدهم و دوازدهم را نقد و نفی میکردند و از منابع مالی محدود برای کنترل بازار ارز نسبتاً نامحدود و راهکارهای ساده و آسان در دولتداری سخنها میگفتند، پیشروی ما است.
کنارهگیری اجباری وزیر سابق کار و رفاه اجتماعی، به حاشیه رفتن چهرههای اقتصادی دولت مانند محسن رضایی و فرهاد رهبر، انتقادهای گسترده اصولگرایان و نمایندگان مجلس نسبت به تصمیمهای وزارت اقتصاد و معاون اول رئیسجمهور، انتقاد به تصمیمگیریهای وزیر نفت به اسم رسالت اجتماعی، نامشخص بودن طرح نهضت ملی مسکن، بر زمین ماندن پروژههای نیمهکاره، افزایش قیمت کالاهای اساسی، رشد نقدینگی و... روایت کاستیها، ناتوانیها و سیاستگذاریهای اشتباه دولت سیزدهم است. اشتباهاتی که امکان دفاع از آن را حتی برای چهرههای اصولگرا و مدافعان سابق با دشواری روبرو کرده است.
بهعنوانمثال؛ رسانه رسمی دولت با انتخاب تیتر «سی اقدام شاخص اقتصادی دولت در گفتگو با سی اقتصاددان» به سراغ چهرههای اقتصادی و مدافع سیاستهای دولت رفته است تا از دستاوردهای دولت سیزدهم برای مخاطبان بگوید. در میان لیست سینفره اقتصاددانان حتی با اسم چهرههای اقتصادی و اقتصاددانان بنام و نزدیک به جریان اصولگرا نیز روبهرو نیستیم. مهمترین نکته در این گزارش بیان گزارههایی است که امکان اثبات آن با اعداد و ارقام برای ناظران سیاسی و اقتصادی فراهم نیست؛ متن گزارش گواه این مدعاست. در واقع ما با متنی سراسر ارجاعی به آینده روبرو هستیم، آیندهای که هنوز برای شهروندان ایران امروز قابلدسترس نیست.
اقتصاددانان نزدیک به دولت از کارهایی میگویند که نمیتوان با تکیهبر اعداد، آنان را برای مخاطبان بازسازی کرد و بهصورت مشخص آدرس فعالیتهای قابل ملموس را ذکر نمود. مثلاً و در همین گزارش مورداشاره برخی از اقتصاددانان میگویند؛ تکیه به مردمی کردن اقتصاد توسط دولت، عدم استقراض از بانک مرکزی، افزایش قابلتوجه فروش نفت، عدم پیوند اقتصاد به مذاکرات، سرمایهگذاری گسترده با منابع داخلی، ایجاد زیرساخت برای اصلاحات ساختاری و... چنانچه به متن گزارش رجوع کنیم با همین عبارتهای کلی روبهرو میشویم. مشخص نیست دولت سیزدهم میزان فروش نفت را از کدام نقطه به چه سطحی رسانده است، همچنین هویدا نیست دولت بر اساس کدام شاخصها، اقتصاد را مردمی کرده و اساساً پارادایم اقتصاد مردمی چیست و... مهمترین نکته در این گزارش غیبت اقتصاددانان واقعی است، چهرههایی که طی سالهای گذشته منتقد دولتها بودهاند و در شرایط متفاوت سخن خود را بدون پردهپوشی و در نظر گرفتن خوشایند دولتمردان بر زبان جاری ساختند.
وقتی مدعیان سابق، منتقدان بیانصاف و چهرههای سیاسی کمتجربه در جایگاه تصمیمگیری و مدیریت کلان قرار میگیرند، فاصله آنان با واقعیتها نزدیک و نزدیکتر میشود، بنابراین درک آنان در مقام مقایسه با سخنان بدون بنیان ماههای گذشته تغییرات چشمگیری خواهد کرد. موضعگیری اکثر چهرههای دولتی نسبت به سال گذشته در حوزههای مختلف بهصورت عام و احیای برجام به شکل خاصتر آنقدر تغییر کرده که گاه مخاطب گمان میکند مدیران امروز در حال ابطال مواضع گذشته خود هستند، چراکه به واقعیتهای غیرقابل کتمان نزدیکتر شدهاند.