پایگاه خبری "هیل" در گزارشی ضمن اشاره به آخرین تحولات مرتبط با معادله احیای برجام، به طور خاص به این نکته اشاره می کند که برخلاف جو سیاسی حاکم بر آمریکا در شرایط کنونی، احیای برجام مناسب ترین و بهترین گزینه جهت مهارِ توانمندی های اتمی ایران است و در مسیر احیای برجام، این ایران نیست که باید به عنوان بزرگترین مانع جهت دستیابی به یک توافق در نظر گرفته شود(از منظر آمریکا)، بلکه چالش و مانع اصلی در شرایط کنونی، نوعِ کنشگری و مواجهه کنگره آمریکا با هرگونه توافق احتمالی است.
پایگاه خبری هیل در این رابطه می نویسد: «"جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا از زمانِ حضور در کاخ سفید در تلاش بوده تا زمینه را جهت احیای توافق برجام یعنی همان توافقی که "دونالد ترامپ" در سال 2018، آمریکا را به صورت یکجانبه از آن خارج کرد، فراهم کند. در این راستا در ماه های اخیر و در قالب مذاکرات اتمی وین، گزارش های خبری مختلفی دال بر این مساله منتشر شده که دستیابی به یک توافق در دسترس است و پس از مدت کوتاهی شاهد بوده ایم که گمانه زنی های خوش بینانه در این رابطه راه به جایی نبرده اند. در این چهارچوب عملا با جریانی تکراری از مذاکرات اتمی مواجه بوده ایم.
غیرشفاف بودنِ روند مذاکرات وین و در عین حال عدم وجود تصویری روشن از این مساله که ایران دقیقا چه می خواهد و یا با چه چیزهایی می تواند موافقت کند، تا حد زیادی موجب شده تا نسبت به این مساله که اساسا یک توافق در دسترس است، بدبینی و تردیدهای جدی ایجاد شود. ورای جزئیات یک توافق که در مورد آن مذاکرات فشرده ای انجام می شود، سخت است که تصور کنیم ایران در یک توافق احتمالی با محوریت احیای برجام، با توجه به تضعیف چشم انداز تداوم و ثباتِ آن، مزایای جدی را ببیند.
توجه داشته باشیم که موضوع توافق اتمی ایران به مساله ای سیاست زده در سیاست داخلی آمریکا تبدیل شده و احتمالِ اینکه یک رئیس جمهورِ جمهوریخواه در آینده نزدیک بار دیگر آمریکا را از چهارچوب توافق جدید(همچون ترامپ) خارج کند کم نیست، و این مسئله عدم تضمین خروج از برجام توسط دولت آمریکا در شرایط فعلی بیش از پیش از اهمیت برخوردار شده است. در این میان نباید فراموش کرد که عملکرد نه چندان مناسب بایدن به عنوان رئیس جمهور آمریکا و ثبتِ 40 درصد محبوبیت مردمی برای وی(بر اساس آخرین نظرسنجی ها) نیز تا حد زیادی این چشم انداز را تقویت کرده است.
با این همه اگر ما این گزاره را بپذیریم که تیم های مذاکراتی حاضر در جریان مذاکرات اتمی وین می توانند بر حدس و تردیدها و اختلاف نظرها فائق آیند و به توافقی دست یابند، هنوز یک مانع اساسی دیگر در مسیر اجرایی شدنِ این توافق وجود دارد که عملا هرگونه بازگشت به برجام را پیچیده تر می کند: "نقش آفرینی کنگره آمریکا". در حالی که دولت اوباما در حال مذاکره در مورد نسخه اصلی و اولیه توافق برجام در سال 2015 بود، کنگره، برجام را تصویب کرد و رئیس جمهور وقتِ آمریکا نیز "لایحه بازبینی توافق هسته ای ایران" را به قانون تبدیل کرد. این قانون به کنگره آمریکا امکان نظارت بر توافق برجام را می داد.
لایحه بازبینیِ توافق اتمی ایران در برگیرنده مجموعه ای از الزامات و گزارش های دوره ای بود که قوه مجریه آمریکا می بایست آن ها را در مورد تصدیق تبعیت و همراهی ایران با مفاد توافق برجام تهیه می کرد. اضافه بر این، ماده ای نیز در لایحه بازبینی توافق اتمی ایران وجود داشت که رئیس جمهور را مکلف می کرد هر توافقی را که با محوریت مساله اتمی ایران به آن دست یافته، جهت یک دوره بررسی 30 روزه به کنگره ارائه کند. در طی این دوره، اگر کنگره "قطعنامه عدم تایید" را صادر کند، رئیس جمهور آمریکا عملا از توانایی هرگونه لغو تحریمها علیه ایران که مرتبط با توافق هسته ای باشد، محروم می شد. لایحه بازبینی توافق هسته ای ایران به صورت ذاتی به کنگره در مورد توافق برجام حق وتو می داد. البته که این حق وتو در مورد هرگونه توافق جدید و یا اصلاح شده با ایران نیز برقرار بود.
آنچه از حیث قانونی مشخص نیست این نکته می باشد که اگر آمریکا و ایران، هر دو بار دیگر به برجام بازگردند و خود را ذیل مفاد آن قرار دهند، آیا این تحرک به معنای یک توافق جدید است که بایستی بار دیگر به کنگره نیز تسلیم شود؟ از حیث حقوقی جواب این سوال چندان روشن نیست. از منظر سیاسی نیز بسیار سخت است که تصور کنیم که دولت بایدن بخواهد مساله ای نظیر توافق برجام را که در عرصه سیات داخلی آمریکا محل مناظرات و بحث های گسترده است، بدون توجه و بی اعتنایی به این موضوع که نظارت کنگره نیز باید در قالب آن لحاظ شود، به پیش برد.
در ماه مِی، مذاکره کننده ارشد دولت بایدن درمساله ایران یعنی "رابرت مالی" در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا حاضر شد و تاکید کرد هر توافقی را که دولت بایدن در قالب معادله اتمی ایران حاصل کند، در قالب "لایحه بازبینی توافق هسته ای ایران" به کنگره آمریکا ارائه خواهد شد و کنگره دوره 30 روزه ای را جهت بررسی این توافق در اختیار خواهد داشت.
در این نقطه باید پرسید که اگر توافقی حاصل شود و به کنگره آمریکا ارائه شود، آیا از شانس تصویب شدن توسط کنگره برخوردار است؟ پاسخ کوتاه به این سوال این است که شاید تصویب شود با این حال، باید بپذیریم که این روند، روندی پُر از مخاطره و چالش خواهد بود.
هر سناتور می تواند با توافق جدید مخالفت کند که این مساله برای اینکه از قدرت قابل توجهی برخوردار شود نیاز به جذب 60 رای نیز دارد. شاید یک نَه قاطع به توافق جدید ارائه نشود با این حال احتمالا رای های منفی بیشتری در قیاس با دوره ای که نسخه اولیه توافق برجام در سال 2015 تصویب می شد، ارائه خواهد شد. در این راستا سناتور "باب منندز" رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، خود یکی از منتقدان جدی توافق برجام است و بارها به صراحت از فرآیند انجام گرفتن مذاکرات با محوریت احیای برجام انتقاد کرده است.
در عین حال باید این سوال را نیز پرسید که اگر مجلس سنا توافق جدید را تصویب کرد، مجلس نمایندگان چه موضعی را در قبال آن خواهد داشت؟ در سال جاری مخصوصا که یک سالِ انتخاباتی است(اشاره به انتخابات میاندوره ای کنگره آمریکا در نوامبر 2022)، به احتمال فراوان جمهوریخواهان مجلس نمایندگان طرحی را در مخالفت با توافق جدید حاصل شده آماده خواهند کرد.
در ماه آپریل، 18 عضو دموکراتِ مجلس نمایندگان آمریکا نامه ای را به امضا رساندند و در قالب آن نگرانی های خود را در مورد بازگشت به توافق برجام اعلام کردند. پنج نفر از آن ها نیز به قدری در مورد حس خود مطمئن بودند که اقدام به برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی و طرح استدلال های خود کردند. 18 نماینده دموکرات در کنار جمهوریخواهانِ مجلس نمایندگان، شمار قابل توجهی را در تصویب موفقیت آمیز ردِ توافق جدید با ایران تشکیل می دهند.
با این همه باید توجه داشت که حتی اگر مجالس سنا و نمایندگان با توافق جدید با ایران مخالفت کنند، رئیس جمهور آمریکا از حق وتو برخوردار خواهد بود. لغو وتویِ رئیس جمهور آمریکا نیز نیازمندِ جذبِ دو سوم آرای هر دو شاخه کنگره آمریگا(مجالس سنا و نمایندگان) است که شامل 67 سناتور و 290نماینده می شود. با توجه به اینکه امکان ایجاد یکچنین اجماعی علیه برجام نیست، درست در همین نقطه است که قدرت وتویِ رئیس جمهور آمریکا افزایش می یابد و آمریکا می تواند بار دیگر به چهارچوب توافق برجام بازگردد. الته که روند مشابهی نیز در سال 2015 اتفاق افتاد هنگامی که 25 نماینده دموکرات علیه توافق برجام رای دادند با این حال در نهایت تعداد آرای لازم جهت لغو وتوی رئیس جمهوری آمریکا کسب نشد.
در این راستا، پس از گذشتِ چالش های مختلف سیاسی و تداومِ روند سیاست زده سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، دولت بایدن در نهایت شاید بتواند بار دیگر آمریکا را وارد توافق برجام کند. در واقع این روند برای آمریکا حاملِ هزینه های خاصی است. باید توجه داشت که تداومِ روندهای قطبیشده سیاست آمریکا در قبال ایران در چهارچوب مناسبات سیاست داخلی این کشور، عملا دست و پای آمریکا را در حوزه سیاست خارجی این کشور جهت مخاطب قرار دادنِ دغدغه اصلی خود در مورد مساله ایران می بندد. دغدغه واشینگتن در رابطه با ایران، محدود کردن ظرفیت ها و قدرت اتمی ایران است.
پایگاه در انتهای تحلیل خود مینویسد: نباید فراموش کنیم که اگر در معادله اتمی ایران به نقطه نه چندان مناسبِ کنونی رسیده ایم، دلیل اصلی آن، تصمیمات و سیاست هایی است که دولت قبلی آمریکا اتحاذ کرده است. تصمیماتی که حتی منافع آمریکا را نیز مورد بی توجهی قرار دادند. اگرچه بازگشت به برجام از حیث سیاسی چندان خوشایند نیست، با این حال این گزینه تنها و بهترین گزینه موجود جهت مهار توانمندی های اتمی ایران است. باید توجه داشته باشیم که اجراییشدنِ کارزار فشارحداکثری از سوی دولت ترامپ علیه ایران، با هدفِ مجبور کردن ایران به ارائه امتیازات لازم به واشینگتن با محوریت توان اتمی این کشور، شکست قابل توجهی را متحمل شده است.
البته که کارزار فشار حداکثری از فرصت های زیادی نیز جهت پیروز شدن برخوردار بود که از جمله آن ها میتوان به پاندمی ویروس کرونا و اثرگذاری آن بر اقتصاد ایران اشاره کرد. با این حال ایران حتی تحت این شرایط نیز دوام آورد و برنامه اتمی خود را توسعه بخشید و در عین حال شاهد پیشرفت و گسترش قابل توجه برنامه موشکی و پهپادی این کشور نیز بوده ایم. با این حال در شرایط کنونی باید منتظر ماند و دید که معادله برجام چه مسیری را طی می کند. در این مسیر کنشگریِ کنگره بسیار مهم است.»