دلیل مخالفت سرسختانۀ دولت اسرائیل با احیای توافقنامۀ برجام به معمایی برای محافل سیاسی جهان تبدیل شده است. گرچه مسئولان و نهادهای حاکم بر اسرائیل نظر واحدی در برابر احیای توافقنامه ندارند و عملاً به طیفی از مخالفان سرسخت تا موافقان محتاط در این زمینه تقسیم شدهاند، اما صدای مخالفان بلندتر از دیگر صداها به گوش میرسد.
در واقع مخالفان، توافق بر این نکته انگشت میگذارند که احیای برجام سالانه دهها میلیارد دلار به خزانۀ جمهوری اسلامی سرازیر میکند و این پول در جهتِ کمک به تقویت گروههای ضد اسرائیلی در منطقه به کار گرفته خواهد شد.
این دسته از مخالفان توافق در اسرائیل، خواستار گنجاندن موضوعاتی، چون سیاست خاورمیانهای و صنعت موشکی ایران در توافقنامه هستند و تنها به این شرط، نگرانیهای خود را نسبت به آیندۀ توافق برطرف شدنی میدانند. دولتهای غربی با این درخواست به طور اصولی مخالفتی ندارند و پیش از این نیز بر ضرورت «قویتر و طولانیتر کردن توافق» اصرار داشتند. منظور آنها از قویتر شدن توافق، گسترش مفاد آن به مسائل موشکی و منطقهای و مقصود از طولانیتر شدن توافق، تأخیر در تاریخ «بندهای غروب» است.
مشکل آنها، اما این است که از یک طرف، جمهوری اسلامی با گسترش دامنۀ مذاکرات مخالف است و از طرف دیگر، زمان برای مذاکره در بارۀ این موضوعات از دست رفته است. به رغم این، اسرائیلیها همچنان بر موضع خود مبنی بر ادامۀ فشارهای اقتصادی و تهدید به کارگیری زور علیه برنامۀ هستهای ایران اصرار دارند، اما از نظر آمریکا، این توصیهها جایگزین مناسبی برای دیپلماسی در شرایط حاضر نیست و اوضاع را به سمت وخامت بیشتر پیش خواهد برد.
واقعیت این است که اسرائیلیها جایگزینی برای احیای برجام در این شرایط ارائه نمیکنند و همین موضوع سبب شده است که دولت آمریکا به «مخالفتخوانی» دائمی آنها در این مورد بیاعتنا شود.
در نظام جهانی مخالفت سرسختانه با راهحلی مشخص به منظور مهار یک بحران، بدون ارائۀ جایگزین واقعبینانه و مشخص برای آن، به معنای نوعی بیمسئولیتی و ماجراجویی است و به احتمال بسیار، هدفی نامشروع در پشت چنان مخالفتی پنهان شده است.
به بیان روشنتر، اسرائیلیها در پشت مخالفت سرسختانۀ خود با احیای برجام، چیزی را پنهان میکنند. آن چیز، به نزاعهای داخلی آنها مربوط میشود.
حدود یک دهه است که نظام سیاسی اسرائیل ثبات معمول خود را از دست داده و به صحنۀ رقابتهای تلخ بین احزاب و ناپایداری دولتهای ائتلافی تبدیل شده است. دلیل عمدۀ این بیثباتی، وخیم شدن شکافهای اجتماعی در جامعۀ اسرائیل از جمله شکاف بین احزاب مذهبی و سکولار و همینطور افزایش قدرت بی سابقۀ نیروهای قومگرای یهودی در برابر نیروهای خواهان صلح با فلسطینیهاست.
در دهۀ اخیر افکار عمومی اسرائیل به طور واضحی به سمت راستگرایی افراطی چرخش پیدا کرده و همین موضوع علاوه بر آنکه سبب بروز بحران در احزاب چپ مانند حزب کارگر و مرتز شده، احزاب میانه را نیز برای جذب آراء بیشتر به سمت راستگرایی فزاینده هدایت کرده است. احزاب میانه، اما بهرغم نشان دادن تمایلات راستگرایانه از خود، قادر به مهار حزب لیکود و بنیامین نتانیاهو رهبر آن نیستند. سالیان درازی است که حزب لیکود به صورت قدرتمندترین حزب اسرائیل درآمده و شخص نتانیاهو نیز با وجود چند پروندۀ فساد علیه او، همچنان محبوبترین فرد برای تصدی مقام نخستوزیری در نزد افکار عمومی به شمار میرود.
نتانیاهو محبوبیت خود را نتیجۀ مواضع سختگیرانۀ خود در برابر برنامۀ اتمی ایران و مخالفتش با تشکیل کشور مستقل فلسطینی میداند. این مواضع سختگیرانه به مذاق طیف وسیعی از افکار عمومی سرگردان و سرخوردۀ اسرائیل خوش آمده و به ابزاری برای رقابت بین احزاب تبدیل شده است.
قاعدتاً هنگامی که یک سیاست به مذاق اکثریت افراد یک جامعه خوش آید، مخالفت با آن به امری دشوار برای سیاستمداران تبدیل میشود بخصوص اگر موسم انتخابات در پیش باشد. از این رو، رهبرانی مانند یائیر لاپید، نخستوزیر موقت اسرائیل، علاوه بر ملاحظات خاص خودشان نسبت به احیای برجام، بیشتر نگران آنند که هرگونه نرمششان در برابر توافقنامه، به سود نتانیاهو در انتخابات پیشرو تمام شود و دولتی با شرکت لیکود و احزاب افراطی مذهبی و قومگرا شکل گیرد.
با آنکه نتانیاهو از سوی رقبای سیاسی خود متهم است که در طول نخستوزیری خود اقدام خاصی علیه تأسیسات هستهای ایران انجام نداده و با لفاظیهای توخالی خود صرفاً باعث پیشرفت برنامۀ اتمی جمهوری اسلامی شده است، اما با این همه، گویی نبض افکار عمومی به دست اوست و همچنان لفاظیهایش میتواند موجی از بسیجگری سیاسی در جامعۀ اسرائیل پدید آورد.
از این رو، اغلب احزاب و مسئولان اسرائیلی میکوشند تا از قافلۀ تحت رهبری نتانیاهو عقب نمانند و لحن خود را علیه احیای برجام تند و تیزتر نشان دهند.
انگیزۀ نهایی نتانیاهو از مخالفت سرسختانه با احیای برجام نیز ظاهراً ابعاد مختلفی دارد. مهمترین انگیزۀ او گویی بهرهبرداری از گرایش جامعه به تندروی برای تضمین بقای سیاسی خود و مصونیت از تعقیب قضایی در پروندههای مربوط به اتهام فسادش است. او در عین حال، علاقهمند است که منطقه و جهان سرگرم برنامۀ هستهای ایران باشند تا امکان هرگونه توجه و تمرکز جامعۀ جهانی از مسالۀ فلسطین سلب شود. از این رو، نتانیاهو خواهان پایان بحران هستهای ایران با هرگونه فرمولی نیست و فقط تداوم آن را آرزو میکند.
روزنامه هم میهن