آفتاب: طی سالهای اخیر شاهد هستیم با وجود تلاشهای مجامع بینالمللی و خصوصاً جهان غرب برای ثبت طرح گفتوگوی فرهنگها به نام ساکنان آن نقطه از جهان، دولتمردان ایرانی کمتر در راستای عملی کردن ایده گفتوگوی فرهنگها و تمدنها گام برمیدارند و در برخوردی سیاسی با این مساله در جهت پنهان کردن دستاورهای آن که افتخار همه ایرانیان و نه یک جریان سیاسی به شمار میآید، در پی آن هستند که آن را نمونهای از سیاستهای به گفته خودشان مرعوبانه دولت اصلاحات در عرصه خارجی معرفی کنند، سیاستی که بر عکس آنچه امروز از تاثیرات سیاست خارجی دولت نهم میبینیم، کشور را در موضع انزوا قرار نداد و با عزتمند ساختن ایران و ایرانی در جهان، هیچگاه منافع ملت را قربانی گفتارهای تند و به دور از منطق دولتمردان نکرد.
به گزارش سرویس سیاسی آفتاب، حجتالاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی، مبدع ایده گفتوگوی تمدنها در آستانه روزی که در تقویم ایرانیان به نام روز گفتوگوی تمدنها نام گرفته درگفتوگویی ، ضمن اظهار گلایه نسبت به بیانصافیهای روا داشته شده به این طرح طی سالیان اخیر، جنگطلبان را چه در این سو و چه در آن سوی دنیا مخالفان این طرح جهانی معرفی کرد و یادآور شد که اگررییس جمهور آینده به تنشزدایی تاکید داشته باشد فعالیتهایی که در عرصه بینالمللی است از جمله مقوله گفتوگوی تمدنها رشد میکند.
آنچه در پی میآید متن این گفتگو است:
با توجه به این که نظریه گفت وگوی تمدنها اولین بار در سال 75 از سوی جنابعالی در یک نطق انتخاباتی بیان شد و بعدها این شایبه را ایجاد کرد که این نظریه بر پایه تبلیغات انتخاباتی بیان شده و به نوعی اصول سیاست خارجی دولت شما در قالب آن بیان شده، بفرمایید ارایه این نظریه از جانب شما بر چه ضرورتهایی استوار بود؟
خوشحالم که از منشاء طرح گفتوگوی تمدنها و این که در کجا و در چه شرایطی این نظریه مطرح شد صحبت کردید، زیرا یک سری بد اخلاقیهایی در زمینه نظریه گفتوگوی تمدنها صورت گرفته و حرفهای بی اساس و بی ربطی در این زمینه مطرح شده که البته اهداف و انگیزههای خاص خودش را دارد.
ممکن است در مورد این نظریه در بین برخی افراد سوء تفاهمهایی وجود داشته باشد و تصور شود که این نظریه تنها یک جنبه تبلیغاتی و انتخاباتی داشته، در حالی که واقعیت این نیست و این نظریه حاصل یک نوع دید و دغدغه خاطر نسبت به سرنوشت عالم و آدم و بهخصوص ایران اسلامی است.
در اوایل دهه 90 نظریه جنگ تمدنها مطرح شد. این نظریه هنگامی مطرح شد که جنگ سرد پایان یافته بود و اتحادیه جماهیر شوروی فروپاشیده بود و کشورهای کمونیستی که با محوریت اتحادیه جماهیر شوروی قطب مقابل نظام سرمایه داری دنیا بودند فرو پاشیده و نظام سلطه و سرمایه داری در اوج قدرت بود و احساس غرور میکرد.
البته من به هیج وجه نمیخواهم بگویم که این نظریه را یک دانشمند به سفارش سیاستمداران مطرح کرد، بلکه نظریهای مبتنی بر یک سری از دادهها و مبانی قابل بحث و گفت وگو به شمار میرود.
به اعتقاد من نظریه گفتوگوی تمدنها بیشتر از آنکه نظریهای فلسفی باشد نظریهای ژورنالیستی است و بیشتر جنبه ژورنالیستی و سطحی دارد و در واقع بازتاب بعضی واقعیتها و ذهنیتهای دنیای غرب در ذهن یک نویسنده است.
اگر کمی جلوتر برویم، میبینیم در اواسط دهه 80 کتاب نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا منتشر شد، در آن دوران که هنوز اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی نشده بود، اما آثار ضعفش نمایان شده بود، وی از دشمن آینده غرب صحبت میکند و میگوید با شرایط و اوضاعی که می بینیم دشمن آینده ما اسلام است و غرب در مقابل اسلام به عنوان دشمن آیندهاش یک نوع موضع گیری میکند.
منظورم از غرب سیاستمداران غربی وسیاستهای غربی است. اما اینکه چرا غرب و نظام سلطه احتیاج به دشمن دارد را باید در روانشناسی اقتدارطلبی و دیکتاتورمآبی جست. دیکتاتورمآبی گاهی در عرصه بینالمللی است و گاهی در عرصههای داخلی است.
معمولا تمامیتخواهان و کسانی که میخواهند سلطه بی چون و چرا داشته باشند برای توجیه سلطه خود و رفع و دفع آنچه مخالف خود میدانند نیاز به دشمن دارند، پس اگر این دشمن وجود دارد آن را بزرگتر از آنچه هست نشان میدهند و اگر نیست دشمن سازی و دشمن تراشی میشود.
آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم خودش را مالک دنیا و محور و مدار دنیای غرب و نجات دهنده آن میدانست و با تصور اینکه برادر بزرگ همه است میخواست بر عالم و آدم تسلط داشته باشد.
آمریکا دردوران جنگ سرد نیاز به دشمن داشت و درآن دوران این دشمن کمونیسم و دنیای سوسیالیست بود، جنگهای تبلیغاتی وسیعی در این زمینه صورت گرفت و جهان هم تا مرز درگیری اتمی پیش رفت، اما اتفاق نیافتاد و با پیدایش ضعف و فتور دراتحادیه جماهیر شوروی آنها باز به دنبال دشمن میگشتند.
در مورد آمریکا نیز قرار شد این دشمن اسلام باشد، زیرا اسلام مایه هویت بخش بزرگی از دنیا بود و در استراتژیکترین بخش دنیا قرار داشت و منافع غرب در دنیای اسلام مهم بود و تسلطش بر کشورهای اسلام برای آنها اهمیت داشت و احساس میشد که اسلام و هویت اسلامی مانعی در برابر آنها است.
علاوه بر جنبشهای اسلامی که در یک صد سال اخیر وجود داشته حادثه بزرگ انقلاب اسلامی و تبدیل آن به نظامی که محوریترین شعارهایش استقلال و آزادی و پیشرفت و ضدیت با استکبار بود و میتوانست به الگویی درجهان تبدلی شود مزید بر علت شد تا آنها اسلام را دشمن خود معرفی کنند.
جنگ تمدنها در واقع انتقال از جنگ سرد ایدئولوژیک میان شرق و غرب بود به عرصه فرهنگ وتمدن، که یک مقدار ریشهدار تر هم میشد، زیرا فرهنگها وتمدنها از ایدئولوژیها پایدارتر هستند و این جنگ جنگ جدیتری میشد.
این نظریه که منتشر شد برای من که علاقهمند به مسایل اجتماعی، سیاسی و بینالمللی بودم، جلب توجه کرد و فکر کردم با هر انگیزهای که نویسنده آن داشته اوضاع و احوال اوضاع و احوال خطرناکی است و امری در آستانه توجیه است که به نفع کشورهای اسلامی نیست و در همان زمان در ذهنم بود که چه مطلبی درمقابل نظریه برخورد تمدنها مطرح شود و بحثهایی که درمورد گفت گوی تمدنها مطرح کردم مربوط به قبل از انتخابات خرداد 76 بود و برای اولین بار در سال 75 ازگفت وگوی تمدنها سخن گفتم و بعد از آن هم مسأله انتخابات پیش آمد و قرار شد در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و بین المللی و. ..برنامهها و شعارهایی مطرح شود و گفتوگوی تمدنها نیز به عنوان یک اصل که میتواند در روابط بینالملل مؤثر باشد.
آیا میتوان از گفت وگوی تمدنها در جهت مذاکرات سیاسی و برقراری ارتباط سیاسی میان کشورهای مختلف بهره جست؟
یک اشتباهی هم شده وبر مبنای آن تصور میکنند گفت وگوی تمدنها همان مذاکرات سیاسی است که با دنیا انجام میشود و مثلا تحت عنوان گفتوگوی تمدنها ایران و آمریکا باهم مذاکره کرده و رابطه برقرار میکنند، ابداً گفتوگوی تمدنها با مذاکره برابر نیست، ما مباحثه داریم که درآن دو طرف به یک سلسله اموری اعتقاد دارند و برای اثبات آن باهم وارد بحث میشوند، اما مذاکره که بیشتر سیاسی است بر پایه منافعی شکل می گیرد، گفتوگو هیچ کدام از اینها نیست، یک روند است و تلاش و همکاری میان دو اندیشه و فکر برای رسیدن به حقیقت و نزدیکی به آن.
در مورد مذاکره ما مذاکره را اداره می کنیم، اما درگفت و گو این گفتوگو است که ما را به جلو میبرد و لازمهاش این است که نقطه مشترکی را پیدا کنیم و براساس آن جلوبرویم.
شاید اگر بخواهیم ریشه قرآنی گفت وگو را پیداکنیم آن آیهای است که خداوند به اهل کتاب فرمودند:
"تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیئًا وَلاَ یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ"
«بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد».
خداپرستی، وحدت، آزاد ی و آزادگی مبنای مشترک همه ما است و نقطه خوبی است برای آغاز حرکت، گفتوگو کردن و به حل بساری ازمشکلات پرداختن.
الان ما در شرق وغرب، جهان اسلام و مسیحیت یک نقطه مشترک داریم که بر مبنای آن میتوانیم حرکت کنیم و آن ناامنی است، همه ما احساس ناامنی می کنیم، چه در نیویورک، چه در واشنگتن، چه در تهران،چه در مسقط یا خارطوم و فلسطین و... بشریت همچنین ازآینده نگران است، بهخصوص با وجود سلاحهای کشتار جمعی و فزونخواهیهایی که در دنیا وجود دارد.
آیا بهتر نیست بگویی همه ما از ناامنی رنج میبریم و خواهان صلح و امنیت هستیم. مایههای این نگرانی از ناامنی و دعوت به همزیستی و صلح در همه فرهنگها و تمدنها وجود دارد و نقطه مهمی برای تبادل نظر و گفتوگو و حرکت از محیط ناامن به سوی نقطه صلح وهمزیستی است تا همه از شرایط خوبی بهرهمند شوند.
در زمان طرح نظریه گفتوگوی تمدنها جهان چقدر برای پذیرش آن ظرفیت داشت و در حال حاضر در چه وضعی قرار دارد؟
حرفهای خوب زیاد زده شده و انسانهای بسیار بزرگ حرفهای خوبی زدهاند، اما این که حرفی از جانب شخصی که ممکن است خیلیها در جهان بهتر از او باشند، زده میشود و این طور مورد استقبال قرار میگیرد، نشان میدهد، که جهان آماده شنیدن این حرف بودهاست.
مهم این است که حرف در چه زمانی زده شود، خیلی از حرفها اصلا شنیده نمیشوند، بسیاری از بزرگان حرفهای بسیار بزرگ و عظیمی زدهاند که چه در زمان خود و چه بعد از آن اصلاً شنیده نشده است، اینکه گفتوگوی تمدنها این طور مورد استقبال قرار گرفت، درحالی که واقعاً هم جنبه سیاسی نداشت و به اتفاق آرا در سازمان ملل تصویب شد، به خاطر آمادگی افکار عمومی برای پذیرش این طرح بود و درهمین راستا دربساری از دانشگاههای جهان کرسی گفتوگوی تمدنها تأسیس شد و هزاران مقاله و کتاب و تحلیل در این زمینه نوشته و همایش برگزارشد و بسیاری ازدولتها مسأله گفتوگو را به عنوان برنامه خود معرفی کردند و همه کسانی که دراین دنیا سرشان به تنشان میارزد مرکزی برای صلح و گفتوگو تأسیس کردهاند و یا آن را مورد تأیید قراردادهاند و این نشان میدهد که بشر به این مسأله نیازدارد.
من هم به عنوان طراح این نظریه وقتی به نقاط مختلف جهان سفر میکنم، از سوی افکار عمومی و دانشگاهیان مورد استقبال قرار میگیرم و خدا را شکر میکنم که نظریه گفتوگوی تمدنها از ایران که کانون یک انقلاب بزرگ و مردمی بر پایه اسلام است و متعلق به مردمی که بر مبنای اسلام صلح و مردمسالاری را میخواست، مطرح شد و پشتوانه این حرف شخصیت مننبود، بلکه عظمت ایران و تاریخ ایران بود.
مهمترین موانع مخالفان نظریه گفتوگوی تمدنها چه افراد و طیفهایی را شامل میشوند؟
جنگطلبان چه در این سوی دنیا و چه آن سوی دنیا با نظریه گفتوگوی تمدنها مخالف هستند، تندروهای دنیای اسلام که نمونه آن را در ایران داریم، معتقدند که گفت وگوی تمدنها ممکن نیست و باید جنگ کنیم و میگویند آنها کفار هستند و باید با آنها بجنگینم.
از آن سوی دنیا نیز جنگ طلبان میگویند اینها تروریست هستند و باید با آنهاجنگید. جنگطلبان یک منطق دارند؛ چه خود را پشت عناوین مقدس و دینی پنهان کنند و چه چهره حقوق بشری وانسانی به خود بگیرند. اما من معتقدم وجدان بشری نظریه گفتوگوی تمدنها را قبول دارد و درلایههای زیرین وجدان جامعه بشری مسأله گفتگوی تمدنها تلاشهای خود را برای دستیابی به صلح پیگیری میکند.
گفته میشود نظریه گفتوگوی تمدنها در دوران دولت اصلاحات سیاست خارجی ایران را در موضع انفعال قرارداد. چقدر تاثیر مقوله گفتوگوی تمدنها را بر دستگاه دیپلماسی دوران اصلاحات، آن هم به این شکل را قبول دارید؟
بالاخره حرف زدن هزینهای ندارد. خیلی حرفها زده میشود، دروغهایی گفته میشود و ادعاها مطرح میشود که در مورد آن وجدان جامعه و تاریخ قضاوت میکند که کدام سیاست در موضع عزت ملت ایران بوده است و کدام سیاستها منافعی را برای مردم در بر نداشت.
البته نمیخواهم به انگیزهها رجوع کنم تصورم این است که همه حتی آنهایی که حرفهای بیاساس میزنند، قصد خیر دارند، اما نمیدانند که حرفهای آنها چه هزینهای دارد.
دو سال قبل حرفهایی زده شد که در همان زمان سردمداران اسراییل گفتند این بزرگترین هدیهای بود که به اسراییل داده شد، گرچه ظاهر قضیه حرفهای تند و تیز و ضد اسراییلی و ضد غربی بود و با قصد خیر هم بیان شد، اما بهترین هدیه برای تثبیت اسراییل به شمار میرود.
ما معتقد بودیم و سعی کردیم ایران به عنوان کشوری که کانون انقلاب بوده، کانون استقلال خواهی، آزادی طلبی و پیشرفتخواهی باشد و در مقابل مطامع بیگانگان هم بایستد، وشیوههایی که مناسب وضعیتش هست را انتخاب کند، اگر سیاست تنشزدایی را در عرصه سیاست خارجی انتخاب کردیم به معنی سازش نبود و در راستای دفع مخاطرات وهزینهها از کشور بود، بدون اینکه هزینهای را پرداخت کنیم یا از اصول و منافع تنزّل کنیم.
دراینجا لازم میدانم خاطرهای را نقل کنم دو سال قبل که به آمریکا سفر کردم یک سخنرانی دردانشگاه هاروارد داشتم که دوستان بسیار نگران بودند، چون در آنجا یهودیان زیادی حضور دارند و ثبتنام برای شرکت درمراسم سخنرانی ازطریق اینترنت و آزاد انجام شده بود و هیچ گزینشی انجام نشد و حتی تعدادی ازآنها با کلاهای مخصوص یهودیان درجمع حاضر شدند و درمقطعی که مصادف با طرح مسأله هولوکاست از جانب ایران بود سوالهای تندی را نیز مطرح کردند، اما بعد از این جلسه یکی ازنویسندههای معروف «بوستون گلاب» که یکی از روزنامههای معروف بوستون است و خیلی مخالف سفر من به آمریکا بود، نوشت که خیلی برای ما شگفت انگیز و دردآو ربود که خاتمی به اینجا آمد به شدت از آمریکا انتقاد کرد، برایش کف زدند،به شدت به اسراییل و صهیونیست حمله کرد، مورد تشویق قرار گرفت و از حزبالله به شدت دفاع کرد بازهم مورد تشویق قرارگرفت و ما فقط دعا میکنیم آدمهایی مثل او که بسیار خطرناک هستند، برسر قدرت نیایند.
آیا این انفعال است؟ آیا این که نماینده ملت ایران برود و حرفهایی را بزند و محکم هم حرف بزند و کمترین هزینه را ازجیب ملت نپردازد، انفعال است؟
آیا موضعگیریهای تند و تیز و حسابنشدهای که هزینه فراوان برای ایران داشته باشد و به هیچ یک از اهدافش نرسد و صرفا ملت با پرداخت هزینههایی در وضعیتی قرار بگیرد که زندگی برایش سختتر شود و به تولید، اشتغال و بازارش لطمه بخورد و امید به زندگی کم شود دیپلماسی فعال است؟
اصول و معیارها مشخص است، ما سربلندی، استتقلال و عظمت و پیشرفت این نظام و انقلاب را میخواهیم از آن دفاع کرده و میکینم و یک کلمه از آن کوتاه نیامده و نمیآییم و سعی کردیم که کسب منافع با کمترین هزینه باشد، که البته گاهی هزینههایی راهم داشته و من فکر میکنم که این حرفهایی که در مورد سیاستهای دولت اصلاحات زده میشود، چندان مهم نیست مهم قضاوت تاریخ است و ما برای عزت و عظمت ایران تلاش کرده و میکنیم.
با توجه به برخوردهای بعضا سیاسی و کملطفیهایی که ظرف چند سال اخیر با نظریه گفتوگوی تمدنها صورت گرفت، برای استفاده ازظرفیتهای واقعی این نظریه در داخل به عنوان مبدع این نظریه جهانی چه پیشنهادی دارید؟
درآخرین دیداری که همان سه سال پیش با آقای رئیس جمهور داشتم، ایشان به من گفتند که اولویتها از نظر شما چیست و در آنجا بعضی مسایل را مطرح کردم که ایشان هم به دقت توجه کردند، من اصلا اسمی از گفتوگوی تمدنها نبردم، ایشان انتظار داشتند که من بگویم مسأله گفتوگوی تمدنها مهم است، اما من بیشتر به مسایل علمی و پیشرفت کشور اشاره کردم و همانجا گفتم نتوانستم یارانهها رابهینه کنم و عنوان میکنم که موافق تحول اقتصادی و بهینه کردن یارانهها هستم، منتها اگر حرفی هست درشیوه است تا مردم هزینههای سنگین نپردازند.
رئیس جمهور بعد از آنکه حرفهای من تمام شد گفت پس گفتوگوی تمدنها چه میشود و من گفتم احساس کردم که گفت وگوی تمدنها مربوط به دوره من بود و مرکز را به بعضی ارگانها واگذار کردم و قصد دارم که یک مرکز خصوصی تاسیس کنم.
ایشان گفتند مسأله گفتوگوی تمدنها مهم است و باید پیگیری شود. پس نمیتوانم بگویم همه با آن مخالفند و اگر هم کم عنایتی هست بیشتر در لایههای پایین تر است.
من درایران وخارج کشور نظریه گفتوگوی تمدنها را پیش بردم و پیگیری میکنم و هنوز هم معتقدم در دانشگاههای ما توجه به مسأله گفت وگوی تمدنها جدی است و دهها مقاله و پایاننامه در این زمینه نوشتهاند.
چرا اصولا خاتمی را یک فرد صلحطلب که صلح را در خارج از مرزهای ایران جستجو میکند میشناسند و حتی در مقولهای مانند گفتوگوی تمدنها اهتمام رئیس جمهوری سابق کشورمان بر بسط این مقوله در خارج از کشور استوار است؟
صلح بیشتر جنبه بینالمللی و خارجی دارد، بنابراین وقتی از صلح صحبت میکنیم صلح در عرصه بینالمللی، دو کشور یا کشورهای مختلف مد نظر ماست و در عرصه داخلی معمولاً مسأله تفاهم، رواداری و تحمل یکدیگر مورد نظر است؛ جنگ به آن معنا در داخل وجود ندارد ممکن است تنازع باشد.
من همیشه عنوان کردم، افتخار انقلاب اسلامی بر قراری نظامی به نام جمهوری اسلامی بود و جمهوری اسلامی یعنی اینکه جمهور مردم با تفاهم، همدلی و مشارکت در کنار هم سرنوشت کشور را به دست بگیرند و حکومت را رقم بزنند و خواستها و مسائل خود را تعیین کنند و به سوی آن حرکت نمایند و به همین دلیل مردمسالاری مهمترین امری است که میتواند پایههای صلح مبتنی بر عدالت را تأمین کند.
اتفاقا در این زمینه دولتها نقش موثری دارند زیرا بی تحملّی بیشتر در آنجایی است که قدرت وجود داشته در طول تاریخ قدرتها بی مهار بودند و باید مردم از آنها اطاعت میکردند، تغییر این روحیه مستلزم این است که دولتها قدرت تحمل خود را بالا ببرند و من خدا را شکر میکنم که خود من سعی کردم و پایبند به آن بودم که دولت مدافع انتقاد باشد و با هیچ فردی که انتقاد داشت با بهانههای مختلف برخورد نکردیم و امیدوار بودم که این مسأله تداوم پیدا کند تا ذهن و جان جامعه ما آماده یک زندگی تفاهمآمیز شود.
در عرصه بینالمللی نیز زمینه صلح و گفتوگو در افکار عمومی و در بین مردم آماده است، اما سیاستها در دست کسانی است که جنگطلب و جنگافروز هستند و یکی از کارهای مهمی که باید انجام داد این است که آن چیزهایی که در افکار عمومی موثر هستند و مهمترینش ابزار فرهنگ و تبلیغات است را در خدمت صلح قرار داد تا بتوانیم در افکار عمومی جنگطلبان و جنگافروزان را منزوی کنیم و خطر افراطگرایی و خشونت را دائماً بازگو کنیم.
اما امروز وسایل ارتباط جمعی در عرصه بینالمللی و داخلی کشورها عمدتاً در دست قدرتها قرار دارند و در کشورهایی که کمتر دموکراسی در آنها پیاده شده ابزارهای رسانهای عمدتاً در دست دولت است و اگر هم بخش خصوصی ابزارهایی را در اختیار دارد اینقدر ناچیز است که اصلا صدای آن شنیده نمیشود، در عرصه بینالمللی هم قدرتها، جناحها و جریانهای خاص ابزارهای رسانهای را در اختیار دارند.
بنابراین در این فضا به هر میزان که بتوان از نظر تأثیرگذاری بر افکار عمومی گسترده تر عمل کرد، موفق تر خواهد بود.
البته NGOها در این زمینه نقش مهمی میتوانند داشته باشند، اما اگر مطالب آنها در سطح ملی و بینالمللی پیاده نشود مشکل ایجاد میکند؛ به همین دلیل معتقد بودم مرکز گفتوگوی تمدنها باید یک نوع ارتباط با مجامع اثرگذار رسمی دنیا داشته باشد و مطمئنترین مکان هم سازمانهایی هستند که تأثیر در کار و بار جهان دارند، نظیر سازمان ملل، یونسکو، سازمان کنفرانس اسلامی و بسیاری از مجامع و اتحادیههای جهانی (نه کشورها) البته در این زمینه تلاش میکنیم دستاوردهایی را که در زمینه گفتوگوی تمدنها به دست آوردیم را به سازمانها و مجامع بینالمللی ببریم تا ضمانت اجرا پیدا کند.
من فکر میکنم تلفیقی از کار NGOها و بعضی مجامعی که تاثیر عملی دارند در سطح ملی و بینالمللی میتواند بسیار در جا افتادن مسأله گفت وگوی تمدنها مؤثر باشد.
ایده صلح و ایده نفی خشونت اگر بتواند در محورهای آموزشی قرار بگیرد میتوانید ببینید که چه قدر میتواند اثر داشته باشد آموزش هم در تمام دنیا در دست دولتها است و دولتها در آن نفوذ دارند، بنابراین برای موفق شدن این ایده نمیتوانیم منفک از دولتها عمل کنیم. اما باید با نهادها و سازمانهای بینالمللی همکاری کرد تا بتوان منشاء اثر بود.
پیشنهادتان به رئیس جمهوری آینده ایران برای چگونگی پیگیری مقوله گفتوگوی تمدنها چیست؟
اگر در انتخابات آینده کسی برگزیده شود که تفاهم بیشتری با این موضوع داشته باشد، طبعا امکانات بیشتری را برای بسط نظریه گفتوگوی تمدنها به کار میگیرد، و بهخصوص در کشورهایی مثل ما کشورهای ما که همه چیز دولتی است و اگر دولت تفاهم در این زمینه داشته باشد، برای گفتوگوی تمدنها میتوان خیلی آسان تر و ارزانتر کار کرد و اگر این تفاهم نباشد مشکلاتی ایجاد میشود، کما اینکه امروز امکانات من در زمینه گفتوگوی تمدنها در حد صفر است و از امکاناتی که در دروران ریاست جمهوری داشتم به اندازه یک ذره و یک قران استفاده نکردم .
کما اینکه خیلی از سازمانها و موسسهها از امکانات دولتی برای کارهای پژوهشی، علمی و حتی خیریه خود استفاده میکنند و در این زمینه کتابخانهای را که با اشک چشم و خون دل تهیه کردیم و فاخرترین کتابخانه در زمینه مسایل مربوط به گفتوگوی تمدنها به شمار میآید و 30 هزار جلد کتاب داشت را کاری نکردم که در دوران ریاست جمهوری به موسسه گفتوگوی تمدنهای خودم منتقل کنم. بنابر این اگر دولتی بود که به نطریه گفتوگوی تمدنها اعتقاد داشت خیلی ساده میتوانستیم از این امکانات مشروع استفاده کنیم.
در انتخاب آتی ریاست جمهوری ایران اگر کسانی که میآیند واقعا به حق حاکمیت مردم معتقد باشند، دموکراسی گسترش پیدا میکند، اگر به آزادی بیان پایبند باشند، وضع مطبوعات بهتر میشود، اگر به بخش خصوصی و تولید و سرمایهگذاری معتقد باشند این بخش رشد میکند و اگر به جامعه مدنی اعتقاد داشته باشند تشکلهای صنفی، فرهنگی و اقتصادی در این مملکت رشد میکنند و اگرهم به تنش زدایی تاکید داشته باشند فعالیتهایی که در عرصه بینالمللی است از جمله مقوله گفتوگوی تمدنها رشد میکند، قطعا نظر و جهتگیری دولتها در پیشرفت مقوله گفتوگوی تمدنها موثر است و اگر نباشد تنگنا خواهیم داشت و اگر باشد با تسهیلات بیشتری کار انجام میشود.
اما همه این امور بستگی به این دارد که چه میزان فضا برای حضور مردم در عرصه باز شود، زیرا اگر مردم کم به عرصه بیایند با وجود آنکه انتخابات باهر میزان مشارکت مشروع است، اما کسی که با این آراء کم میآید به هیچ وجه نماینده اکثریت نخواهد بود، همچنین امیدوارم کسانی که در انتخابات حاضر میشوند چه انتخابکنندگان و چه انتخابشوندگان بدانند که در چه موقعیت حساسی قرار داریم و اولویتها چیست و مردم هم بیایند و به آن چیزی که به مصلحت کشور است رای دهند تا رئیس جمهوری آینده با دست باز برای آینده کشور تصمیمگیری کند.
با توجه به روحیه جنگطلبانه بوش انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را از چه جهت به سود پیشرفت مقوله گفتوگوی تمدنها میدانید؟
در آمریکا یک سلسله اصول کلی وجود دارد که فکر نمیکنم با جابجایی مسؤولان و حتی احزاب عوض شود، ولی با توجه به اینکه یک طرف قضیه بیشتر شعار حقوق بشر و مسایل انسانی را میدهد و به خصوص اینکه کاندیدای جوانی را آوردهاند که برای بهبود جایگاه و آبروی آمریکا در جهان تلاش میکند تصور میکنم آمدن او علاوه بر اینکه به جهان اجازه میدهد از دست آمریکا نفس بکشد برای آبرو اعتبار آنها هم خوب است زیرا این کشور طی سالهای اخیر خیلی اعتبار خود را از دست داده است، اما در نهایت نتیجه انتخبات آمریکا چه بشودو چه کسی درانتخابات این کشور موفق شود قابل پیش بینی نیست.
ماهم نباید خیلی به این امید باشیم که در کجای دنیا چه اتفاقی میافتد، گرچه باید هوشیار باشیم، اما مهم این است که ما سرنوشت خود را در داخل کشور رقم میزنیم، اگر حرمت این مردم را در عرصه بینالمللی حفظ کنیم و در داخل برای آنها انگیزه کار و اشتغال ایجاد کنیم ایران قدرتمند خواهیم داشت و خیلی برای ما سیاستهای حاکم بر دنیا مهم نخواهد بود.
اما اگر از مردم جدا شویم و خواستهای آنها را در نظر نگیریم و این احساس در مردم ایجاد شود که وضعشان بدتر شده و آینده خوبی در انتظارشان نیست آن وقت بیشتر آسیبپذیر خواهیم بود، بر این اساس باید بیشتر به داخل کشور و مسایلی که در داخل داریم توجه کنیم، البته باید از موقعیتهای بینالمللی حداکثر استفاده را نیز کرد.
اولا آقاي خاتمي مبدع نظريه گفتگوي تمدنها نميباشند
و آقاي روژه گارودي چند دهه قبل از ايشان اين نظريه را ارايه كرده بودند
دوما چه كسي گفت مواضع تند و تيز ديپلماسي فعال است
ولي كلاه خودتان را قاضي كنيد اگر خاتمي در موقعيت احمدي نژاد در دانشگاه گلمبيا بود چه ميكرد
آيا توان داشت مانند احمدي نژاد ماهرانه جلسه را اداره كند
خاتمي كه در برابر پرسش چن دانشجو آنان را به بازداشت تهديد ميكند آيا ميخواست بولينگر را هم به بيرون كردن از جلسه تهديد كند.
ميان قراءت خاتمي از اسلام تا قراءت جنتي و احمدي نژاد تفاوت از زمين تا آسمان است . كه البته عجيب نيست و در طول تاريخ همين بوده است
مهم اين است كه مردم بعد از سال ها مبارزه و آزادي خواهي از حق انتخاب برخوردار باشند .
1- همانطور که خود آقای خاتمی گفته شرایط و مکان طرح گفت و گوی تمدنها مهم است وگر نه حرفهای بهتر از این بسیار است. در آن شرایط با خلاء قدرت مقابل امریکا و بعد از آن کشتارهای فجیع بوسنی و متعاقب آن حمله به عراق، وضعیتی ایجاد کرد که بحث شیطانی جنگ تمدنها و خرافه و پیشگویی آخرزمان موجی از نگرانی در مردم جهان ایجاد کرد و در آن مقطع وقت شناسی آقای خاتمی در طرح این موضوع استقبال جوامع نگران را حتی در غرب موجب شد پس مسئله اصلی شرایط طرح موضوع بود نه خود موضوع.
2- مجامع علمی که برای این منظور در دانشگاهها کرسی گذاشته اند قطعا از مواضع آقای گارودی که مورد مهم آن هلوکاست است بی اطلاع نیستند.
3- خوب است تیتر خبرها را بخوانید تا به تند وتیز بودن بسیاری از آنها پی ببرید شما کمی به اخبار بیگانگان توجه کنید چرا نمی توانند از آقای خاتمی چهره ای جنگ طلب تبلیغ کنند چرا که ایشان می داند چه بگوید که داعیه افشاگری قدرت طلبان و جنگ افروزی استکبار از طرف ایشان خدشه دار نشده خود محکوم نگردد بهتر بگویم ایشان جنبه اثباتی جنگ افروزی آنان و مظلومیت ملل دیگر و مردم ایران را تبلیغ می کند.
4- اما آقای خاتمی باری به هر جهت درجلسه ای شرکت نمی کند که در آن میزبان مهیای هتک حرمت باشد اینکه می گویید ایشان جلسه را اداره کرد ای کاش مشروح آنرا در تلویزیون نشان می دادند تا به جای استناد به گفته ها خود حقیقت را می دیدید.
5- موضوع تندی آقای خاتمی به آن چند دانشجو مسئله شعارهای مرگ بر فلان بود که شائبه ترتیب آن را به آقای خاتمی داشت و ایشان حق داشت جلو اهانت به دیگران در جلسه سخنرانی خود را بگیرد و این اتفاقا حسن ایشان است که راضی نیست به رقبایش بد بگویند.
5- اما مسئله بازداشت خوب است به آمار بازداشتیهای دانشجو،روزنامه نگار، معلم، کارگرانی اعتراضی در نپرداختن حقوق، مسئولی که تهمت ناروا خورده دقت کنید و انصاف به خرج دهید.
به عجب نكته ظريفي اشاره كردين هوش آقاي احمدي نژاد...!!!!!
اونم در روابط ديپلماسي...!!!
اونم تو دانشگاه كلمبيا...!!!
من به عنوان يك ايراني از اقتدار ايشون!!! در دانشگاه كلمبيا به خودم افتخار مي كنم...!!!
هر كي ندونه ما ايرانيها كه ميدونيم...!!!
فقط توان ماهرانه آقاي احمدي نژاد...!
اونهاي كه شك دارن به دورو برشون نگاه كنن!!!
منظور اقاي خاتمي سخنرانيهاي اتشين داخلي اقاي احمدي نژاد است كه هر از چند گاهي با نغض تمامي اداب و اصول ديپلماتيك، زمينه را براي تهديد و تحديد ايران و ملت شريف ان از سوي دشمنان فراهم كرده ومي كند.
والا بنده هم با شما موافقم كه اگر اقاي خاتمي در دانشگاه كلمبيا به جاي اقاي احمدي نژاد بود، ذره اي تحمل توهين از سوي يك انگلوساكسون احمق را نمي كرد و به نمايندگي از غرور و عزت ايران و ايراني، به دهان بولينگر مي كوبيد!
هرچند كه اينها همگي فرض محال است. زيرا اگر خاتمي ريس جمهور ما بود بولينگر كه هيچ، بزر گتر هاي بولينگر هم به خود جرات جسارت به ايشان و ملت ايران را نمي دادند.
اولا كسي كه تو ايران نظريه يگفتگوي تمدن هارو ارايه داد اقاي خاتمي بود و اين نظريه را به عمل تبديل كرد وموسسه ي گفتگوي فرهنگ ها و تمدن ها را تشكيل داد و بايد اين اقا بداند كه اربابهاي او با اين نظريه به صورت خيلي واهي و بچه گانه مخالفت مي كردند چرا؟ چون به نفع صلح ملت ايران بود.
ثانيا اقاي احمدي نژاد مگر در دانشگاه كلمبيا چه كار كرد / هيچي چند سخنراني هميشگي كه در همه سفرهاي استاني از او شنيده ايم و به اندازه ي كافي اين سخنراني را تمرين كرده بود حتي در دورترين روستا ها نيز سخنرانياش مثل همه ي سخنرانياي ديگه است و بايد اين را هم بدانيد كه در تاريخ ايران به اندازه اي كه در دانشگاه كلمبيا به ايران توحين شد نشده بود واين تنها دستاورد احمدي نژاد بود.
ثالثا اگر به خودتان و رفتارتان نگاه كنيد مي فهميد كي توان جواب دادن به پرسش را ندارد شما اقتدارگرايان حتي در مقابل يك نقد ساده از كوره در مي ريد و به تهديد روي مي آوريد فقط مي خواهم همين اقا يك بار در ملا عام عليه برنامه ي دولت انتقاد كند تا ببيند كي تحمل ندارد البته ديگر اين بند اخري همه را به خنده مي اندازد حتي خود احمدي نژاد را چون اون خصلت خودشو بهتر مي داند.آاقتدارگرايان حتي در برابر ازادي شخصي مردم نيز تيغ كشيدند نمونه اش همي دو بندن طرح حمايت از خانواده .
پس همين دوست ما خودش دارد اعتراف مي كند كه تمدن ندارد به اين دوست مان بايد بگويم تو را نمي دانم اما همه ي ايراني ها چه شهري و چه روستايي با هر شغلي به تمدني كه در بردارنده ي فرهنگ و تاريخ و مسلك شان است مي نازند و همچنين به اجدادمان چون كورش و آرش و فردوسي و خيام وسعدي و... كه هر كدام از ان ها كوهي از غرور را براي هر ايراني واقعي به ارمغان مي اورند افتخار مي كنند پس ما به خود افتخار مي كنيم كه تمدني بس قوي و پر افتخار داريم اما گويا بعضي ها كه آقاي خاتمي را حراف مي دانند حتي خودشان باور كرده اند كه تمدن ندارند.
اين دوست ما مي گويد اقاي خاتمي يك سياستمدار زيرك است كه مردم را به دنبال خود ميكشد اما اگر كمي دقت كنيم مي بينيم كه كسي كه دارد با سياست باز ي هاي خود و امار غلط و حرف هاي بي پايه و اساس مردم را گول مي زند و به خيال خود آن ها را توجيه مي كند كسي نيست جز دولت فعلي و ضمنا بايد كسي كه سياستمدار مي شود كمي هم زيرك باشد وبه نفع ملتش كار كند نه به نفع ملت هاي ديگر ملت خودش را به تيغ بكشد.همچنين امام فرمودند نگذاريد انقلاب به دست نا محرمان بيفتد من مي خواهم از اين آقا بپرسم چه كسي نا محرم است؟ كسي كه با راي بيست مليوني نماينده ي مردم مي شود و يا كسي كه به زور دست هاي پنهان ريس دولت مي شود؟كسي كه ايران منزوي را تبديل به ايران باعزت مي كند كه همه به ايران به ديده ي دوست نگاه كنند يا كسي كه ايران را در چنان منجلابي فرو مي برد كه نا گهان سه قطع نامه عليه ايران صادر مي شود و تورم بي سابقه و گراني و فقر و فحشا گريبان مردم را ميگيرد ؟و تازه اسمش را هم مي گذارد عزت ايراني.
و البته هر قدر مرد سالار ايران را تخريب كنند نتيجه اي نمي دهد.
روژه گارودي را كه زماني كيهان علم كرده بود ببينيد الان كجاست !
( و مشغول نوشيدن ...) . من نمي فهمم احمدي نژاد چطور ماهرانه جلسه را اداره كرد يعني چه ! مگر جلسه هييت دولت است كه حرفي بزند و كسي نتواند سخن گويد !!
تا بحال شده اين بنده خدا روردر رو با دانشجويان و يا خبرنگاران گفتگوي آزاد داشته باشد ( و احيانا منتقدان را شناسايي نكنند؟ و ... ! )
آذر 83 در دانشگاه تهران را به ياد داشته باشيم كه چطور نفر دوم كشور ( در قانون اساسي آمده ) مورد نقد يا حتي بي احترامي چند دانشجو نما قرار گرفت و آب هم تكان نخورد ! خاتمي خانمي است و كاريش نميشه كرد . همين است كه مردم دوستش دارند
ازادي را معنا نكرد و اين بي بند و باري ها به وجود امد كه تو خيابان هيچ كس درامان نيست
متعاقب اين ازادي شهوت زياد و امار جرم بالا رفت
اين ازادي را بايد گذاشت در كوزه
انقدر كه دكتر اخمدي نژاد در محافل بين المللي براي ايران افنخار كسب كرد هيچي نكرد مثل بعضي ها نبود كه سرمايه دولت و بيت المال راببره در گفتگو تمدن ها بيخوري صرف كنه اين بحث يك استراتژي امركايي بود كه ملت را به خواب قفلت ببره تا از حق انرژي هسته اي و كارهاب دولت و ... بي خبر بمانند
كارهاي انجام گرفته داد در دولت قبل دكتر احمدي تژاد داد رهبر و مراحع و ملت و ... را دراورده بود تو دانشگاه ها و خيابون به چادري ها فحش ميدادند و...
اما به لطف خدا و كارهاي دولت اخمدي نزاد تا حدي اين موضوع عا كنترل شد
خرج بيخودي كه در گفتگو تمدن ها شد سر به فلك مي كشه كه داد بنياد شهيد را دراورده بود اخر چه نتيجه اي داشت؟
آقاي خاتمي با توجه به اظهار نظرهايشان اگر خود وارد انتخابات شوند مي توانند راي بياورند اما تصور ميشود كه ايشان در بحثهاي اقتصادي كمي ضعيف باشند كه با انتخاب تيمي قوي موفق تر خواهند بود.خلاصه اينكه اگر هر انقلاب يا نظامي بخواهد ژيروز باشد و ژيروز باقي بماند و حيات خود را حفظ كند نبايد به گذشته بازگرددُ زيرا در زمان انقلاب رژيم و شاهي وجود دارد كه بتوان بر عليه آن جنگيد اما پس از پيروزي و سقوط نظام شاهنشاهي بايد يك يا علي گفت و نظامي قدرتمند و پويا را به راه انداخت تا هم اهداف نظام و انقالب را مدنظر داشته باشد و هم تماميت ارضي و استقلال مملكت را بر باد ندهد و هم اينكه مردم در رفاه و آسايش زندگي كنند.هر دو جناح دارند از يك سمت اين ترازو پايين مي افتند و بهتر است به كي توازن برسند تا به تماميت نظام و انقلاب و مملكت و مردم لطمه نزندد.
إن ا... مع الصابرين..... من ا... توفيق
دوم اينكه وقتي رپيس جمهور ما در يك سازمان بين المللي مي گويد كه فلان كشور بايد از نقشه جهان محو شود به نظر شما جهانيان چه تصوري در مورد ما خواهند كرد
سوم اينكه وقتي ما نمي توانيم جهانيان را قبول داشته باشيم چگونه مي خواهيم اسلام و ارزشهاي ديني خود را در جهان به مردم بقبولانيم
صرف نظر از اينكه چه كسي راي خواهد اورد مشكل تاريخي ما ايرانيان سوء استفاده از موقعيت مان است هررييس جمهوري كه ميايد عده زيادي با كيسه هايشان دنبال او هستند وتا رپيس جمهور عزيز به خبر بيايند اين افراد ضربه خودشان را زده اند وكيسه هايشان را پر كرده اند فرهنگ سوء استفاده بلاي جان رشد وپيشرفت وتامين عدالت درايران است وهيچ دولت ورييس جمهوري هم نميتواند يك شبه يا هشت ساله انرا ريشه كن كند
پس نبايد همه كاستي ها را به گردن دولتها انداخت دولت مگر كيست خود ما كه يا درمقام وزارت يا كارمندي داريم سوء استفاده ميكنيم