آفتابنیوز : در انتخابات رياست جمهوري پيش رو براي اولين بار شاهد بوديم كه احزاب و تشكل هاي اصولگرا تصميم دارند با اتخاذ شيوه اي دموكراتيك يك كانديداي نهايي انتخاب كنند و تمامي تشكل هاي عضو آن جريان پشت سر آن كانديدا بايستند. اما ظاهراً اين اتفاق نيافتاده است چرا كه آقاي ولايتي در نيمه راه معترض مي شود و احمدي نژاد با نگاه داشتن خود در حاشيه و عدم شركت در نشست هاي شوراي هماهنگي به نحوي اعتراض خود را به اين شيوه و عملكرد نشان داده است. تحليل شما از اين وضعيت چيست؟
رويكردي كه جناح منتقد دولت تحت عنوان جناح ارزشي و اصولگرا براي انتخاب كانديداي واحد برگزيد، رويكردي كاملا دموكراتيك بود. بدين صورت افرادي كه مايل هستند خود را در عرصه انتخابات رياست جمهوري مطرح كنند اول خود را به شوراي هماهنگي معرفي كنند و در نهايت بعد از صلاحيت يابي بررسي حداقل صلاحيت هاي ممكن، انتخاب نهايي را مردم انجام خواهند داد البته نه در صندوق راي بلكه در نظرسنجي هاي قبل از انتخابات مردم كانديداي نهايي را انتخاب خواهند كرد. از همين روي بود كه تز «صالح مقبول» به عنوان يك فاكتور اساسي اولويت پيدا كرد. اما اين كه اكنون ديدگاه هاي متفاوتي ابراز مي شود و اختلاف نظرهاي مختلفي مطرح مي شود نبايد ما را به اين نتيجه برساند كه رويكردهاي دموكراتيك در اين جريان شكست خورده است و اگر جناح به صورت هژمونيك و از بالا يك نفر را تعيين مي كرد ديگر هيچ مشكلي نداشتيم، اين طور نيست. به نظر من جنبه مثبت رويكرد دموكراتيك اين است كه اجازه مي دهد اختلاف نظرها بيان شود اما اين اختلاف نظرها را مديريت مي كند. من هنوز به نتيجه اين شيوه اميدوار هستم و تصورم اين است كه با هر ديدگاهي كه داريم بايد منتظر باشيم و بخواهيم كه اتخاذ رويكردهاي دموكراتيك نتيجه مثبتي بدهد تا گروه هاي سياسي براي رجوع مجدد به اين رويكرد تشويق شوند.
با توجه به اين كه شما بر دموكراتيك بودن شيوه شوراي هماهنگي تاكيد كرديد اين سوال پيش مي آيد كه شوراي داوري يا همان كميته منتخب چطور شكل گرفت و نحوه انتخاب آن چگونه بوده است؟
دموكراسي به معناي آنارشيسم نيست. دموكراسي به اين معناست كه در هر نهاد و سيستم دموكراتيك يك سري نهادهاي اجماعي در نظر گرفته شوند. در ميان احزاب و گروه ها نيز همين شوراهاي داوري و نهادهاي اجماعي وظيفه دارند كه اختلافات را به حداقل برسانند. اين كميته پنج نفره اي كه در شوراي هماهنگي شكل گرفت كميته اي منتخب به معناي انتخاب كننده نبوده است بلكه كميته اي منتخب (انتخاب شده) است. يعني آنها چهره هاي مطرح و مورد اعتماد پنج گروه مهم تشكيل دهنده شوراي هماهنگي بودند كه ساير گروه ها نيز آنها را مورد قبول قرار دادند.
پس درواقع اين افراد به صورت اجماعي انتخاب شدند؟ بله آنها برحسب معرفي و گروه هايشان مورد قبول قرار گرفتند و موظف شدند شرايط كساني را كه خود را كانديداي رياست جمهوري مي كنند در سه مرحله بررسي كنند. مرحله اول بررسي شرايط ثبوتي است كه خصوصيات فردي و شخصي فرد را به صورت جدي و دقيق بررسي مي كنند و هر شبهه اي كه راجع به زندگي شخصي فرد وجود داشته باشد از او سوال مي كنند و فرد موكلف به پاسخگويي است. مرحله دوم بررسي برنامه ها و طرح هاي فرد است اين كه او چقدر آمادگي كسب پست رياست جمهوري را دارد. اين كميته با جمع بندي اينها در نهايت پنج نفر را به عنوان دارندگان حداقل ها معرفي كردند اما انتخاب كننده نهايي نظرسنجي اي است كه در انتها از مردم صورت خواهد گرفت. كميته داوري تنها اعلام كننده نتيجه نظرسنجي هستند و بعد از معرفي كانديداي نهايي ديگر كانديداها هم مقرر شده است كه طرح ها و توانايي هاي خود را در خدمت آن يك نفر بگذارند. بنابراين ما روند را به عنوان روندي دموكراتيك شناسايي كرده ايم.
پس جناب محبيان اگر اين روند دموكراتيك است آن دو نفر ديگر به جز شوراي پنج نفره هماهنگي كه تاكنون نيز معرفي نشده اند چطور به اين جمع راه يافتند و چه كساني هستند؟
آن دو نفر از جانب جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين معرفي شدند.
آنها هم با اجماع انتخاب شدند يا به مصلحت؟
آن دو هم نماينده گروه ها هستند.
ولي آقاي محبيان بعضي از كانديداها از جمله محسن رضايي عدالت كميته داوري و بدين ترتيب عدالت جريان اصولگرا را زير سوال برده و اعلام كرده اند كه ترديدهايي را نسبت به رعايت عدالت اين كميته دارند. نظر شما نسبت به اين موضع گيري چيست؟
آقاي رضايي عدالت را زير سوال نبرد بلكه عدالت را شرط گذاشت. او نگفت كه آنها عدالت ندارند بلكه منظورش اين بود كه اگر عادلانه حكم كنند، تمكين خواهم كرد. حالا اين كه چگونه مي توان عدالت را به عنوان يك شاخص براي تمكين يا عدم تمكين در نظر گرفت بحث ديگري است. بنابراين تا آنجايي كه من اطلاع دارم و در رسانه ها هم منعكس شده است. آقاي رضايي نگفته كه اينها ناعادل هستند بلكه تنها شرط عدالت را گذاشته است و اين شرط را كانديداهاي ديگر هم دارند. هيچ كس نتيجه يك گزينش ظالمانه را نمي پذيرد.
پس چرا كانديداها تاكنون حاضر نشده اند ميثاق وحدت را امضا كنند تا جايي كه عنوان شدن بحث ميثاق نيز اختلاف نظرهاي زيادي را بنيان گذاشت؟
ببينيد ميثاق وحدت هيچ اثر مكتوب عيني نمي تواند داشته باشد. آنچه مهم است اين مساله است كه فرد در نهايت از اين تصميم جمعي نهايي تمكين كند. نمي توان با سند چيزي را از كسي خواست. معقول نيست كسي كه خود را تا حد رئيس جمهوري مطرح مي كند به ما سند ارائه دهد. درواقع آنها يك وفاق اخلاقي را مي پذيرند و اگر كسي اين ميثاق را نقض كند هم نمي توان با او برخورد كرد. بلكه براي افكار عمومي جناح ارزشگرا مهم اين است كه كسي كه بدون دليل و منطق زير بار اين ميثاق نرود، صلاحيت رياست جمهوري ندارد. شايد شوراي هماهنگي هيچ وقت چنين ميثاقي را مطرح نكند اما در عين حال اين مساله يك پيمان اخلاقي است و امضا كردن يا نكردن آن اصلا موضوع بحث نيست. حتي به فرض امضا شدن اين ميثاق، به دليل عدم ضمانت اجرايي آن تفاوتي در كل قضيه ايجاد نمي شود.
پس مي توان اين گونه نتيجه گيري كرد كه كانديداهاي جريان اصولگرا تاكنون به اين ضمانت اخلاقي چندان پايبند نبوده اند مثلا آقايان رضايي و ولايتي تاكيد كرده اند كه در هر صورت كانديدا باقي خواهند ماند.
اگر منصفانه بخواهيم نگاه كنيم هيچ كدام از آنها تاكنون ميثاق دروني را نقض نكرده اند حتي آقاي ولايتي. منتها آنها بحث هايي دارند. مثلا آقاي ولايتي با تاكيد بر اين كه چه كانديداي نهايي باشد يا نباشد براي انجام كارهاي تبليغاتي نياز به زمان دارد. نمي توان خلق الساعه در صحنه سياسي تبديل به رئيس جمهور شد. كانديدا نياز به تيم تبليغاتي و تجهيز منابع دارد. بنابراين برداشت آقاي ولايتي اين بود كه زمان براي معرفي كانديدا پايان دي ماه است و برداشت ديگر دوستان اين بود كه 10 بهمن زمان مناسب براي معرفي كانديداست. اما در نهايت اختلاف جدي اي در اين ميان وجود ندارد. اقدام ولايتي به اين معنا نيست كه عليه شوراي هماهنگي موضع گرفته باشد.
بالاخره آقاي ولايتي گفته اند كه بر مبناي تعهد داده شده شوراي هماهنگي بايد تا زمان مقرر كانديداي نهايي خود را اعلام كرده و با توجه به اين كه آنها پيمان شكسته اند در معرفي كانديدا تعلل كردند. در حقيقت پيمان خود را با آنها تمام شده مي دانم با اين حال آقاي ولايتي اين را هم اعلام كرده است كه من كار خود را با اصولگرايان تمام شده مي دانم و نسبت به اعلام نظر آنها فكر و بررسي خواهم كرد.
مسلم بدانيد ولايتي يكي از چهره هاي متين سياسي كشور است. بنابراين حركت ناعاقلانه اي انجام نمي دهد. ممكن است او در مواردي بحث ها و اعتراض هايي داشته باشد اما در نهايت به نظر من آقاي ولايتي منشأ شقاق و اختلاف در جناح نخواهد بود.
اما اختلاف در جريان اصولگرا تا جايي پيش رفت كه عده اي عنوان كردند كه ولايتي نفوذي جريان حاميان هاشمي رفسنجاني درميان اصولگرايان است. اين دليل كه خودش اعلام كرده است كه به نفع هيچ كدام از كانديداهاي اصولگرا كنار نمي رود و در عين حال تاكيد كرده است كه در صورت حضور هاشمي از صحنه كنار خواهد كشيد.
به نظر من هر حركت تند و اتخاذ موضع غيراخلاقي توسط آقاي ولايتي حركت نادرستي است. ولايتي از مهره هاي استخوان دار و ارزشمند جناح ارزشگرا است و براي او احترام زيادي قائل هستيم به اضافه اين كه براي تشخيص او نيز احترام زيادي قائليم. ممكن است گاهي اين تشخيص با تشخيص ساير دوستان متفاوت هم باشد. ما بايد آن قدر تحمل داشته باشيم كه تشخيص ديگران را هم بپذيريم. اما مهم اين است كه اگر كسي با دوستان شوراي هماهنگي اختلاف نظر داشته باشد مي توان از طريق پذيرش ديدگاه هاي دو طرف و گفت و گو درباره آن به يك حد وسط رسيد و مشكل را رفع كرد. نفي و بهتان زدن رفتاري اخلاقي نيست كه قابل پذيرش باشد. لذا من فكر مي كنم كه آقاي ولايتي منشا اختلاف نخواهد بود.
اما اگر ولايتي كانديداي برگزيده جريان اصولگرا باشد، در صورت حضور هاشمي رفسنجاني در صحنه به عنوان رقيب او حاضر نخواهد شد.
ببينيد آقاي هاشمي موردي مجزاست. من حدود شش ماه پيش در مقاله اي مفصل در روزنامه رسالت ضمن تأكيد بر اين نكته كه هاشمي قطعاً مي آيد تمام اقداماتي كه امكان دارد هاشمي انجام دهد را به نحوي مطرح كردم. هاشمي آدم بزرگي است كه سازماندهي قدرتمندي را در سطح كشور مديريت مي كند. خيلي از گروه ها سرچشمه علايق خود را در هاشمي مي بينند. آدم هاي بزرگ در عين حال مخالفان بزرگي هم دارند. در مورد هاشمي ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد. كانديداهاي ديگر مي توانند مواضع مختلفي درباره هاشمي داشته باشند. اما در هر حال شوراي هماهنگي دو كار مي تواند انجام دهد يكي اين كه در صورت آمدن هاشمي در كانديداي نهايي خودش بازنگري كند، ديدگاه دوم اين است كه پشت سر كانديداي خودش استوار بايستد. اگر بخواهد تجديدنظر كند طبيعتاً با ورود هاشمي به نتيجه جديدي خواهد رسيد و هر كانديدايي كه معرفي كرده باشد در صورت تحقق اجماعي ديگر به نظر شوراي هماهنگي تمكين خواهد كرد. اما اين امكان وجود دارد كه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب بر كانديداي خود پافشاري كند. در اين صورت طبيعتاً كسي به عنوان كانديداي جناح معرفي خواهد شد كه در هر شرايطي به عنوان كانديدا بايستد و كسي كه اين شرط را نداشته باشد خود به خود از محل انتخاب دور خواهد شد.
احتمال حمايت شوراي هماهنگي از كانديداتوري هاشمي رفسنجاني چقدر است؟ من نمي توانم از جانب شوراي هماهنگي اعلام نظر كنم اما كساني كه در كميته داوري نشسته اند تصميم گيري مي كنند بايد در نهايت به افكار عمومي و هواداران گروه هاي اصولگرا جوابگو باشند. لذا آنها انسان هاي عاقلي هستند و واقعيات را در نظر مي گيرند. در ميان اصولگرايان ديدگاه هاي مختلفي در مورد هاشمي وجود دارد كه از مخالفان جدي تا موافقان جدي را شامل مي شوند. اين وضعيت در جريان چپ هم وجود دارد. در اين صورت مديريت يك جناح بايد به نحوي حركت كند كه برآيند كلي دموكراتيك جلوه كند. يعني راي و نظر اكثريت در اين زمينه غالب باشد و در عين حال چارچوب هاي سياسي و محاسبات عقلاني هم در آن تأثير داشته باشد.
اما آقاي ناطق به عنوان سخنگو و فصل الخطاب شوراي هماهنگي اعلام كرده اند كه به ليست پنج نفره موجود كسي را اضافه نخواهيم كرد.
در عرصه سياست براساس گمانه مي توان حدس زد اما نمي توان تصميم گرفت. در هنگام تصميم گيري مورد نظر بايد از عينيت بيشتري برخوردار باشد. براي شوراي هماهنگي نيز اكنون مسأله آمدن يا نيامدن هاشمي يك گمانه است اما اين 5 نفر معرفي شده كانديداتوريشان عينيت يافته است لذا تصميم گيري فعلاً حول محور اين 5 نفر است. لذا اگر بحث حضور هاشمي عينيت پيدا كند قطعاً مي تواند منشأ اثر باشد.
از طرف ديگر طيف آبادگران اخيراً نام قاليباف را هم به عنوان كانديداي رياست جمهوري اعلام كرده اند. به اين ترتيب مي توان نتيجه گرفت كه علي رغم نظر ناطق نوري شوراي هماهنگي هنوز هم پذيراي كانديداهاي جديد است و با آن 5 نفر تكليف پايان يافته تلقي نمي شود.
من نشنيدم كه آبادگران قاليباف را مطرح كرده باشد.
آبادگران در سايت اينترنتي خود نتايج يك نظرسنجي را منتشر كرده اند كه برطبق آن قاليباف حتي از احمدي نژاد هم بالاتر بود و بدين ترتيب او به عنوان يك كانديداي اصلي اين طيف معرفي شد.
فعلاً همه گروه ها مي توانند پيشنهادهاي خود را ارائه دهند. منتها اين وضعيت يك پروسه است. مسابقه اي است كه در آن 5 نفر در يك زمان شروع به دويدن كرده اند، كسي كه ديرتر به اين جمع اضافه شود اگر پذيرفته شود، زمان زيادي لازم دارد تا خود را به پنج نفر ديگر برساند. بنابراين فعلاً تا آنجايي كه من خبر دارم بحث بر سر اين پنج نفر است.
آقاي محبيان صحبت از آبادگران شد، نظر شما را در مورد ديدگاه هاي اقتصادي آبادگران در مجلس مثل طرح تثبيت قيمت ها و ... چيست؟
من از آبادگران ديدگاه اقتصادي شفافي نديده ام. اما به طور كلي در ايران دو ديدگاه «نقش ارشادگرايانه براي دولت» و «نقش دولت كوچك ولي مدير» مطرح بوده است. عده اي معتقدند كه بايد به سمت مدل «دولت ارشادگرا» برويم كه اين ديدگاهي سوسياليستي است و تا حدودي هم قبلاً در جريان چپ وجود داشت ولي به نظر مي رسد كه زمينه هاي آن اكنون از بين رفته است. گروهي هم معتقدند كه بايد اقتصاد را رها كرد و اجازه داد تا به يك روند طبيعي دست پيدا كند. ايرادي كه براين ديدگاه وارد بود اين مسأله است كه اقشار ضعيف با حاكم شدن اين ديدگاه از بين خواهند رفت زيرا توان رقابت در اين عرصه را ندارند. اما اكنون به نظر مي رسد كه ديدگاه هاي متفاوت در حال رسيدن به يك حد تعادل است. اكنون به اين نتيجه رسيده ايم كه در عين حال كه زيرساخت ها را مي سازيم و خصوصي سازي انجام مي دهيم بايد پوشش تأمين اجتماعي را به حدي بالا ببريم كه شكاف طبقاتي را كه اكنون بسيار زياد شده تا حد ممكن كاهش دهيم و طيف آبادگران هم همين دغدغه را دارد.
يعني شما از دغدغه هاي اقتصادي آبادگران در مجلس حمايت مي كنيد؟
من هميشه از دغدغه هايي كه عدالت اجتماعي را ترويج كند حمايت مي كنم اما روش ها ممكن است جاي بحث داشته باشد.
اما در اين مدتي كه آبادگران ديدگاه ها و شعارهاي اقتصادي خود را به پيش مي برند برخي از كارشناسان اقتصادي عنوان «سوسياليست هاي تخيلي» را براي آبادگران انتخاب كرده اند و حتي هاشمي رفسنجاني هم در گفت وگويي تأكيد كرد كه به علت تصميم گيري هاي كارشناسان اقتصادي مجلس كه به تصويب نمايندگان هم رسيده است مجمع تشخيص مصلحت نظام با چالش هايي مواجه شده است. آيا شما به انتزاعي و آرماني بودن اين ديدگاه ها معتقد نيستيد؟
ببينيد عنوان «سوسياليست تخيلي» بودن عنواني علمي نيست بلكه انگ سياسي است. كساني كه در مجلس اين ديدگاه ها را ارائه مي كنند اقتصاد خوانده و اشراف دارند. من نمي گويم روش هاي آنان روش هاي دقيقي است اما ترجيح مي دهم به جاي انگ زندن هاي اينچنيني و «ليبرال» و «غرب زده» و «سوسياليست تخيلي» ناميدن يكديگر اجازه دهيم كه در يك فضاي دروني ديدگاه هاي اقتصادي آزادانه مطرح شوند و نهايتاً من معتقدم كه نخبگان كشور آنقدر معقول هستند كه اجازه دهند هم آزادي اقتصادي داشته باشيم و هم در عين حال آنارشيسم اقتصادي حاكم نشود. يعني خصوصي سازي به اختصاصي سازي نينجامد و در مقابل هم گرايش هاي راديكالي سوسياليستي به وجود نيايد. به نظر من مطرح شدن اين مباحث به خودي خود ارزشمند است و ما را در يك فضاي دموكراتيك پيش مي برد. اما حذف گروه ها با انگ سياسي به نظر من عمل خردمندانه اي نيست.
آقاي محبيان! باتوجه به اينكه شما قبلاً پيش بيني كرده بوديد كه هاشمي رفسنجاني خواهد آمد و به اين ترتيب يك رقيب انتخاباتي را از قبل شناسايي كرده بود، فكر مي كنيد رقابت نهايي در اين انتخابات ميان چه كساني و در چه فضايي صورت خواهد گرفت؟
اگر پيش بيني من تحقق پيدا كند و هاشمي در صحنه حضور يابد و اگر جناح منتقد دولت به كانديداي مستقل خودش برسد و جناح چپ هم كانديداي خودش را معرفي كند در اين دوره يك انتخابات سه قطبي خواهيم داشت. اگر در يك وضعيت دوقطبي چهار حالت مي توانستيم متصور باشيم اما در موقعيت سه قطبي هشت حالت قابل تصور است. بنابراين احتمالات درون اين رويداد بسيار پيچيده است و براي تحليل گران موقعيت جالبي را به وجود مي آورد. به نظر من ما با يك انتخابات جالب و پيچيده روبه رو خواهيم بود. اما دغدغه من در اين عرصه چيز ديگري است. به نظر من مهم نيست كه چه كسي انتخاب شود چون راه براي رئيس جمهور آينده تا حدودي روشن تر از رؤساي جمهور سابق است چرا كه ما چشم انداز 20 ساله را داريم و مشكلات پيش رو مشخص شده است. نگراني من اين است كه در شرايط ويژه بين المللي كه اكنون در آن قرار داريم به دو چيز بيش از همه نياز داريم: يكي اينكه انتخابات با مشاركت بالا و انجام شود و دوم اينكه رئيس جمهور با رأي بالا و قدرت مناسب بتواند در مسيري حركت كند كه نارضايتي هاي موجود را به رضايت مندي اجتماعي تبديل كند. اما حدس من اين است كه در شرايط فعلي انتخابات به دور دوم كشيده خواهد شد. چون اگر براساس ميانگين كل انتخابات هاي كشور 60 درصد در اين انتخابات شركت كنند معادل 28 ميليون نفر مي شود. در 28 ميليون رأي، رئيس جمهور بايد 14 ميليون رأي بياورد. من تصور نمي كنم هيچكدام از آقاياني كه تاكنون مطرح شده اند آرايشان به حد 14 ميليون برسد. در دور دوم هم سطح آرا خودبه خود افت خواهد كرد. لذا، يك رئيس جمهور با هشت يا نه ميليون رأي خواهيم داشت كه چندان مطلوب و قشنگ نيست، خصوصاً براي ما كه در شرايط ويژه اي قرار داريم. بنابراين به نظر من بايد در زمان لزوم از مصلحت هاي گروهي بگذريم و به مصالح عمومي هم فكر كنيم. اگر به اين نتيجه برسيم كه فردي احتمال بالاتري براي انتخاب شدن دارد، ولو اختلاف نظر هم با او داشته باشيم، بايد به نحوي عمل كنيم كه در نهايت رئيس جمهور قدرتمندي داشته باشيم.
شما در نشست شوراي هماهنگي تهران هشدارهايي را مطرح كرديد مبني براينكه مبادا آنچه در انتخابات شوراهاي شهر براي اصلاح طلبان پيش آمد و آنها را دچار اختلاف و تشتت و چندرايي كرد، در اين انتخابات بعد از دو پيروزي اصولگرايان با آن مواجه شوند و در حقيقت گروه هاي عضو حاضر نباشند مصلحت را درنظر بگيرند. اكنون فكر مي كنيد كه شوراي هماهنگي توانسته با مديريت خود از اين خط دور شود و به مطلوب مورد نظر شما نزديك تر باشد يا اينكه هنوز خطر را احساس مي كنيد؟
من احساس مي كردم كه در ذهن بسياري از دوستان ما اين شبهه و غرور خودبه خود ايجاد شده بود كه بعداز دو گام، گام سوم قطعي است. ماهيت غرور خيلي وحشتناك است و تحليل گران را با انحراف مواجه مي كند. غرور در واقع ذره بيني است كه در مقابل واقعيات قرار مي دهيم و آنها را بزرگتر از آنچه هست مي بينيم. در نهايت تحليل ارائه شده از آن واقعيت هم تحليلي مجازي خواهد بود. در انتخابات دوم خرداد اين مورد بارز اتفاق افتاد . اما ناموس الهي و سنت خدايي اين است كه مردم ما افراد مغرور را، به هر گروه و دسته اي كه تعلق داشته باشند برجاي خود مي نشانند. اصلاح طلبان در انتخابات شوراي شهر دوم هيچ شريكي را نمي پذيرفتند حتي از ميان گروه هاي داخلي خود، پيروزي را تمام شده فرض مي كردند. اما مردم آنها را متوجه خطاي خود كردند. هشدار من اين بود و هست كه بايد هوشياري در ميان ما بيشتر شود. اكنون هم به علت هشدارهاي بزرگان اصولگرا از غرور دوستان ما كاسته شده و پيروزي را يقيني نمي دانند به خصوص اينكه من احتمال پيروزي را قوي نمي بينم. من فقط اميدوار هستم كه جريان ما به يك كانديداي خوب برسد و اميدوار هستم كه پيروز شويم و در اين راه تلاش مي كنم.
شما احتمال پيروزي اصولگرايان را در يك انتخابات سه قطبي زياد نمي بينيد يا در يك انتخابات دو قطبي هم همين وضعيت حاكم است؟
احتمال پيروزي در انتخابات سه قطبي كمتر مي شود.
آقاي محبيان! شايعاتي شنيده مي شود مبني بر اينكه شوراي هماهنگي در نهايت از اين بازي كنار مي كشد و بازي را از يك سو به آبادگران و از ديگر سو به جبهه پيروان خط امام و رهبري واگذار مي كند. از جانب ديگر شما اشاره كرديد كه شايد در دقيقه نود جناح و احزاب كشور مصالح كشور را مقدم بر همه چيز در نظر بگيرند. آيا به اين معني است كه با آمدن هاشمي رفسنجاني به عرصه جناح راست همان كاري را كه در شوراهاي دوم انجام داد مي كند يعني ليست ندهد و كنار بكشد و يا به خاطر اختلافات دروني و يا احترام به هاشمي هيچ كانديدايي را معرفي نكند. آيا مي توان شايعه انحلال شوراي هماهنگي را در اين راستا تحليل كرد؟
من خبري از انحلال شورا نشنيدم. شوراي هماهنگي فعلاً براساس فرمول هايي كه پيش بيني كرده بود عمل مي كند و فعلاً چشم اندازي كه شما ترسيم كرديد را من نمي بينم. ولي من هميشه گفته ام كه سياست عرصه احتمالات است و ناممكن در اين عرصه ناممكن است. اما اگر ما بخواهيم به شوراي هماهنگي نمره بدهيم بايد بگوييم كه انصافاً تاكنون خوب عمل كرده و توانسته وفاق را در ميان جناح اصولگرا علي رغم تفاوت هاي موجود ايجاد كند. شما ببينيد در داخل مجموعه 5 نفري كانديداها كساني هستند كه تعلق مستقيم به جناح منتقد دولت دارند مثل محسن رضايي. اما مديريت جناح تاكنون توانسته از علني شدن اختلافات جلوگيري كند و به نظر من در اين زمينه هنرمندي به خرج داده است. تلاش ما اين است كه شوراي هماهنگي در كار خود موفق عمل كند چرا كه اگر اين تجربه موفق باشد، تجربه اي دموكراتيك دراختيار گروه هاي سياسي ما در آينده خواهد گذاشت.