این نویسنده و پژوهشگر با بیان اینکه در حال بازنویسی رمانش با عنوان «ساباط» (گذرگاههای خنک در خیابانها و بازارچههای مناطق کویری کرمان و یزد) است گفت: این رمان داستان یک شهر است با دو شخصیت اصلی موسیخان عامر و امیر ساباط که دو شخصیت متضاد هم هستند. موسیخان عامر شخصیت جاهطلب و خودخواهی است و امیر ساباط کاملا متضاد اوست. میتوان گفت این رمان، داستان جاهطلبی است.
او با اشاره به اینکه این رمان به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است، افزود: این رمان، داستانی تراژدی دارد. البته دوسه صحنه کوتاه طنز در این رمان استفاده شده تا از حجم مطالب سنگین بر مخاطب کاسته شود، به هر حال مخاطب نیاز به تنفس دارد.
این نویسنده درباره به کار بردن رئالیسم جادویی در داستان که به نظر میرسد در داستانهای ایرانی کمرنگ است، گفت: رئالیسم جادویی همان فرهنگ مردم است؛ در واقع آنچه را که رئالیسم جادویی میخوانیم، غیر از فرهنگ مردم نیست. ژوزه ساراماگو میگوید «هر ملیتی بنا به پیشینه تاریخی خود، رئالیسم جادویی دارد.» ما سابقه هزاران ساله در فرهنگ داریم، فرهنگ مانویت داریم و... هر کدام از شهرهای کوچک ما فرهنگها متفاوت و باورهای خود دارند و طبیعیاست که رئالیسم جادویی داشته باشیم.
او سپس درباره کاربرد رئالیسم جادویی در داستان ایرانی توضیح داد: داستان ایرانی مبهم است، ماهنوز تعریفی از داستان ایرانی نداریم؛ کسی از داستاننویسان ما نمیداند داستان ایرانی یعنی چه؟ حتی داستاننویسانی که از دنیا رفتهاند، نمیدانستند داستان ایرانی یعنی چه؟ چون داستان از غرب با ترجمه درست یا غلط وارد ایران شده و هنوز هم ثابت نشده است. نمیشود داستان را مطابق متن اصلی و عینا ترجمه کرد و فقط اسامی را عوض کرد. داستان ایرانی اینطور است.
علومی تأکید کرد: نمیشود با عوض کردن اسمها داستان ایرانی ساخت، بسیاری از داستانهای ایرانی تقلیدی از داستانهای غرب، چون داستانهای فاکنر است. با توجه به اینکه تعداد سخنوران زبان فارسی اندک است، متنها هم به خوبی ترجمه نمیشود. میتوان گفت وضعیت داستاننویسی ترکیه با توجه به نزدیکیشان به اروپا، بهتر از ماست.
این پژوهشگر بیان کرد: داستاننویسی در کشور ما حرفهای نیست، تعداد کتابخوانها اندک است، بنابراین نویسندهها و داستاننویسان زندگیشان از راه داستاننویسی نمیگذرد در حالی که در غرب، صد سال پیش نویسندههایی، چون دیکنز از راه داستاننویسی زندگیشان میگذشت. از طرف دیگر آثار، نویسندههای ایرانی ترجمه نمیشود، چون ناشر خارجی میبیند نمونههای بهتری از آن در زبان اصلیشان وجود دارد، مثلا جریان سیال ذهن در غرب بهترش هست و این آثار ایرانی تقلیدی از آنهاست. مانند این است که یک شاعر آمریکایی بخواهد غزل بسراید، قطعا غزلهایش به پای غزلسرایان درجه سوم ایران هم نمیرسد چه رسد به غولهای غزل ایران. ماجرای داستاننویسی ایرانی هم همین است.
او با تأکید بر این که برخی تفاوتی میان گزارشنویسی با داستاننویسی نمیبینند، ادامه داد: برخی سراغ فرهنگ مردم رفتهاند و گزارشی از آن نوشتهاند درحالی که نوشتن داستان با گزارشنویسی کاملا متفاوت است مثلا در باور روستایی این است که در دره فلان اژدهایی زندگی میکند که در روزهای خاصی دیده میشود. میآیند همین را به صورت گزارش مینویسند و میگویند داستان است، درحالی که اینها خیلی باهم فرق دارند.
علومی درباره اینکه قرار است کتابش در کدام نشر منتشر شود، گفت: هنوز در حال بازخوانی اثر هستم و نمیدانم با کدام نشر کار کنم. ناشرانی که اسم و رسمی دارند، چندسالی طول میکشد کتاب را منتشر کنند. البته تقصیری هم ندارند، کارشان زیاد است و روند انتشار طول میکشد و گاه ممکن است بعد از یک سال بگویند، چاپ میکنند و یا نه. به همین دلیل هنوز نمیدانم با کدام ناشر کار کنم.
او درباره وضعیت چاپ کتابهای دیگرش نیز گفت: «پریباد» به تازگی تجدید چاپ شده است. داستان «قصه اساطیر» هم اخیرا چاپ دومش منتشر شده که این کتاب تحلیلی است بر قصههای ایرانی و مبانی اسطورهای آنها. قصههای ایرانی هیچکدام برای سرگرمی نیست و هرکدام از اسطوههای تمدنهای بینالنهرین، یونانی و مصری اسطورههای ساسانی سرچشمه میگیرند. یکی از این اسطورهها، اسطوره «آناهیتا» است که در آبانیشت توضیح داده شده است. اسطوره دیگر «بهرام» و سومین اسطوره «ایزد تیر» نام دارد که در تیرگشت از آن گفته شده است.
محمدعلی علومی (زاده ۱۶ فروردین ۱۳۴۰ در بم) نویسنده، اسطورهشناسی، پژوهشگر و طنزپرداز است.
«سوگ مغان»، «آذرستان»، «ظلمات»، «اندوهگرد»، «پریباد»، «داستانهای غریب مردمان عادی»، «هزار و یک شب نو»، «خانه کوچک»، «عطای پهلوان»، «شاهنشاه در کوچه دلگشا»، «» طنز و شیوههای داستانی در بوستان»، «انواع طنز در گلستان سعدی»، «طنز در دوره پهلوی با نقد و بررسی آثار طنزنویسان آن زمان»، «بررسی انواع طنز در خارستان اثر حکیم قاسمی کرمانی» از جمله آثار اوست.