در روزهایی که تمام توجه و تمرکز ورزشیها به تیم ملی فوتبال و حضور در جام جهانی بود، حسین ثوری رئیس فدراسیون بوکس همراه با تیم جوانان و به منظور حضور در مسابقات جهانی عازم اسپانیا شد، اما وی از بازگشت به کشور امتناع کرد. عدم بازگشت و در واقع پناهندگی ثوری وقتی تمام شده تلقی شد که او طی ویدیویی موضوع را تایید و تاکید کرد که دیگر به ایران باز نخواهد گشت.
این نخستین بار نیست که ورزش ایران با پدیده «پناهندگی» اهالی خود مواجه میشود، اما تا پیش از این، صرفا ورزشکاران در این سریال نقش داشتند تا جائیکه به منظور جلوگیری از تکرار این روند هرساله و به نوعی بستن دست و پای ورزشکاران برای پناهنده شدن، اخذ تعهد و وثیقه از آنها در برنامه بود.
سال هاست که اینگونه تمهیدات در جهت کاهش آمار پناهندگی اهالی ورزش اندیشیده شده و به خصوص پیش از سفر به آمریکا و کشورهای شینگن خیلی سفت و سخت اجرا میشود. البته با وجود این سختگیریها هم پناهنده شدن ورزشکاران به صفر نرسیده، اما تا به امروز هیچ وقت فردی از میان مقامات ورزش دست به چنین اقدامی نزده است.
در واقع تاریخ ورزش ایران به یاد ندارد که فردی همزمان با تصدی صندلی و پستی کشور را به قصد پناهنده شدن آنهم همراه با یک تیم ورزشی ترک کند، اما حسین ثوری با این اقدام خود نشان داد که روسا مستثنی از ورزشکاران شان نیستند پس وزارت ورزش و حراست این وزارتخانه از این پس به اندازه ورزشکاران باید روی مسئولان آنها هم حساسیت داشته باشند و به راحتی برای هر درخواستی مجوز سفر ندهند.
ثوری در شرایطی تیم جوانان را در سفر به اسپانیا همراهی کرد که اخیرا تیم بزرگسالان بوکس را راهی اردن کرده بود تا در مسابقات قهرمانی آسیا شرکت کند، اما خود از همراهیِ آن تیم که میتوانست در این شرایط اقتصادی اتلاف هزینههای کمتری برای مجموعه اش داشته باشد، امتناع کرد. حالا برملا شدن برنامه او برای بازنگشتن به ایران این واقعیت را عیان میکند که مسئلهای فراتر از اروپا گردی، رئیس پرسروصدای ورزش ایران را مصمم به همراهی تیم جوانانش کرده است.
این مسئلهای است که از این پس مدیران وزارت ورزش باید خیلی ریزتر و دقیقتر روی آن تمرکز داشته باشند، چون هر انجام هر کاری شاید فقط برای اولین بار سخت و سنگین باشد، اما وقتی قبح آن شکسته شود و راهش باز شود، تکرارش خیلی دور از تصور نباید باشد.
تا پیش از این و در مورد پناهنده شدن ورزشکاران، نگاههای پرسشگرانه در اولین مرحله به سمت فدراسیون مربوطه میرفت و مدیران شان که مسئولیت اعزام را به عهده داشتند و وثیقه و چک را به امانت از آنها میگرفتند. ورود وزارت ورزش به ماجرا هم صرفا برای پیگیری موضوع و اطلاع از صحت و سقم و وضعیت تعهدهای کتبی و مالیِ گرفته شده، انجام میشد که البته هیچ زمان هم موضوع به نتیجه مشخصی منتهی نمیشد و پرونده پناهندگی ورزشکاران با پذیرش واقعیت بسته میشد.
در مورد پناهندگیِ جدید، اما موضوع فرق دارد، چون حالا که پای خودِ رئیس فدراسیون در میان است، نگاهها به سمت وزارت ورزش و پاسخگویی این وزارتخانه تغییر جهت پیدا میکند و البته مجمع فدراسیون بوکس که روی انتخاب دوباره حسین ثوری پافشاری داشت.
وزارت ورزش که متصدیان آن این روزها در قطر و در کنار تیم ملی فوتبال به سر میبرند باید پاسخگوی اقدام حسین ثوری باشند و اینکه «چطور فردی که صلاحیت مدیریتی اش توسط وزارت ورزش تایید شده و با مجوز همین وزارتخانه راهی سفر شده، قید بازگشت را زده است؟» این پرسشی است که قاعدتا و در شرایط نرمال و عادی نمایندگان مجلس هم باید پیگیر پاسخ آن باشند به خصوص که این ابهام ایجاد شده که وقتی خود ثوری به قصد پناهندگی عازم اسپانیا شده و این نیت را پوشانده است، چه بسا سخت گیریهای سفر - اخذ تعهد و وثیقه و ... - را در مورد اعضای تیم اعزامی اش اجرا نکرده باشد.
همین حالا هم صحبتهایی از پناهنده شدن دو عضو دیگر تیم اعزامی بوکس به اسپانیا که یکی از آنها گویا نسبت فامیلی با حسین ثوری دارد (خواهرزاده) مطرح است که اگر صحت این مسئله ثابت شود، یعنی سه پناهندگی در یک اعزام که همچون پناهنده شدن رئیس فدراسیون، اتفاقی بی سابقه در ورزش ایران است؛ بنابراین اقدام دور از انتظار رئیس فدراسیون بوکس به جز احتمال سختتر شدن شرایط اعزام روسای فدراسیونها - همچون ورزشکاران- تبعات دیگری هم دارد که میتواند بُعد بین المللی داشته باشد و از جمله اعمال شرایط سخت گیرانهتر کشورهای میزبان برای تیمهای ایران و پذیرش آنها در رویدادهای آینده.
این در حالی است که ورزش جهان به زودی درگیر دور جدیدی از رقابتهای انتخابی المپیک و گستردگی آن در رشتههای مختلف میشود. ایرانیها هم باید جزو شرکت کنندگان در خیلی از این رویدادها باشند، اما اگر پذیرش ورزشکاران مان توسط کشورهای برگزارکننده سختتر از همیشه شد، نباید تعجب کرد.