یکی از نمونه سندهایی که با وجود غنا در محتوا در حوزه اجرا لنگ میزنند و هیچ اثر خاصی از آنها در کف جامعه مشاهده نمیشود، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است که بیش از یک دهه از ابلاغ آن میگذرد و هنوز که هنوز است به دلایل مختلف بهطور کامل اجرایی نشده است!
از طرفی به جرأت میتوان گفت هنوز انقلاب فرهنگی در برخی عرصهها از جمله در برخی دانشگاهها، سینما و... بهطور کامل رخ نداده است و همچنان در حال ضربه خوردن از حضور برخی عناصر وابسته به فرهنگ غرب و مروج سبک زندگی و تفکر نامأنوس با جامعه انقلابی خود هستیم.
اگر بخواهیم در جنگ فرهنگی و تقابل سنگین با دشمنی که کار را بسیار جدی گرفته است و برای تغییر در سبک زندگی و جذب افکار از کودکان مهد و پیش دبستانی تا دانشآموز و دانشجو و همه اقشار را با انواع نقشهها و ابزارهای متنوع و جذاب هدف گرفته است، توفیق و پیروزی داشته باشیم، باید ما نیز کار را جدی بگیریم و به چند ساعت جلسه در ماه و کلیگویی و تصویب کلیات کماثر اکتفا نکنیم. اکنون ما نیازمند تحول درتولیدات رسانهای قوی و فرهنگساز،بهرهبرداری صحیح از سینما و تلویزیون،تقویت امکانات جذاب فرهنگی و مروج سبک زندگی صحیح برای استفاده کودکان و نوجوانان، استفاده از ظرفیت بینظیر گروههای فرهنگی و جهادی پیشرو و همافزایی با جوانان پای کار انقلابی و اقدامات مختلف دیگر هستیم.
اتفاقات اخیر و سردرگمی برخی از نوجوانان و جوانان و حتی عدهای از دانشجویان و اثرپذیری این عده هرچند اندک از اتاق فکرها و مبلغان جنگ روانی دشمن تلنگری بود که کار فرهنگی و توجه به نهادهایی همچون آموزش و پرورش و بهویژه امور تربیتی، رسانه و فضای مجازی، دانشگاه و... بیش از آنکه فکر کنیم نیازمند کار جدی و تلاش برای اثرگذاری است.
کدام مجموعه اثرگذاری مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی میتواند اینبار سنگین را با پتانسیل و جایگاه خود بردارد و کارگشا شود؟