آفتاب-ریچارد هاس*: وقتیکه «باراک اوباما» رئیسجمهور منتخب جدید آمریکا در ژانویه وارد کاخ سفید شود، چالشهای بسیار دشواری رودرروی او قرار خواهند داشت؛ مهمترین این چالشها بحران اقتصادی جاری است. اما مسئولیت «اوباما» به همین سادگی مقابله با یک مشکل نبوده و دردسرهای متعدد دیگری هم اضافه بر اینها در پیش روی او قرار خواهند داشت؛ از جمله تغییر در سیاستهای خارجی ایالات متحده بهخصوص سیاست آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران.
در این شرایط دو گزینه را برای دولت جدید آمریکا در مورد ایران محتمل است: کنار آمدن با یک ایران هستهای (روندی که در پیشتر در قبال کرهشمالی اتخاذ شد) و یا تهدید این کشور.
هرچند به زعم من برنامه هستهای ایران عامل بیش از پیش بیثباتکننده در خاورمیانه است و حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران هم گرچه برخی یا بیشتر تأسیسات هستهای را از بین میبرد، اما احتمالاً برخی تواناییها باقی خواهد ماند و ایران میتواند بار دیگر این برنامه را از سر گرفته و در مدت زمانی چند ساله این امکانات را با حفاظت بیشتری بر پا کند.
همچنین انتظار میرود که در صورت چنین اقدامی، ایران هم با حمله به نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان آن را تلافی و عبور و مرور در تنگه هرمز را متوقف کند. این یکی از بدترین اتفاقاتی است که میتواند برای اقتصاد جهان بیافتد؛ چون ممکن است بهای نفت را به ارقامی نزدیک به 200 دلار بابت هر بشکه برساند.
ایران و اسرائیل ممکن است از هراس مورد حمله هستهای طرف مقابل، به یکدیگر حمله هستهای کنند. در چنین حالتی کشورهایی چون عربستان سعودی و مصر نیز بهدنبال گسترش و یا تحصیل تسلیحات هستهای بیفتند. امریکا برای کمکردن چنین تهدیداتی میتواند کارهایی انجام دهد؛ از جمله در اختیارگذاری سپر دفاع موشکی و قول وفاع امنیتی از چند کشور خاص. اما چنین روندی نمیتواند بطور تمام و کمال حلال مشکلات باشد.
نفوذ ایران بهطور مستقیم و غیر مستقیم بهواسطه «حماس» و «حزبالله» در آینده عراق، افغانستان، لبنان، و فلسطین نقش بسیار مهمی خواهد داشت. ایران هماکنون نیز یکی از قدرتمندترین کشورهای خاورمیانه است، و ایرانی هستهای با این تصور که به پشتوانه هستهای بودن، مصونتر است، بسیار سلطهجو تر و پرخاشگرانهتر عمل خواهد کرد.
اما بهترین نتیجه را زمانی است که ایران متقاعد شود تلاشهای هستهای خود را معلق کند و راضی به دریافت «حق» سمبلیک و غیر کاربردی برای غنیسازی شود و نظارتهای شدید اعمال شده بر روی برنامههایش را بپذیرد.
از این رو به عنوان یک راهکار ارائه بسته دیپلماتیک جدیدی را به ایران مناسب میدانم که در آن پیشنهاد در دسترس قرار دادن انرژی هستهای برای ایران مجاز ذکر شده، اما دسترسی فیزیکی به مواد هستهای نهی شود؛ تحریمات اقتصادی روی ایران تا حدودی برداشته شود؛ ضمانتهای امنیتی ارائه شود و روابط دیپلماتیک عادی بین تهران و واشنگتن برقرار شود.
هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران یک چنین پیشنهادی را بپذیرد، اما ممکن است چنین امری اتفاق بیفتد، زیرا بهای نفت به پایینتر از 50 دلار در هر بشکه رسیده که چنین وضعی، اقتصاد ایران را در بدترین وضعیت چندین ساله اخیرش رها خواهد کرد.
آنچه که در این راهبرد موثر خواهد افتاد، این است که برای ایران روشن شود که اگر این پیشنهاد را نپذیرد، تحریمهای بیشتری بر او اعمال خواهد شد؛ مثلاً محدودیت واردات محصولات پتروشیمی و فرآوردههای نفتی. متقاعدکردن روسیه و چین برای حمایت از چنین بسته ملزومات، مشوقها و تنبیههایی نیز مهم خواهد بود.
یکی از عوامل کمککننده به موفقیت چنین بستهای، اعلام علنی جزئیات بسته پیشنهادی است؛ از آنجا که مردم ایران در خرداد ماه آینده در انتخابات کسانی را برای سردمداری کشور انتخاب خواهند کرد که استانداردهای زندگی بهتری را بتواند برایشان فراهم آورد؛ و نه کسانی که با بیکفایتی و بیتوجهی سطح رفاه مردم را به صفر رسانده و کشور را با خاک یکسان کنند.
این امکان وجود دارد که ایران هر گونه مصالحه دیپلماتیک را رد کند. از این رو پس از آن «اوباما» و جهان با دو گزینه روبرو خواهند بود؛ تحمل یک ایران هستهای و یا حمله نظامی که هیچیک از آنها با توجه به خطرات و هزینههای جدی گزینههای مطلوب و خواستنیای نبوده و به همین دلیل این مسأله حائز اهمیت است که یک بار دیگر دست به دامان دیپلماسی شده و به آن یک فرصت نهایی برای حل این مسأله داد.
* رئیسشورای روابط خارجی آمریکا