«نوروز» یکی از جشنهای ایران باستان است که مشترک با ۱۱ کشور دیگر در فهرست «میراث ناملموس» یونسکو به ثبت جهانی رسیده است. یکی از برجستهترین آیینها و آداب نوروزی، برپایی سفره نوروز است که بخش جداییناپذیر این جشن جهانی به شمار میآید و هر کدام از نمادهای این سفره یا «سینها» بیانگر درک و شناخت ایرانیها از جهان هستی و طبیعت بوده است.
در حالیکه برخی معتقدند ایرانیان در گذشته «هفت شین» داشتهاند و پس از بر افتادن ساسانیان به «هفت سین» تبدیل شده است، چند سالی هم هست که شماری از مردم به دلیل آنچه «پاسداری از زیستبوم (محیط زیست)» مطرح میکنند در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی با چیدن برخی از اقلام در سفره «هفت سین» مخالفت میکنند، بر این اساس با توجیه «هدر رفتن آب و مصرف گندم» خواستار برچیده شدن «سبزه» از سفره نوروزی شده و از مخاطبان خود میخواهند که کاشت نهال را جایگزین «سبزه» کنند. از همین رو، سیاوش آریا ـ پژوهشگر و فعال میراثفرنگی ـ در گفتگوهایی با یک کارشناس و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران و همچنین یک زبانشناس و یک استادیار محیط زیست دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک، به بررسی جایگاه تاریخی، قدمت و فلسفه «سبزه» در سفره هفتسین پرداخته که در ادامه، بخشهایی از این گفتگوها را میخوانیم:
احمد نوری ـ ایرانشناس و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران ـ در این پژوهش درباره حذف سبزه از سفره هفتسین گفته است: سبزه نوروز افزون بر اینکه نماد کشاورزی و باغداری و زندگی است، نماد جاودانگی و بیمرگی (اَمُرداد) نیز به شمار میآید. رنگ سبز و گیاهان همواره سبز، همانند سَرو در ایران نماد جاودانگی و زندگی است. برای همین ایرانیان باور داشتند و دارند که با کاشتن سبزه از زندگی و جاودانگی و دیر زیوی بهرهمند خواهند شد و این سبزه برایشان خوش روزی و فُزونی (برکت) و شادمانی خواهد آورد. از سویی دیگر، از دیرباز هر خانواده ایرانی حداکثر به اندازه یک بار مصرف خوراکی خود، به انداختن سبزه میپردازد؛ آن هم یک بار در سال. این کار نیز، نه به اقتصاد خانواده و کشور و نه به فرآوردههای کشاورزی زیانی نمیرساند. برای نمونه شما در سال یک وعده خوراکی خود را بیشتر بخورید و یا بیشتر بپزید و به دیگران بدهید، آن هم تنها از حبوبات.
او همچنین معتقد است: هر سبزه در هر خانواده حداکثر یک لیوان یا یک پیاله آب در روز، بیشتر مصرف ندارد که در یک ماه، حدود سی پیاله یا لیوان میشود. برای مردمانی که باید روزی حداقل هشت لیوان آب برای آشامیدن (جدا از مصارف جانبی شستوشو و پخت و پز و ...) مصرف کنند، یک لیوان آب در کنار آن، چیزی به شمار نمیآید و جزو مصرفهای روزانه است. پس کاشت سبزه نیز حتا در اندازۀ کلان یک جامعه چند میلیونی ایرانی که روزی میلیونها لیتر تنها صرف شستن خودروها و لوازمشان میکنند، هیچ به شمار میآید. پس این حساسیت نشان دادن به این گونه مصرف، یعنی کاشت سبزه، اندیشه و آرمانی دور از اسراف و زیادهروی دارد. اگر بنا باشد به گونه مصرف آب و فراوردههای کشاورزی و یا همانند اینها خورده گرفت و نکته سنجی کرد، بسیار موارد غیر نیاز و بایستهای از اصراف و ریختوپاشهای بیهوده دیگر در این سرزمین روی میدهد که نه تنها نمادین و آیینی نیستند، بلکه به ساختار فرهنگی و ملی نیز آسیب میرسانند و باید از آنها پیشگیری کرد که کسی حتا در اندیشۀ آن هم نیست، چه رسد به این که بخواهد دربارهاش گفتگو کند.
همچنین، شهرزاد اسدی ـ زبانشناس و استاد دانشگاه ـ درباره ارزش سبزه و فلسفۀ آن اظهار کرده است: ما در کارکردهای کهن خود میبینیم که نیروی گرفته شده از طبیعت به آن بازگشت داده میشده است. با این روش که «سبزه» را در دل طبیعت میانداختیم و یا به آب میسپردیم، یعنی سبزه با آب رشد و نمو پیدا کرده و چیزی را از آفرینش کم کرده است و ما این را بر میگردانیم و به آب میدهیم. بیگمان باید ریشۀ این دلنگرانی را در جایی دگر و با آرمانی دیگر واکاوی کرد. همچنین دلنگرانی برای زیست بوم را میتوان با آموزش درست و روش درست نگهداری «سبزه» برطرف کرد. از سویی دیگر، میتوان به جای کاشت چندین «سبزه» در هر خانواده، به کاشت یک سبزه بَسنده کرد تا بتوان در آب و «سبزه» هم صرفهجویی کرد. پس بهتر است به جای ستیز و مخالفت با داشتههای خود که از نیاکان خردمند و پاکنهاد ما برجای مانده، به پاسداشت و نگهداشت آنها پرداخت و به این آیینها و جشنهای ملی خود ببالیم. در پایان باز میگویم که «سبزه» همیشه نماد زندگی و جاودانگی بوده و است و جدایی آن از سفره «هفت سین» ناشدنی است.
میرمهرداد میرسَنجری ـ استادیار محیط زیست دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک ـ نیز به لزوم بودن «سبزه» در سفره «هفت سین» پرداخته و یادآور شده است: «هاشم رضی درکتاب گاهشماری و جشنهای ایرانی آورده است که کاشتن «سبزه» یکی از آیینهای نوروزی است و از روزگار باستان در میان ایرانیان روایی داشته است. آنان نزدیک به ۲۵ روز پیش از نوروز، ۱۲ ستون از خشت خام پیرامون حیاط دربار برپا کرده و بر فراز هر ستون یک نمونه از دانههای حبوبات را میکاشتند. روز ششم فروردین، یعنی «خورداد روز»، با سرودخوانی و نواختن سازها فرآوردههایی را که از پیش آماده کرده بودند، برمیداشتند. این ستونها نیز، همچنان تا روز شانزدهم برپا بود. آنها به رشد دانهها توجه میکردند و هر کدام که بهتر و بلندتر بود، همان فرآورده را در آن سال میکاشتند تا بیشتر بار (ثمر) دهد. در خانهها نیز، مردم در آوَندهای (ظروف) ویژه، «سبزه» فراهم میکردند و هر کدام از مردمان در آوندی یا چیزی همانند آن، اقلامی از دانهها به مانند گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باغلا، ذرت و ماش میکاشتند.
او گفته است: با نگرش به برجستگی و اهمیت جشنهای ملی در فرهنگ ایرانی، شوربختانه چندی است که بینندۀ دستهایی هستیم که در پِی به گمراهی کشاندن جشنها، آیینها و فرهنگ کهن ایرانی هستند. در چند سال گذشته بینندۀ آن بودهایم که چهارشنبهسوری، به عنوان جشن پیشواز نوروز که از سدهها به یادگار به ما رسیده با انفجار ترقه و آتشافروزی به جشن منفی تبدیل شده و پیام راستین نگاهبانی و پاسداشت آتشفروزان گرمابخش و پاککننده زیستبوم و ضد آلودگی را از یادها زدوده است. امروزه نیز، شماری با مطرح کردن زدودن «سبزه» از سفره هزاران سالۀ نوروز باستانی ایرانی، توجیه خود را پاسداری از زیست بوم عنوان میکنند.
این پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلتیک تاکید دارد: به راستی آیا پیشینیان ما که کاشت «سبزه» را به عنوان نماد باروری و گسترش با کشاورزی و سر سبزی پاس میداشتهاند و حتی افزون بر به کارگیری جوانههای سبز شده برای پختن خوراک لذیذ گیاهی، سبزههای سفره «هفت سین» را به عنوان بخشی از روزی پرندگان و جانوران و آبزیان به کار میگرفتهاند، از مردم امروزی که گاه تاریخ خود را فراموش میکنند و هویتگریز شدهاند، کمتر به زیستبوم و طبیعتگرایی باور داشتهاند؟