آفتابنیوز : آفتاب: اصلاح طلبان بی بی سی فارسی را جایگزینی برای پروژههای ناکام خود میدانند، این اتهامی است که روزنامه کیهان در آخرین شماره خود متوجه اصلاحطلبان کرده است.
به گزارش سرویس سیاسی آفتاب، روزنامه کیهان در شماره روز چهارشنبه خود در مطلبی تحت عنوان «لهجه و گريم ايرانى براى تلويزيون MI6» راه اندازی شبکه تلویزیونی بی بی سی فارسی با 15 میلیون دلار بودجه دولت و هدایت MI6 و وزارت خارجه انگلیس را «در راستای پیگیری سیاست شکستن مقاومت ایران است که طی 5سال گذشته با وجود فشارهای شدید تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی عملی نشده است» دانست.
کیهان به سابقه حضور برخی عوامل بی بی سی فارسی در روزنامههای اصلاح طلب اشاره کرده و آورده است: «در طراحی شبکه تلویزیونی بنا بر این گذاشته شد که از عناصری که طی سالهای اخیر با نشریات زنجیرهای همکاری داشتهاند در ویترین شبکه استفاده شود و عناصر ضدانقلاب سابقهدار نظیر عناصر بهایی و سلطنت طلب و جاسوسهای نشاندار مطبوعاتی- سیاسی به پشت صحنه (اتاق فکر و طراحی) منتقل شوند».
اکیهان ادامه میدهد: «همچنین در کنار استفاده مستقیم از عناصری نظیر فرناز قاضیزاده و علی اصغر رمضان پور (معاون فرهنگی وزارت ارشاد در دولت اصلاحات و سردبیر روزنامه توقیف شده آفتاب امروز و کتاب هفته)، در پشت صحنه نیز از همفکری مهرههایی نظیر شمس الواعظین و مسعود بهنود استفاده میشود».
این روزنامه میافزاید: «نکته قابل تأمل تلاش مکرر برخی چهرههای داخلی نظیر ابطحی برای فرق قائل شدن بین بی بی سی و صدای آمریکاست به این مفهوم که این طیف کوشیدهاند با تخطئه صدای آمریکا، چهرهای «متفاوت» و «حرفهای» برای بی بی سی انگلیس ترسیم کنند، نکته ای که شبکه رسانه انگلیس با توجه به سوابق سیاه خود به شدت نیازمند موصوف شدن به آن است».
کیهان با اشاره به یادداشتی از دکتر زیباکلام که در «آفتاب» منتشر شده است مینویسد: «در همین زمینه صادق زیباکلام که همکاری دیرین با بی بی سی دارد طی مقالهای در سایت آفتاب مدعی موفقیت بی بی سی شد و ادعا کرد این شبکه همزمان رقیب صدای آمریکا و تلویزیون جمهوری اسلامی است(!) وی برای جااندختن بی بی سی، به صدای آمریکا به طور مبسوط حمله کرد».
این روزنامه اصولگرا در پایان نتیجه گرفته است: «برخی گمانهها حاکی از آن است که جریان افراطی پس از ناامید شدن از اقدامات چند سال گذشته آقایان کروبی و خاتمی در زمینه راه اندازی شبکه ماهوارهای (به خاطر غیرقانونی بودن اقدام مذکور) بی بی سی را جایگزین مناسبی برای پیشبرد پروژه مورد نظر و ناکام خود یافتهاند و بدین ترتیب تلاش میشود شبکه انگلیسی، لهجه و گریم ایرانی پیدا کند».
اذا مات العالم الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمه لایسد ها شی
حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج احمد آقا منتظری دامت برکاته.
خبر ضایعه دردناک و غمگسار ارتحال حضرت آیه العظمی منتظری والد معظم، این فقیه نَبیه که گنجینه غنی علوم و احساسات و عواطف بود ، چون پتکی کوبنده بر مغز هر انسان علاقه مند میکوبد و در او آتشی از عشق شعله ور که روح و روان را به سختی می گدازد و هر تشنه دیدارش را غرقاب غم وگاهی تسلیت نامه ها را ؛ هم طولانی میکند .
چرا که محاسن و فضایلش ؛ بیشمار و مثنوی را هفتاد من کاغذ کند و توصیفش ابداً در سیاق سخن و قالب الفاظ و تعابیر نگنجد او گر چه به رسم زمانه و گذر عمر پیر شد ، اما پیر دردمند اهل طریق شد و هرگز فرتوت و سالخورده نگشت و جَوَلان فکر و نوآوری اندیشه اش تا آخرین شب حیات و زندگی برکت افزای او هر لحظه شکوفاتر می گشت .
او کوهی از علم و تقوا بود که به آسمان رفت و از فرش به عرش رسید و کوه را با قلم خاکیان محک نتوان زد و آنچه همه نویسندگان بنویسند ؛ در مقابل عظمت روح و بلندای اندیشه اش ، فقط رقص قلم است و ادای تکلیف .کتابها و آثار علمی اش منحصر به فرد بود و از هیچ کتاب و نوشته ای مطلب و اصطلاحی به عاریت از کَس نگرفت.
او به رسم انبیاء و ائمه علیهم السلام مخاطب را خوب می شناخت و هرگز با کسی بیان غیر "احسن" نداشت و" کلم الناس بقدر عقولهم" را در همه حال سرلوحه داشت. کلام او در برابر ساحران و شعبده بازان و فیلسوف نماهای سیاسی چون صاعقه ای پر نور و سوزنده بود . ابر مردی صائب نظر در مطالب علمی و در هر محفل اندیشه ستاره ای پرنور بود ، هم در عرصه های علمی و اظهار نظرو هم مبارزات ؛ مرد میدان بود و از هیچ تهدید و تحذیری نترسید .
از زمان نوجوانی و طلبگی تا پایان عمر پر برکت در مقابل هیچ داروغه و فرماندهی خود را نباخت و هیئت کریه "مهمل اندیشه ها" و نیش زنان قلم به کج نویسی هم او را نیازرد و از صحنه علم برون نشد و چون "دُونان هراسیده" و" فرومایگان اخس" کنج عزلت نگزید و در ظریف بینی و تامل و تعمق ، او غواص چالاک بحر عمیق فقه بود .
او در این سرای عاریتی ؛ گذران زندگی شخصی را با یک اِبریق و کوزه سفال و همنشینی با مظلوم و بینوا را باارزشتر از همنشینی با دیگران و نوشیدن از جام زرین آنان می دانست . او روحیه ثروت اندوزی نداشت و ثروت را حتی وسیله کمال هم نمی دانست و فقط به آسایش و عموم مردم می اندیشید . او روزگار را به صلاح معیشت شخصی خود تنظیم نمی کرد ؛ بلکه "صیانت ذات اسلام" بی پیرایه ، هدف همیشگی اش از زنده بودن بود . از خدم و حشم و تشریفات شخصی بدور بود ؛ اما مسرت و شادکامی مردم و احقاق تمامی حقوق الهی و شهروندی آنان از آرزوهایش بود .
آن مرد عرشی، برای "اسوه ها " هم ، اسوه بود . پدراندیشمند شما بدرستی به شبستان دیرین انسان ؛چراغی شد پر فروغ در فراروی کمال او ، " و هذا فخر لکم ".فقیه عالیقدر در کویرستان تفتیده بشری و وادی لم یزرع فرهنگ سوخته که هیچ سبزه ای اجازه رشد نداشت ؛ شجره طیبه و درختی تنومند شد سربلند و سبز و خرم وماندگار ابدی . او نه تنها در مقابل جریانات و اجرائیات خلاف،با اخلاص و شدت تمام نهی از منکر میکرد بلکه قلم و بیانش در مقابل بدعت گذاران فکری و اعتقادی و" غُلات ریاکار" و قدیس سازان هدف دار زمانه و افکار خوارج گونه که اسلام را تک بعدی می شناسند و فرقه های شبیه افکار فَطَحیه و... ، و دیگر تنگ نظرانی که بهشت را هم فقط برای محدود تعداد خودشان می خواهند لحظه ای نایستاد و با استدلال از قران و نهج البلاغه ،اسلام را دین محبت و با گستره جهانی و گنجایش درجات و طبقات بهشت را هم به وسعت مخلوقات خداوندی خواند .
از سر عشق و پایبندی اش به اخلاق محمدی ، در همه عمر ،کسی او را عبوس و گرفته ندید . وهیچگاه به کسی سخن وَهم انگیز و درشتناک نگفت و حسن معاشرت و لطف در محاورت پیشه همیشگی اش بود و معتقد بود ، مومن نباید به اسلوب و روشی با خلق خدا تعامل کند که از او بترسند . او گرچه خلیق بود اما خمودی در او راه نداشت ورونده ای جاودان بود . اوگر چه مُعینک خدادادی و تیز بین بود ، اما بی ریا و به همه افراد وهمه چیز با یک دید نگاه می کرد و در خلوت و جلوت آنان دو دید نداشت و به دستور قرآن از ظن سوء دور بود و ظن به صلاح را مثمرتر وبه هر انسانی حتی به کفار به حرمت انسانیت احترام می گذاشت و فتوی تاریخی "سیاسی بودن نجاست کفار" خود مُکَرّم داشتن انسانیت است .
نفاست و مرغوبیت بیان او، نشاط و طربناکی گفته ها و خاطرات او ، غریو فریادی بود که به بازگشت اسلام و انقلاب به دوره های پیشین معترضانه نهیب می زد .
او از همه ریز و درشت طبیعت خدادادی و حوادث تاریخ و اجتماعات هنر مندانه الهام مثبت و سازنده می گرفت ، او چون ائمه اطهار و امام حسین (ع) در نثار جان و آبروی خود و فرزندان برای اسلام نه درنگ داشت و نه واهمه . چهل سال جانبازی وتحمل زجر تشنج جسم نحیفش ، خلعت فاخری بود که شلاقها و شکنجه های ستم شاهی در برپایی جمهوری اسلامی بر قامت آن مرد الهی پوشانده بود .
شهادت اخوی بزرگوارتان شهید بین الملل اسلام ، حجه الاسلام و المسلمین استاد محمد منتظری که سید جمال ثانی اش گفتند و مرحوم امام خمینی(ره) فرزند اسلام و قرانش خواند و جانبازی برادر شجاع و آزادمردتان حجه الاسلام سعید منتظری در خط مقدم جنگ با صدامیان بهترین گواه پیمودن راه امام حسین (ع) برای آن افقه الفقهاء مجاهد معاصر است .
سرآمد همه این فضیلت ها خلوص بی حد و طهارت روح و فناء او در عشق ذات ربوبی بود ، که هر خان قداره کش و هر شمشیر قلمی را سرانجام به تواضع و ادب می خواند .او محرم اسرار هر دردمندی از عامه مردم و مسئولین نظام اسلامی بود که پناهی و امیدی برای درد دل نیافته بود . او بواقع امید امت و امام بود وکسی قدرش نشناخت . اودر این دوران سیره و سنت مجسم نبوی در تواضع و اخلاق و اخلاص و مردم دوستی بود .
او براستی معتقد بود با ضد ارزش و کبر و تَبختُر و دروغ و ظلم و ... ، نمی توان ارزشها را حاکم و عدالت اجراء نمود . او مصلحت را برای حفظ اسلام می خواست ؛ نه اسلام مصلحتی را . او" نه "گفتن را از مولی علی (ع) آموخته بود و به رسم همان مولی سکوت و نظارت دلسوزانه پیشه کرد. راستی کناره گیری آرام از قدرت و مظلومیت و خانه نشینی و سکوت از 65 تا 88 مگر بیست و سه سال نیست و سکوت 25 ساله حضرت علی(ع) ، چه تشابه و تکرار عجیبی است !
به روزگار ظهور و بروز مکاتب فلسفی در شرق و غرب و تاخت و تاز و خودنمایی نظریات آنان در فرهنگ و جامعه ایران ، او در هم مباحثگی و همکاری و همفکری با فیلسوف شهیر قرن ، شهید مطهری(ره)در فلسفه بحدی تلاش کرد که کلیه فلاسفه تاریخ از منطق ارسطویی و فرضیات کانت و دکارت و مارکس را به چالش کشید و فلسفه رئالیسم اسلامی را حاکم بر همه نظریات اعلام کرد .
او علم را نوش کرده بود و از ثمره اش شهد شیرین عسل ساخت ، نه نیش زهر دار و کاری که بسیاری از حاملین دانش و جمع کنندگان معلومات می کنند تا مشهور و تشویق شوند . او در هیچ اقلیمی غریب نشد چرا که در دنیای علم و دانش حوزوی چون لوله و شیلنگ آبرسان نبود که آبی را از مخزنی به جایی انتقال دهد و مطلبی از کتابی و کتابخانه ای تبدیل به کتاب دیگر به نام خود کند و برای نسل دیگر نقل مطلب کرده باشد ، بلکه فقیه عالیقدر به علم و فقه جان وحیات بخشید او فقه ال محمد و اعتقادات اسلامی را بواقع احیاء و جاندار نمود .
پندارات او همه اسلامی و کردارش الهی بود ، با هر جوینده علم که در مانده بود و ندایش به او می رسید و هر مستضعفی که در گوشه و کنار جهان و حتی از زندان با او مرتبط می شد به حرمت انسانیت و علم با او تشریک مساعی داشت .
او از القاب و اوصاف و عناوین رایج حوزوی که خیلی ها دنبالش می گردند به شدت دوری می کرد و همین موضوع او را عزت الهی و ابدی داد و شما هم حتما نمی رنجید که تاریک قلمانی در نوشته جات و جرائد انحراف افزا بعد از مرگ هم بر او بتازند .
گفتار او بسیار دلنشین و به سرعت در جوامع بشری تسری میافت و همین امر تحریک حسادتها می کرد و مخالفین و طعنه زنان هیچ کدام ، توجه نمی کردند که :"الحسد یا کل الایمان کما یا کل النار الحطب " و به هر گونه ای می خواستند به معظم له و علاقه مندانش می تاختند . او از معاریف معاصر بود و از اعاظم همیشگی تاریخ خواهد ماند و سنت الهی است که سرانجام ثابت شود فرقی است بین طلا و مطلی .
در روزگار کودکی «شاید سال 1350» که به همراه پدر در حسینیه اعظم روضه می رفتم ؛ سخنران خوش بیان شبی در توصیف والد معظم شما گفت: از من زیاد راجع به آیت الله منتظری می پرسند و ضمن بیانات مبسوطی درتعریف ایشان با آهنگی بسیار رسا و موزون گفت : المنتظری و ماالمنتظری و ما ادراک ما المنتظری شاید او راست می گفت ؛ نه آنروز که کودک بودیم و نه امروز که در دالان پیری شده ایم نشناختیم آن فرهیخته عالم چه انسان بزرگی است ؟ خدایش بر ما ببخشد.
به یادی تلخ دارم در آذرماه 1377 که فقیه عالیقدر ؛ سختترین روزهای تنهایی و زندانی اش را می گذراند،در ترس و وحشت اوج قدرت صدام مخذول توفیق زیارت عتبات عالیات حاصل و با برادر جانباز شجاعی تصمیم گرفتیم در خفای مامورین صدام به منزل آیه العظمی سیستانی در نجف اشرف که در زندان خانگی بعثی ها بود به هر قیمتی شد وارد شویم ، در حرم حضرت علی از صبح خود را از چشم آنها پنهان کردیم و در کوچه های 2 الی 3 متر عرض همجوار بیت معظم له بعد از چندین تعقیب و گریز و نهان از چشم ماموران کوچه و به مدد زیرکی خادم بیت ایشان وارد خانه شدیم و بالاخره حدود نیم ساعت به ظهر موفق شدیم خدمت حضرت ایت الله العظمی سیستانی باشیم . ایشان با اظهار محبت شدید سراغ حال فقیه عالیقدر را گرفتند و وقتی مطمئن از زندان خانگی ایشان شدند و از دوربینهای سر درب منزل مطلع شدند بسیار ناراحت و چشمان جمع حاضر اشک آلود و گفتند پس حال ما اینجا بهتر است .چون دیگر دوربین و اتاقک ورودی درب خانه درکار نیست . ایشان فرمودند: من منتظری را از 50 سال قبل می شناسم و به خوبی هم می شناسم و ایشان قریب به 50 سال اجتهاد دارد و من همیشه به یاد او هستم و چون خودم هم در شرایط زندان خانگی هستم هر شب که به بام خانه می روم و زیارت حضرت امیر را از راه بعید میخوانم اول به ایشان دعا می کنم .
صحبت شد که معلوم نیست این زندانی کردن علما در خانه را دولت عراق از ایران یادگرفته است و یا ایران از عراق آموخته است ؟ در ادامه این بزرگ مرد فرمود :
اگر توانستید سلام مرا به ایشان و مردم اصفهان و نجف آباد برسانید و بگویید: ناراحت نباشند اگر منتظری به این وضع دچار نمی شد ، منتظری نبود و مارا دلداری دادند که به زندگی امام موسی ابن جعفر(ع) توجه کنید و ایشان مرد الهی است که به موسی ابن جعفر(ع) اقتدا کرده است و مکرر سوال می کردند: آقای منتظری چه گفته اند که با ایشان چنین کرده اند ؟
و ما جوابهایی که می دانستیم دادیم ، ایشان بسیار متعجب شدند و فرمودند اینها که چیزی نیست . در اینجا (عراق) علماء صریحا فتوی می دهند : اگر کسی نذرمعین هم کرده باشد برای ضریح امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت امیر (ع) و... ؛ حتی این نذر معین را حق ندارد در ضریح بریزد و این اعانه ظلم می شود و تا این اندازه از بعثیون و اداره اوقاف و متولیان حرمین سلب عدالت و لیاقت می شود . پس اگر در ایران یک نفر تشخیص به بی صلاحیتی دولت و مسئولین و متولیان بدهد و فتوی دهد در حرم امام رضا (ع) نذر نریزند دولت ایران با او چه می کند ؟
جناب حاج احمد آقا روشن است یادآوری آن روزهای تلخ که از سال 1376 تا 1382 به مدت بیش از پنج سالی که فقیه عالیقدر در خانه زندانی بود و حتی یک ساعت مرخصی «که خودش بنیاد قانونی کردن آن را برای همه زندانیان گذاشته بود » به او ندادند که به حرم حضرت معصومه (ص) مشرف شود وحتی اگر والده مکرمه قصد بیرون آمدن از خانه را داشت باید در رفت و برگشت ؛ از اتاقک نگهبانی که بگونه ای طراحی شده بود که درب خانه در آن باز می شد بعد از تفتیش عبور می کرد .
و در حالی که معظم له زندانی خانه بودند ؛ برای فشار روحی بیشتر به ایشان همزمان حاج آقا سعید و بعضی اعضاء خانواده و دفتر را به مدت یک سال به زندان اوین بردند و به تعطیلی و پلمب دفتر هم قانع نشدند و بعد از مدتی دربهای اتاقهای طبقه پایین خانه شخصی شما را هم جوشکاری و مسدود نمودند که مهمانداری هم نتوانید ؛ برای شما بسیار تلخ است.
اما مطمئن باشید زندگی آن شیر شجاع حوزه علمیه ( به تعبیر شهید صدوقی ره ) در مقایسه با مخلص علما ؛ تشابه
عجیبی با شهید اول و دوم خواهد داشت که کتاب لُمعه را دراوج اخلاص در زندان نوشت و طی چند قرن بهترین متن درس فقه حوزه هاست و باشد که آثار و خاطرات و نوشته جات معظم له در این سالهای تلخ زندان راه گشای مطمئن جوامع بشر شود . چرا که علیرغم این همه مشکلات ، خالصانه به خداوند علیم و رحیم امیدوار بود و آسمان زندگی اش را همیشه لاجوردی می دید. او گر چه سالها زندانی بود اما به لطف حق فخر احرار شد .
مزید بر فرمایش این مرجع بزرگوار نجف همه اهل نظر فرموده اند : آن فقید سعید در 35 سالگی مجتهدی جامع بودند . نه" متجزی " ومورد عنایت خاص آیه اله العظمی بروجردی(ره) و نزدیک به 53 سال در بین مجتهدین و مراجع بزرگوار ، متشخص و محترم بودند .
در بین تمامی مسئولین مهم جمهوری اسلامی و بعضی مراجع عظام و علمای برجسته حوزه های علمیه سراسر کشور و ائمه بزرگوار و مُعَنوّن جمعه و جماعات و اساتید حوزه های علمیه سوریه و لبنان وافغانستان و بحرین و عربستان و دیگر اعاظم روحانی به ندرت کسی یافت می شود که افتخار شاگردی این استوانه فقاهت ؛ را نداشته باشد و بر آن نبالد و الحمد لله ؛ شیخنا الاستاذ با تربیت هزاران شاگرد طی 65 سال استادی و تدریس به خوبی حلاوت اقتدا به سیره امام صادق و امام باقر علیهما السلام را در تدریس و پرورش علماء چشیدند .
مهمتر از همه اینکه حضرت امام خمینی(ره) که به حق اشجع فقها ء عصر خود بود ؛ کلیه احتیاطات فقهی و بعضاً فتاوای خود را بارها به فقیه عالیقدر به عنوان فالاعلم دوران خود ارجاع دادند و به هنگامی که حوزه علمیه و علماء و طلاب ضمن تهیه طومار بسیار طویل از حضرت امام خواستندکه موضوع احتیاطات فقهی را که به شخصیت بزرگ علمی حضرت آیه الله العظمی منتظری(ره)ارجاع فرمودند ؛ رسما اعلام فرمایند . و آن طومار توسط حقیر و سید جلیل القدر حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای سید تقی حسینی ؛ از طرف امضاء کنندگان به پیشگاه حضرت امام برده شد و حضرت امام بسیار تشکر و شادمان و فالاعلمیت را تایید فرمودند ؛ که گزارش مشروح آن در روزنامه کیهان مورخ 16/11/ 1364 آمده است و به نقل از حجت الاسلام والمسلمین محمد علی انصاری تولیت حرم امام خمینی در کتاب بیعت به تفصیل آورده شده است و برجستگی علمی و فقهی این مرجع جامع الشرایط برای همه حوزه های علمیه ایران و سایر بلاد روشن و مبرهن است .
هر چند هنوز هم بعد از 20 سال تبلیغات بی اثر و منفی یک طرفه و یک سویه توسط جراید مختلف کشور و نشریات محلی و استانی و تمامی شبکه های رادیو و تلویزیون و بسیاری از تریبون های نماز جمعه و مجلس شورا که به هر مناسبت علیه این فقید صمدانی نوشتند وگفتند و پخش میلیونی نامه 6/1/ برخلاف دستور امام و کتابها و نشریات ارگانهای مختلف و قلب تاریخ انقلاب توسط بسیاری و ممنوعیت قانونی بردن نام ایشان حتی برای مقلدین و هزاران برنامه ریزی منفی علیه این عالم نامدار ، نتوانسته است احدی از افراد 45 سال به بالا که شغل دولتی نداشته اند و منتظری را دیده و شناخته اند، قانع کند و کسی هم به دهها سوال جامعه پاسخ نداده است و بر خلاف این همه به ناگهان گوشه ای از ابرها کنار رفت و ذره ای از شعاع نور خورشید وجودش جامعه را به شور و شعف می خواند و تشیع باشکوه و در شان مرجعیت آزادیخواه انجام می شود . گر چه در نوشته جات و بعضی جراید سخیف با بی اعتنایی و هتک حرمت به نظر رهبری ؛ هنوز هم حسینعلی اش بخوانند . اما او که بحری عمیق از علوم و کمالات بود ، صبر و گذار از مصائب سهمگین و مهالک پر خطر را به همه آموخت و صدایش همچنان ؛ لاینقطع آویزه گوشها خواهد ماند که : امر به معروف و نهی از منکر همگانی است ، نه دولتی و آنرا فراموش نکنید تا اسلام و جامعه زنده بماند .
آیا نباید از این افراد پرسید : اگر فالاعلم حضرت امام و اعلم علما بعد از امام را ، حسینعلی تبلیغ کنند و شیشه های دفترش را بشکنند و عکسها و پلاکاردهای آن مرحوم را علیرغم دستور مقام رهبری پاره کنند ؛ اینان توهین به علم و فقاهت و مرجعیت وشخص امام(ره) نکرده اند ؟ او که رفت و به راحتی رسید ودر روزگاری که به غیر از شب پره و جغد اجازه پرواز نداشت او همیشه مرد پرواز خواهد ماند .
آیا باز هم صلاح نیست کسی به اینان بگوید از ساده لوحی نبود که عارفی وارسته و مجاهدی نستوه و خستگی ناپذیر وزمان شناس در جواب 6/1/ براحتی 7/1/ را بنویسد و از قله رفیع قدرت با صمیمیت کنار رود بلکه آن عالم والاقدر و زاهد ربانی و جامع معقول و منقول و فیلسوف و تئورسین جهانی در حکومت و عدالت مداری ؛ دارای هوش و ذکاوت و حافظه دو چندان و خدایی بود و بخوبی می دانست انحرافات جزئی سال 67 بیست سال بعد به انحرافات 88 منجر می شود و پس از این دوره هم خدا می داند آینده خط و راه کج به کجا رسد ؟ و اگر دخالت بهنگام مقام رهبری نبود خدا میداند بنام اسلام و انقلاب چه تعداد کهریزک ها آفریده بودند ؟ .....
او نه تنها ساده اندیش و بی اطلاع از حکومت داری نبود بلکه شیوه حکومتی بیش از نیم قرن حاکمیت بنی امیه و شگرد های سلطه 600 ساله بنی عباس و تظاهر به دین حکومت 700 ساله ریش بلند های عثمانی را در ترکیه که بر خود عنوان" امیر المومنین" هم می دادند و نیرنگ های همه بدلهای انحرافی حکومت پیامبر (ص) و علی (ع) و صفویه و صفاریان و قاجاریه و پهلوی و نقشه های متنوع آنان را به خوبی میدانست واز این شیوه ها به سختی بیزار بود و از به بازی گرفتن اعتقادات و مقدسات مسلمانان برای ماندگاری حکومت به شدت رنج می برد و از سر هوشیاری و فرزانگی به هیچ عنوان به غیر از حکومت خالص علوی و نبوی و سیره پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) در قدرت و حکومتداری فکر نمی کرد و به غیر از فراگیری عدالت علی(ع) و خُلق محمدی (ص) در جامعه و مدارا با مردم ؛رضایت نمی داد .
اما جناب حاج احمد آقا نگران نباشید و نیستید و بدانید آن عالم گرانقدر نه تنها پدر شما که پدرهمه بینوا ها و از قبل از انقلاب هم پدر همه زندانیان سیاسی و پدر علم هم محسوب است و بحمد الله از آفات علم (کبر، غرور، حسد ، شهرت طلبی) به کلی دور بود و به لطف امام زمان (عج) از ابتدا در شهوت اشتهار که درد بی درمان بسیاری از ذولحیه های تاریخ است عقیم بود واین حسن بزرگ آن شادروان بیشتر از همه بر شخص امام خمینی به اثبات رسیده بود و اگر امام (ره) اکنون و بعد از فوت جانگداز فقیه عالیقدر زنده بود صرفا به احترام خلوص و بزرگواری و اعتقادات الهی فقید سعید که آنگونه از قائم مقامی رهبری در اوج قدرت به آرام ترین و متواضع ترین شکل کناره کشید « هر چند اگر فوت او در ماه دیگری هم اتفاق می افتاد » حضرت امام چه بسا در عزای او از مردم می خواستند ایران را سیاهپوش و محرم کنند ؛ نه اینکه در محرم ؛ مجلس عزای امام حسین (ع) را بهم ریزند که فاتحه ای برای فقیه جلیل القدر نخوانند .
چه تلخ است بر خمینی شناسان و دلسوزان که ببینند این امور به نام طرفداری از امام خمینی (ره) انجام شود و چه سخت گذشت بر پیامبر و ملائک ناظر بر عاشورا که سپاه عمر سعد در روز عاشورا روزه دار باشند و با تظاهر به دین با پسر پیغمبرشان به نام طرفداری از پیامبر بجنگند و عاشورا بیافرینند و با الله اکبر ؛ " الله اکبر " را شهید کنند و تکبیر گویان خیمه های حسینی و زینبی را به آتش کشند .
آنهایی که مجالس عزای پدر شما را بر هم میزنند و در قم رژه می روند و چفیه بر دوش شیشه های بیت حضرت والد و آیت الله العظمی صانعی شاگرد و مروج همیشگی امام خمینی (ره) و تابلو های فلزی دفتر معظم له را می شکنند و می برند ، آیا اهانت به امام و مرجعیت و آزادی بیان نکرده اند ؟
آیا نمی دانند تقلید برای مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید حرام قطعی است ؟ ونمی دانند و یا فراموش کرده اند که اختلاف و مغایرت نظر فقیه عالیقدر در امور حکومت با مرحوم امام و دیگر متولیان نه از سر ساده لوحی و لجاجت بود ؛ .بلکه در شبهای مغموم و پر آلام و سراسر دردی که آن مرجع بزرگ می گذراند به این می اندیشید ؛ که قطعاً تقلید بر اوکه 50 سال اجتهاد را پشت سر گذاشته حرام است . و ظلم ، ظلم است وکم و زیادش هر دو مذموم . و تماشای ظلم معصیت کبیره و نهی از منکر و امر به معروف واجب و در این روزگار مجتهد جامع الشرایط مثل آن" متبحر" ارجمند و " فقیه همیشه عالیقدر" که همه این امور را به خوبی می فهمد و آینده این خط انحرافی در حکومت را می بیند ، بینی و بین الله چه باید بکند ؟ که فردای قیامت در پیشگاه پیامبر اکرم (ص)و امام زمان (عج)روسفید باشد ؛ آنها نمی دانند فقیه عالیقدر در آنچه از احکام خدا می فهمید و به قطع می رسید بدون هیچ غرور و کبری ؛ عزمی آهنین داشت و به مهلکه مصلحت سازان گرفتار نمی شد و جز ادای تکلیف کاری نمیکرد .
آیا اینانی که این روزها برای آزار بیشتر شما در این مصیبت ؛ مقابل بیت حضرت والد بعد ازگذشت 22سال از مرگ سید مهدی هاشمی علیه او شعار می دهند و در گوشه و کنار نشریات هنوز حقایق را سیاه می کنند و بیش از 2 دهه به دروغ برای به اصطلاح خودشان شستن خون دل امام (ره) ؛ فقیه عالیقدر را زیر بمباران تبلیغاتی و امواج تهمت ها قرار داده و میلیونها غیبت را مرتکب شده اند ؛ نمی دانند با این رفتار هم به امام و هم به فقیه عالی قدر جفا می شود ؟ ونمی دانند اگر درایت و هوشیاری حضرت امام در آن پرونده نبود ؛ نا اهلان همان ایام در دخمه های زندان توحید که به معماری آلمانها و سفارش پهلوی ساخته شده ؛ شرایطی بمراتب بدتر از زندان کهریزک برای متهمین پرونده سید مهدی هاشمی تهیه دیده بودند و هر اعترافی می خواستند می گرفتند و شاید هم گاهی گرفتند و چه بسا همان روزها پرونده سازی ها علیه خط امامی ها و بزرگان انقلاب امثال آقایان هاشمی رفسنجانی و حتی مقام رهبری ودفتر امام و بزرگانی از حزب جمهوری اسلامی تکمیل شده بود .
هر چند امدادهای خداوندی و دستورات بجای حضرت امام و فداکاری فقیه عالیقدر امور را برخلاف خواسته کج
اندیشان رقم زد و انقلاب و منادیانش پابرجا ماند . و تشییع جنازه باشکوه فقیه عالیقدر برای همه روشن ساخت ؛ تبلیغات دروغ چون موجی گذرا و بی ثمر و حق و خلوص ماندنی است .
آیا خورده گیرانی که می گویند چرا خارجی ها و رادیو های بیگانه و .... ، از فقیه عالیقدر تمجید می کنند نمی دانند
گاهی مقام معنوی و انسانی فردی به قدری بالاست که مخالف و موافق به بزرگی اش اعتراف دارند ؟
آیا اینان نمی دانند: بزرگترین دشمن حضرت علی (معاویه ) چه تمجیدات و تعریفات بلندی ازعلی (ع) نموده است ؟
آیا از این همه کتابها و نوشته جاتی که مسیحیان در تمجید و تکریم حضرت علی نوشته اندخبرندارند؟
آیا نمی دانند حتی دانشمندان یهودی و بودایی و گاهی مارکسیست ها هم در تعریف و تمجید حضرت علی و امام حسین علیهما السلام کتابها نوشته اند ؟آیا تکریم و احترام مخالفین از حضرت علی (ع) را باید دلیل مستقل بر حقانیت و بزرگواری آن حضرت بدانیم ؟ ویابه تفسیر های بی ربط بپردازیم .
اما نه اموی ها و حسین کُشان تاریخ دانستند و نه اینان می دانند « چراغی را که ایزد بر فروزد هر آنکس پف کند ریشش
"ریشه اش " بسوزد » و در نتیجه و سرانجام آن همه بدرفتاری 20 ساله ؛ روشنتر از پیش برای همه مشخص می گردد : پدر شما منتظری نجف آبادی که نه ، منتظری ایرانی هم نبود و به لطف حضرت حق منتظری الاسلامی بود و میرود که منتظری جهانی و منتظری انسانی شود و قطعا مدال انسانیت جهانی خواهد گرفت و بجاست فقدانش در سطح جهانی مطرح باشد چرا که برای کرامت انسانی اهمیت خاص قائل و ازدیدگاه صحیح حضرت خالق ( جَلَّ ) به انسانیت می نگریست و فتوای عدم نجاست ذاتی کفار و اهل کتاب خود موید متقنی است .
در این بی حوصلگی و غم زدگی شما و بضاعت مزجاة حقیر ؛ اگر نیم نگاهی گذرا به زندگی و آثار اعاظم تاریخ و بزرگان روحانیت ؛ در مقایسه با آثار فقیه عالیقدر داشته باشیم و فرضاً با بحار الانوار مرحوم مجلسی (ره) محک شود ؛ که آن مرحوم واصل در عمری از زحمت خالصانه بسیار بجا موفق بوده است فهرست جامعی از مطالب اسلام را که در روایات منتسب به معصومین بوده جمع آوری فرمایند و اگر با بزرگ مرد اصولی آیت الله آخوند خراسانی (رضو) قیاس شود ؛ آن عالم بی بدیل فقط اصول را بخوبی و با تسلطی استادانه منقح و چنانچه در مسائل پیرامون آیت الله العظمی بروجردی(ره) دقیق شویم به امور فلسفی چندان وقعی و اعتباری داده نشده و اگر در آثار و زندگی ازهد الفقها و اعلمهم «شیخ انصاری(ره)» که بخوبی اجتهاد عمیق و جامع داشته اند ؛ مرور شود هر چند در فروع ابواب فقه بی نظیر بودند ؛ به نظر می رسد در فرعیات احکام اجتماعی و اصل حکومت ولایت فقیه بسیار لرزان و بی نظر مانده اند و شاید هم از خوف سوء استفاده احتمالی نالایقانی متظاهر به دین برای احراز حکومت ؛ چنین محتاطانه از موضوع عبور فرموده است . و به نظر می رسد حضرت والد معظم از خرمن پر بار و آثار همه علما و سلف صالح و اقطابی نظیر شیخ طوسی و شیخ مفید و صاحب جواهر و مجلسی و شیخ اعظم رحمه الله علیهم و شاگردی حاج آقا رحیم ارباب و آیات عظام سید محمد حجت و سید احمد خوانساری و علامه طباطبایی و مرحوم امام خمینی
رحمه الله علیهم به خوبی فیض برده و خوشه چینی با دقت و قدردان بوده و با همت عالی به تمام علوم متعالی رسیده است و توانسته است جامع جمیع ویژگی های منحصر به فرد این ستارگان فروزان فقه تشیع بگردد.
و با استفاده از اصول اجتهادی فقه و موشکافی همه جزئیات و فرعیات احکام و عنایت خاص به مسائل حقوقی بشر از دیدگاه قران و نهج البلاغه و وارسی مُدقانه سلسله اسناد و روایات و دقت خاص به سنت و سیره پیامبر(ص) و عنایت خاص به ولایت اتقی و اعلم فقها مورد پسند عامه مردم (که نوعی اجماع و حجت می باشد )و با تسلطی بی نظیر فقه و مسائل اسلامی را به خوبی منقح نموده و احکام مورد نیاز جوامع بشری را بدرستی استخراج و استنباط کرده اند و بیش از دهها کتاب مفید و باقیات الصالحات دارند.
از طرفی اگر آثار فقهی و اصولی و اجتماعی امام خمینی(ره) و شهید مطهری(ره) که کُمّل علماء معاصرند مرور شود ، آیت الله العظمی منتظری نزدیکترین و کاملترین اندیشمند به آراء و مبانی فقهی و فلسفی این دو بزرگوار به نظر می رسند .
البته بعد از ضربتی که علم اصول در قرن یازدهم متحمل شد و اخباری گری به شدت بر علوم و حوزه ها و افکار و اعتقادات جامعه حاکم شد و با اثر پذیری از رسوب شعارهای فریبنده و اعتقادی بنی امیه و استدلال انحرافی از قرآن : « توتی العزه لمن یشاء » که می گفتند خداوند هر کسی را خواست حاکم می کند و عزت می دهد و یزید را هم خدا عزت داد و نعوذ بالله امام حسین را هم خدا کشت و بذلت کشید و تکمیل شده آن را بنی عباس چنین تبلیغ می کردند : « الحق لمن غلب » و حق را همیشه با قدرت برتر و حاکم می دانستند و با ترویج این مطالب موهوم و باطل به عنوان اعتقادات اصیل اسلام توانستند قرنها مسلمانان را آرام نگه دارند و بر جامعه حاکم باشند .
فقیه عالیقدر به همراه امام و سایر اندیشمندان توانستند با تفسیر درست از مبانی اسلام و با شعار " ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما با نفسهم" و نظایر آن جامعه را الهی و متحول و دگرگون و مبارزه علیه ظلم را واجب و فراگیر سازند و در ابواب فقه با اجتهاد صحیح مستفاد از کتاب و سنت و عقل؛« اصول و اجماع » شیوه استنباط درست احکام و اعتقادات را بخوبی احیا و با درایت مفتوح و توسعه دادند . و ای کاش مسئولین و متولیان محترم نشر آثار و حرم امام خمینی به پیشنهاد والد بزرگوار ؛ به جای توسعه و ایجاد ساختمان و .... ؛ عمده تلاش و همت خود را به ترویج کتابها و اندیشه ها و آثار علمی و عرفانی و سخنرانی ها و افکار امام خمینی در حوزه های علمیه و جامعه و بویژه برای نسل جدید معطوف می نمودند و اگر چنین بود شاید روزگار فعلی کشورمان به مراتب به اسلام ناب و افکار یکگونه خمینی و منتظری و بسیاری مراجع عظام همچون وحید خراسانی و صافی و آقا موسی زنجانی و صانعی و مکارم و بیات کثر الله امثالهم نزدیک تر و جامعه متحد تر و شیعه سرفراز تر و چراغ خانه کج اندیشان و خناسان و قدرت مداران و شهرت طلبان و اندیشه های فتنه گر کم فروغ تر بود. چه مناسب بود اگر روزنامه یا رادیو و یا تلویزیون مستقلی از حرم امام خمینی دایر و آثار امام و این بزرگان را بدون گزینش و بدون تفسیر های جانب دارانه برای نسل جدید نشر می داد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد و معلوم شود طرح تحقیق و تفحص باید از انحراف اصولی درارزشهای انقلاب مطرح باشد یا در هزینه های حرم ؟
البته همه این امور و ژرف نگری ها و بلند نظری ها و موفقیت های الهی و جهان شمول حضرت آیت الله العظمی منتظری از اینجهت بود که او لسان دعا و دم عیسوی داشت و آزادیخواهی بود که در انجام فرایض و سنن دینی و مستحبات قطعی ؛ ذره ای درنگ نداشت و از نوافل ؛ فضیلتها می جست .
مناجات نیمه شبش علی الدوام تا سحرگاه آخرین شب حیاة نه تلقین بود نه تکرار ؛ که" هر دم" لذتی بود از ترک لذتهای دون دنیایی و مرگش راحتترین و زیبا ترین مرگ بود و در خواب دنیوی به استراحت اُخروی و خواب ابدی رفت و مرقد و مزارش ؛ و زمان مرگش هم بهترین و سوم محرم و با فضیلت ترین و شور انگیز ترین ایام شد و محل فوت کنار کتابها و سجاده و چقدر برایش لذیذ بود و آخرین و تازه ترین لذت بعد از آخرین نماز شب او را به آرزوی دیرینه اش و حشر با موالیان و شیرین ترین لذت ها پیوند داد و هیچ کس توجه نکرد اگر مرگ در خواب بوده است چرا لبهای مبارک ایشان غنچه گونه به حالت سخن گفتن باز مانده و بسته نشد ؟ تا به خانه قبر رفت و شاید ذکری و دعایی و در جلوه معشوق در آخرین دم ؛ رمزی و سلامی و والسلامی .
به سهم خود بار دیگر این مصیبت دردناک که غم بی پایانتان و ام المصائب عمر شماست را به آقا امام زمان (عج) و همه شیعیان و مسلمانان و آزادگان جهان و حوزه های علمیه ایران و سایر بلاد و شخص حضرتعالی و اخوی جانباز و هوشمند و اخوات
معظمات و خانواده محترم و بیت معزی تسلیت عرض می کنم و امید است این تسلیت نامه و ملطفه در پیشگاه امام زمان (عج) به عنوان عریضه عذرخواهیم پذیرا شود که بزرگ شاگرد و نایبش را نشناختم و هنوز هم ... ؛ و در کابین معنویتش کفش گری بیش نبودم .
"با دل گرفتگی شدید کنار قبرش رفتم که برایش فاتحه و دعا کنم دیدم گویا کنار اقیانوس رفته ام برایش باران طلب کنم ."در پایان و ایام عزای حسینی ، همنشینی آن فقیه بزرگ را با امام حسین (ع) و اصحابش از خداوند مسئلت داریم و با عزادارانش همنوا شده و عرض میکنیم :السلام علی الحسین (ع) و علی علی ابن الحسین (ع) و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
سربلندی و سرافرازی روز افزون و تاییدات آقا امام زمان (عج) برای شما و خانواده محترم همیشه آرزویم .
ارادتمند : مصطفایی ؛ کوچک شاگردی از گوشه نشینان درس آیه العظمی وحید خراسانی2 /10/1388 برابر با 6/محرم/1431