آفتابنیوز : آفتاب: عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز معتقد است که اگر ملت ایران فردی را یافت که در شعار وحدت ملی، ائتلاف و شعار استفاده از توان دیگران یا استفاده از توان همه خدمتگزاران برای خدمت به ملت ایران، صادق است و بین شعار و عملش همسوئی دارد و توان اداره کردن کشور را هم دارد، نباید درنگ شود و وی را برای رئیس جمهوری حتماً انتخاب کنند.
بهگزارش سرویس سیاسی آفتاب، حجت الاسلام و المسلمین محسن دعاگو درباره انتخابات ریاست جمهوری آینده با دفتر اطلاع رسانی جامعه روحانیت مبارز گفتگویی انجام داده که مشروح آن در پی میآید:
با عرض سلام و تشکر از حضورتان در این گفتگو، همانگونه که مستحضرید شعارها و اصطلاحات زیادی در جریان انتخابات ریاست جمهوری مطرح شده است مانند وحدت ملی، ائتلاف، حکمیت، داوری، عبور و .... به نظر شما چه اهدافی در بهکارگیری این واژهها دنبال میشود؟ بسم الله الرحمن الرحیم
اصل وحدت ملی در مورد انتخابات پیامش این است که از همه اقشار ملت که به قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامیوفادار هستند، در شکل گیری دولت جمهوری اسلامی استفاده شود.
پیام ائتلاف هم این است که در مدیریت اجرائی کشور از همه جناحها و گروهها و گرایشها براساس شایستگیهایشان، برای شکل دادن به دولت جمهوری اسلامیاستفاده شود. این پیام بسیار خوبی است ولی آنچه که در خارج اتفاق میافتد نوعاً این نیست.
کسانی که با شعار وحدت ملی و ائتلاف تا این لحظه به میدان آمدهند، دوستان و همفکران و افراد طیف و جناح خودشان را در درون نظام اجرایی چیدهاند و هیچ اعتنایی به شعارهای اولیه نداشتهاند.
من در طول چند سال تجربهای که دارم، شعارها را زیبا ولی عمل را کاملا جناحی و گروهی دیدم، یعنی عمل جناح گرائی بوده ولی شعار وحدت گرائی.
آن زمانی این زیبائی به زشتی تبدیل نمیشود که با عمل همراه شود، زمانی که بین شعار و عمل تعارض وجود داشته باشد، شعارهای زیبا را مردم زشت میبینند.
اگر ملت ایران فردی را یافت که در شعار وحدت ملی، ائتلاف و شعار استفاده از توان دیگران یا استفاده از توان همه خدمتگزاران برای خدمت به ملت ایران، صادق است و بین شعار و عملش همسوئی دارد و توان اداره کردن کشور را هم دارد، من معتقدم نباید درنگ شود و وی را برای رئیس جمهوری حتماً انتخاب کنند.
ولی متاسفانه اساساً جهت شعارها با جهت عمل متفاوت بوده است. ضمن اینکه اکثر افرادی که این شعار را مطرح کردهاند خودشان توان اداره کشور را ندارند و مع الاسف همین افراد ناتوان بیصلاحیت یا کم صلاحیت هم به عنوان نامزد ریاست جمهوری مورد تائید شورای محترم نگهبان قرار گرفتهاند.
چه باید کرد که فاصله بین شعار و عمل نزدیک شود؟ به عنوان مثال در کشورهای دیگر کاندیداها از طریق احزاب قوی معرفی میشوند و یا کاندیداها از لایههای مدیریتی خاصی انتخاب میشوند؟ و او هم تیم اجرائی خود را قبلا معرفی میکند؟ گاهی ما افراد کم تجربه و یا افراد بیتجربه را به خاطر برجستگیهای سیاسی که دارند، به عنوان نامزد رئیس جمهوری انتخاب میکنیم، اما مردم آنها را تجربه نکردهاند و توانشان را به مردم نشان ندادهاند. همین انتخاب باعث میشود که بین باوری که مردم نسبت به این افراد داشتند و بین قدرت اجرائی فاصله زیادی به وجود میآید. این فاصله را افراد به سرعت نمیتوانند پر کنند. و تجربه به زمان نیاز دارد.
- شورای نگهبان باید افرادی که توانشان در عرصههای سیاسی و مدیریتی تجربه شده است را تائید کند تا اینکه انتخاب برای مردم مشکل نباشد.
- شورای محترم نگهبان یک حد و مرزی را برای شاخصههای موجود در قانون اساسی برای رئیس جمهور در نظر بگیرد که فاصله کمی با رهبری داشته باشد، مقام اول درکشور رهبر است و مقام دوم رئیس جمهور، پس رئیس جمهور باید فاصله اندکی با رهبر داشته باشد.
افرادی که صدها سال با رهبری فاصله دارند به درد ریاست جمهوری نمیخورند و شورای نگهبان نباید تاییدشان کند. رجل سیاسی و دینی که در قانون اساسی تعریف شده حد و مرزش آدمهای معمولی نیستند، آدمهایی که مثل آنها در کشور هزاران نفر وجود دارد به درد ریاست جمهوری نمیخورند. در این صورت فاصله بین تایید صلاحیت شدگان هم بسیار زیاد است، یعنی اگر ده نفر را به عنوان نامزد ریاست جمهوری انتخاب میکنند، ده تا آدمینیستند که در توانایی نزدیک به هم باشند، یا مثل هم باشند، افرادی باز با تفاوتهای بسیار بسیار زیاد، همگی نامزد ریاست جمهوری میشوند که به نظر من این نوع انتخاب اشتباه است.
- شورای محترم نگهبان نباید بیش از سه نفر را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری انتخاب کند و اگر بیش از سه نفر تایید کرد، من معتقدم حتما خطا کرده است و خطای سیاسی این کار بسیار خطرناک است و آن سه نفر هم باید افرادی باشند که از نظر توانایی به رهبر نزدیک باشند و رده دوم به حساب بیایند و بین خود این افراد هم فاصله بسیار کم باید باشد یعنی اینکه شورای نگهبان و مردم مطمئن باشند که هرکدام به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند، کشور به خوبی اداره میشود.
من معتقد هستم در دورههای قبل شورای نگهبان افرادی را تایید کرد که نمیتوانستند اطمینان بدهند همه اینها قادر به اداره کشور هستند.
احزاب سیاسی ما توانایی انتخاب نامزد با تجربه را ندارند در کشور ما احزاب سیاسی در این حد از توانایی نیستند که بتوانند نامزد با تجربه وتوانایی با کابینهای توانمند که بتوانند کشور را اداره کنند را انتخاب بکنند. چون احزاب قوی در کشورمان وجود ندارد.
این مسئولیت را باید شورای محترم نگهبان به عهده بگیرد. اما اگر فرضاً ده نفر معرفی شود، شورای نگهبان میداند که از این ده نفر یک نفر بیشتر صالح نیست ولی این کنار زدن به افکار عمومیمردم واگذار میشود، بعد گروههای سیاسی برای اینکه آدمهای ناتوان را از رده خارج کنند، فعال میشوند.
گروههای سیاسی هم هر کدام نامزد خودشان را صالح میدانند. افکار عمومیهم در این حد از توانایی نیست که بتواند بین چند نامزد مشخص بهترینش را انتخاب کند. لذا ممکن است تحت تاثیر تبلیغات وسیع سیاسی و یا فریب افکار عمومی، یک فردی انتخاب شود که در بین کاندیداها ضعیفترین آنها باشد. در این صورت یک فاجعه بزرگی در کشور به وجود میآید
یکی از افتخارات دولت نهم بازکردن درب بسته و انحصاری مدیریت کشوری است. سه تا چهار هزار مدیر شاغل در سطح کشور یکباره کنار زده شدند و مدیران جوان و غیر مجرب متصدی پستهای وزارت و ... شدند. آیا بنا بر فرمایش شما جلوی مدیران مستعد غیر مجرب، گرفته نمیشود؟
باید نیروی جوان ابتدا در کنار نیروی با تجربه، تجارب کافی را بدست بیاورد بعد به وی مسئولیت سپرده شود. این روش که ما جوان بی تجربهای را در راس مسئولیتها قرار دهیم کار خطرناکی است و خواسته یا ناخواسته کار را خراب کردهایم.
آقای احمدینژاد در راس هر کاری که جوان بی تجربهای گذاشته، نه تنها کار را خراب کرده بلکه آن جوان را هم خراب کرده است. چون ناچار شده پس از مدتی همان را بردارد. این عزل و نصبهای پی درپی که صورت گرفته است، ناشی از همین کار است.
با توجه به اینکه در بعضی محافل و مصاحبهها در انتخاب آقای احمدی نژاد تکلیف شرعی شده است، آیا در وضعیت کنونی عبور نکردن از آقای احمدی نژاد میتواند خط قرمز اصولگرایی باشد؟ خط قرمز اصولگرایان عبور نکردن از اصول گرایی است. هیچ انسانی خودش مبنا نیست. انسانها را با مبانی میسنجند نه مبانی را با انسانها. یعنی به عبارت دیگر حق را باید بشناسی بعد اهل حق را بشناسی، این تعابیر که عبور از فلانی حرام است. فتواهایی است که آدمهای دلشاد صادر میکنند.
اینکه میگویند عبور از فلانی حرام است، نظر شخصی افرادی است که به نظر من به لحاظ سیاسی از توجه کافی برخوردار نیستند. همه جانبهنگری وآینده نگری ندارند.
انسانهای آیندهنگر و همه جانبهنگری که به منافع و مسائل کشور میاندیشند، اساساً روی معیارها تکیه میکنند و عبور از معیارها را منع میکنند. عبور از آدمها همیشه آزاد است، جز مسئله رهبری که عبور از رهبر مجاز نیست.
تکلیف شرعی و سیاسی برای مردم را فقط رهبر میتواند تعیین کند که مقام معظم رهبری در موقع انتخابات هرگز تکلیف شرعی سیاسی برای انتخاب فرد معینی نکردهاند و انتخاب رئیس جمهور را به رای خود مردم گذاشتهاند.
عبور از همه آدمها بر اساس ملاکها مجاز است. اگر ملاک به ما گفت که باید از همه عبور کنی باید عبور کرد و اگر ملاکی گفت نباید از این آدم عبور کرد، نباید عبور کرد. یعنی در حقیقت برای عبور یا عدم عبور آن چیزی که معیار هست خود ملاک است. ما روی اصول توقف میکنیم و با اصول حرکت میکنیم. اگر فردی هم با مبانی و معیارها تعارض داشته باشد و معیار بگوید که از این فرد عبور کنید، هیچ تاملی در عبور نخواهیم کرد.
من به همه دوستانم و همه کسانی که اهل تحلیل سیاسی هستند یک توصیه میکنم، هرگز روی افراد توقف نکنند و تنها روی مبانی توقف کنند. اگر مردم معیارها را بشناسند واژه صحیح آن معیارها را هم پیدا میکنند. ما برای مردم تعیین تکلیف نکنیم که به چه فردی در انتخابات رای بدهند و به چه فردی رای ندهند ما باید به مردم بیاموزیم هر کسی دارای این شرایط باشد به او رای بدهند و در تشخیص آن فرد مردم را مجاز کنیم.
به عبارت دیگر ما موضوع کلی و حکم کلی را باید بگوئیم. تطبیق را به عهده خود مردم بگذاریم. اساساً تعین تکلیف برای مردم کار زشتی است یک نوع تحمیل عقیده بر دیگران است سوء استفاده از شؤون مذهبی یا سوء استفاده از احساسات دینی و ملی مردم است. مردم مکلفند هم به لحاظ شرعی وهم به لحاظ سیاسی که به نامزد شایسته تر رای دهند.