اشاره علی لاریجانی به وجود جریان خالصسازی در کشور و ابراز عدم تمایل بسیاری از چهرههای شاخص اصلاح طلب و میانه رو برای صحبت در مورد انتخابات، بحثهای مختلفی را در سپهر سیاسی کشور در پی داشت. علی شکوری راد، سخنگوی جبهه اصلاحات سخن گفتن از انتخابات را در شرایط فعلی مناسب ندانسته و از دیگر سو، رئیس جمهور پیشین نیز بر لزوم استفاده از ظرفیت رفراندوم به جای انتخابات به شکل کنونی تاکید کرد. در این رابطه با علی صوفی وزیر پیشین کار و رفاه اجتماعی و عضو شورای مرکزی خانه احزاب کشور گفتگو کردیم.
صوفی در اینباره به آفتابنیوز گفت: متاسفانه با توجه به اتفاقاتی که در جریان انتخاباتهای سال ۹۸ و ۱۴۰۰ رخ داد، میتوان گفت که انتخابات معنا و مفهوم اصلی خود را از دست داده است. یکی از دلائل این مسئله هم این بود که مردم تا حد زیادی از حضور در انتخابات پرهیز کردند، این مسئله هم به خاطر یاس و ناامیدی ناشی از مهندسی صورت گرفته بود. وقتی رقابتی وجود ندارد و مردم کاندید مدنظر خود را نمیتوانند پیدا کنند، طبیعتاً انگیزه خود را از دست میدهند. به قول آقای خاتمی روند اصلاحات به یک سخره سترگ سخت برخورد کرده است و حاکمیت راهی برای اصلاح امور باقی نگذاشته است.
عضو شورای مرکزی خانه احزاب کشور در ادامه افزود: بدون حذف نظارت استصوابی و بدون حل مسئله دخالت نظامیان در سیاست، بعید است گشایش خاصی در عرصه سیاسی کشور رخ دهد. بنده معتقدم اقبال مردم به انتخاباتهای پیش رو سردتر از دو انتخابات قبلی خواهد بود. البته جریانات سیاسی هم در این شرایط حاضر نیستند که کاندیدی معرفی کنند. به غیر از اصلاحطلبان حتی طیفهای از اصولگرایان نیز حاضر به مشارکت نیستند، جریان خالصسازی که آقای لاریجانی اسم برد، نگران است که یکدفعه مردم به پای صندوق رای بیایند و بازی را به هم بزنند؛ بنابراین علاقهمند است که انتخابات با حداقل مشارکت مردمی برگزار شود تا هیچ ریسکی برای کاندید و برنامههای آنها وجود نداشته باشد. نتیجه دو انتخابات قبلی نیز همین وضعیت کنونی مدیریت کشور به ویژه در مجلس و دولت است. جوانان غالباً مایوس و به فکر مهاجرت هستند، چون جریان زندگی در کشور مختل شده است.
صوفی گفت: با شرایطی که من در جامعه میبینم و نظر به رصد افکار عمومی و به ویژه خشم و یاس طیف گستردهای از جوانان، بعید میدانم حتی با حضور تاجزاده هم بتوان تنور انتخابات را گرم کرد، مردم نسبت به ماهیت و مکانیزم قدرت در ایران شناخت پیدا کردهاند، بنابراین کشور نیازمند تحولات و اصلاحات بسیار ساختاری است. در شورای مرکزی خانه احزاب با بسیاری از دوستان اصولگرا که گفتگو میکنیم، آنها نیز در جلسات خصوصی اذعان دارند که هیچ راهی وجود ندارد، مگر آنکه حاکمیت یک تحولات بزرگی را رقم بزند. اگر در حوادث سال گذشته با تدبیر بیشتری عمل میشد، شاید میشد تا حدی وضعیت بحرانی کنونی را التیام بخشید. در حال حاضر میان طیفهای گسترده سیاسی از جمله بخش بزرگی از اصولگرایان نیز اجماع مرکب وجود دارد که اولاً اوضاع کشور بد است، دوماً وضعیت فعلی قابل دوام و ادامه دادن نیست و ثانیاً باید یک فکر بسیار اساسی برای تغییر سازوکارهای اداره کشور صورت گیرد.