این جنایت وحشتناک سپیده دم روز گذشته در کوی گلشهر مشهد هنگامی رخ داد که جوان ۲۲ سالهای به نام «عباس» از منزل مجردی خود در خیابان شهید شفیعی ۲۶ بیرون آمد و در حالی که کارد بزرگ آشپزخانه را در دست میفشرد به طرف منزل پدرش حرکت کرد.
او که تار و پود افکار پلیدش به هم ریخته بود و تصور میکرد مادر ۶۲ ساله اش بین او و دیگر فرزندان تبعیض روا میدارد، قدم هایش را تندتر کرد تا به منزل ویلایی پدرش رسید. گوشی تلفن را از جیبش بیرون آورد و در حالی که کلید تماس با شماره تلفن مادرش را فشار میداد، در حیاط را با کلید یدکی باز کرد و به داخل حیاط قدم گذاشت. در همین حال مادر نیز در آن ساعت بامداد (۵ صبح) کلید سبز رنگ پاسخ به تماس تلفنی را فشرد و چنین شنید که مادر بیرون بیا!
زن ۶۲ ساله که حتی به منظور آسایش فرزندش، منزل مجردی را از حدود ۶ ماه قبل و در نزدیکی محل اقامت خودشان برای او اجاره کرده بود، خواب آلود به طرف در ورودی رفت، اما ناگهان پسر ناخلف با چهرهای خشمگین، ضربات کارد را پی در پی بر پیکر مادرش فرود آورد.
مادر به داخل پذیرایی گریخت، ولی باز هم از ضربات هولناک کارد در امان نماند و درحالی خون هایش، نقش و نگارهای قالی را رنگین کرد که یکی از فرزندانش با شنیدن صدای جیغ مادر، هراسان از سوئیت طبقه بالا به پایین آمد و با مشاهده صحنه ترسناکی که هنوز ادامه داشت، وحشت زده به طبقه بالا گریخت تا از ضربات وحشتناک کارد در امان بماند!
دقایقی بعد صدای جیغ و فریاد از منزل ویلایی مذکور، اهالی محل را به انتهای کوچه شهید شفیعی ۵۶ کشاند و به این ترتیب با تماس اهالی، نیروهای انتظامی کلانتری گلشهر نیز به محل وقوع جنایت رسیدند و با حفظ صحنه جرم مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند.
طولی نکشید که با حضور قاضی دکتر صادق صفری و گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در این منزل، تحقیقات قضایی آغاز شد، اما از قاتل بی رحم خبری نبود و تنها آثار کفشهای خون آلودش بر سنگ فرشها و کاشیهای منزل مسکونی خودنمایی میکرد.
هنوز دقایقی از شروع بررسیهای جنایی نگذشته بود که با دستور مقام قضایی، گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) رصدهای اطلاعاتی را برای دستگیری پسر ۲۲ ساله مقتول آغاز کردند.
این بررسیهای ریزبینانه حکایت از آن داشت که مادر ۶۲ ساله از چاقوکشی و درگیریهای وحشتناک پسر ۲۲ ساله اش عاصی شده بود؛ چراکه او به بهانههای تبعیض بین فرزندان، مدام به روی دیگر برادرانش که معلولیت جسمی یا ذهنی داشتند، چاقو میکشید!
ادامه تحقیقات نامحسوس نشان داد که مادر (مقتول) برای پیشگیری از وقوع نزاعهای جبران ناپذیر، منزل مجردی را پنهانی برای پسر ۲۲ ساله اش اجاره کرده بود تا در آسایش زندگی کند!
با به دست آمدن این سرنخ، بی درنگ کارآگاهان به سوی منزل مجردی وی رفتند، ولی متهم به قتل در آن جا نبود. ساعتی بعد جسد زن مذکور برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت و مشخص شد که او با ۴۴ ضربه هولناک کارد به قتل رسیده است.
از سوی دیگر گروهی از کارآگاهان با راهنماییهای قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، شناسایی مخفیگاه قاتل فراری را با استفاده از فناوریهای نوین پلیسی در دستور کار قرار دادند و به ردزنی او در مکانهای مختلف پرداختند تا این که چند ساعت بعد خبری از حضور قاتل در صحنه جرم، کارآگاهان را به تکاپو انداخت.
یک تماس تلفنی با سرهنگ مرادی (افسر پرونده) حکایت از آن داشت که عباس (متهم ۲۲ ساله) با وحشت آفرینی و عربده کشی دوباره وارد حیاط منزل مادرش شده و اهالی منزل از ترس به داخل اتاقها گریخته و در ورودی را قفل کرده اند، ولی «قاتل» که برای اطمینان از مرگ مادرش به صحنه جنایت بازگشته بود، با چرخاندن تیغه کارد در هوا از آنان میخواست که بیرون بیایند! در این هنگام بود که برخی از اهالی منزل، پشت پنجره قرار گرفتند و او وقتی لباسهای سیاه را بر تن اعضای خانواده اش دید، بلافاصله از محل گریخت و به مکان نامعلومی رفت.
از سوی دیگر گروه کارآگاهان عازم کوی گلشهر شدند و پس از جست وجوهای میدانی در خیابانهای اطراف، به این نتیجه رسیدند که «قاتل» بعد از اطمینان از مرگ مادرش، قصد فرار از مشهد را دارد به همین دلیل و با دستورهای محرمانه قاضی ویژه قتل عمد، دوباره منزل مجردی «عباس» را به محاصره درآوردند و مشخص شد که در حیاط از داخل قفل شده است.
به همین دلیل کارآگاهان به یقین رسیدند که متهم تحت تعقیب در همین منزل حضور دارد، بنابراین تعدادی از افسران پلیس آگاهی از روی دیوار به داخل حیاط رفتند و متهم ۲۲ ساله را در حالی دستگیر کردند که مشغول جمع آوری لوازم شخصی و مقداری پول بود تا به شهر دیگری بگریزد.
ساعتی بعد با انتقال پسر ناخلف به مقر انتظامی، بازجوییهای تخصصی از وی با نظارت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) آغاز شد و او به قتل مادرش با انگیزه تبعیض در حالی اعتراف کرد که قصد داشت خود را بیمار روانی جلوه دهد. این تمارض وی لحظاتی بعد هنگامی لو رفت که او با شنیدن صدای خبرنگار گفت: او خبرنگار است و من الان شرایط مناسبی برای مصاحبه ندارم!
این گزارش حاکی است تحقیقات کارآگاهان برای رازگشایی از ابعاد دیگر این جنایت هولناک با دستورهای قاضی صفری ادامه دارد.