رضا امیرخانی، نویسنده و فعال فرهنگی درباره یادداشت انتقادیاش در خصوص اتفاقات سال گذشته گفت: برخی مطالب را در امواج اجتماعی نوشتم و ممکن است اشتباهاتی هم داشته باشد، اما معتقدم با وجود این اشتباهات، باز هم، وظیفه هر نویسنده و هر کسی که کار فکری میکند، بیان حقیقت مکتوم و آنچه دیگران نمیگویند، است و آن مطالب را هم که در بحرانهای اجتماعی نوشتم علی رغم مخالفتها و ریزش مخاطب، دوست دارم.
امیرخانی که به مشهد سفر کرده بود درباره اهمیت پاتوقهای فرهنگی شهر مشهد در رشد نویسندگان و شاعران جوان با بیان خاطره دوره نوجوانی خود گفت: از مدرسه فرار میکردم تا به حیاط حوزه هنری برای جلسات شعر بیایم؛ آن حیاط و آن مکان جایگاهی برای رشد فرهنگی نسل ما بود. این نویسنده ادامه داد: پاتوق یا کافه کتابها مثل همین کافهکتاب آفتاب، فضای بین الاذهانی دارد که غلبه فضای فرهنگی و هنری اش بر روی سبک زندگی آدمها تاثیر میگذارد.
امیرخانی درباره نویسندگی توصیهای به نویسندگان جوان داشت و گفت: نویسندگی با ذوق و خلاقیت مرتبط است، اما نویسنده کسی نیست که قصه خوب بنویسد، بلکه او باید در صنعت نشر زندگی کند و زیست بوم نشر را به خوبی بشناسد. وی ادامه داد: هیچوقت نمیتوانی بگویی یک رمان نویس خوب هست که در کشوی میزش ۳ اثر دارد؛ آن آثار باید منتشر شوند تا به عنوان نویسنده شناخته شود و این ورود حرفهای به صنعت نشر، قسمت تلخ و پردردسر ماجراست و به قدرت ادبی او ربطی ندارد.
نویسنده رمانهای «من او» و «قیدار» درباره آخرین اثر در دست نگارش خود، گفت: رمان جدیدم را با توجه به اهمیت ارتباط با نسل جدید کشور و با موضوع ادبیات توسعه مینویسم تا شاید پاسخگوی بخشی از سئوالات این نسل باشد. او درباره نگرانی اش نسبت به کشور گفت: نگرانم که نمیتوانیم درباره آینده مشترک صحبت کنیم، خصوصا با نسلهای بعدی نمیتوانیم صحبت کنیم و من احساس خطر میکنم و معتقدم کشور به تغییر نسل نیاز دارد.
وی آفت نویسندگان و شاعران را خودبسندگی نسبت به آثارشان بخاطر تشویق و تقدیر از سوی دایره همیشگی مخاطبان دانست و تاکید کرد: اینکه ۲ درصد از جامعه و هم نسلان خودم، من را تحسین کنند، این نباید در من حس کافی بودن ایجاد کند و از ابداع و ارائه کارهای نو، متناسب با نسل نو، غافل شوم.
نویسنده سفرنامه «نیم دانیگ، پیونگ دانگ» همچنین نویسندگی را کاری سخت و گاهی برای گذران اقتصاد زندگی ناکافی دانست و گفت: ممکن است، یک نویسنده راننده اسنپ هم باشد یا مشغول کار دیگری هم بشود، اما زمانی میتوان گفت شغل یک نفر نویسندگی است که حداقل روزانه ۴ ساعت وقت برای نوشتن بگذارد. البته صبوری یک نویسنده جوان در رقابت دنیای نشر تا زمانی که کارش دیده شود، یکی از مهمترین موضوعات است.
امیرخانی تاکید کرد: یک نویسنده جوان باید بداند در بازار کتابی که خراب است و وضعیت کاغذ مساعد نیست و تعداد عناوین نشر هم در حال زیاد شدن است، چگونه کار کند. وی افزود: صنعت نشر یک صنعت ستاره ساز است و مانند فوتبال، هزاران فوتبالیست در باشگاهها در حال بازی هستند، اما متوسطند و هیچگاه شهرت پیدا نمیکنند و فقط ستارههای فوتبال به تیم ملی میروند و دیده میشوند، در صنعت نشر هم مانند ورزش فوتبال است، باید در ۲۰ عنوان اول باشید تا دیده شوید.
کافههای عمومی فضای مناسبی برای فرهنگ دوستان نیست
محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده افغانستانی نیز در این زمینه، اظهار کرد: فضاهای فرهنگی که در مشهد وجود دارند، حوزه هنری، کانون پرورشی کودکان و نوجوانان و فضای کافه کتاب مکان خوبی برای نقد کتاب، رونمایی و معرفی کتاب و برگزاری محافل ادبی هستند. وی یادآور شد: در گذشته انتشارات امام پاتوق فرهنگی مان بود و بعد هم پردیس کتاب مشهد راه اندازی شد، این دو مکان کتابفروشی ساده نبودند و نیستند، بلکه آنجا، این امکان فراهم است تا فرهنگ، فضیلت و آدمهای فضیلتمند را دید.
کاظمی تاکید کرد: این کتابفروشیها از مکان فراتر هستند و فرهنگ شهر در آنها تقویت میشود، کافههای دیگر فضای مناسبی برای گعدههای اهالی فرهنگ نیست و وجود چنین فضاهایی قطعا یک ضرورت فرهنگی است.
او با ابراز خرسندی از راه اندازی مجدد کافه کتاب آفتاب، گفت: قرارهای دوستانه برای همصحبتی، قرارهای ادبی برای بازخوانی اشعار، رونمایی از کتابها و مجموعه شعرها، ملاقات با هموطنان افغانستانی تازه از وطن برگشته و گفتگو درباره مسائل فرهنگی، بخشی از کارکرد کافه کتاب آفتاب در سالهای گذشته برایمان بوده است. وی ادامه داد: کافه کتاب آفتاب، فقط کافه یا کتابفروشی نیست، بلکه پاتوق اهالی ادب، هنر و دانش است و میتوانی دوستانی را آنجا بیابی که حالت را خوش و به آگاهی تو اضافه کنند.