کد خبر: ۸۵۶۵۰۸
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۱:۲۰

یادداشت سعید حجاریان؛ بحران دولت سازی و ملت سازی

سعید حجاریان: بیش از پیش باید نگران ایران بود چرا که از یک‌سو سلسله‌ای از مقاومت‌های مدنی را شاهد هستیم و از سوی دیگر، قوانین و کنش‌هایی که جملگی میل به اعمال فشار بیشتر به جامعه می‌کنند.
یادداشت سعید حجاریان؛ بحران دولت سازی و ملت سازی
آفتاب‌‌نیوز :

سعید حجاریان نوشت: 

مدت‌هاست بر سر این‌که آیا جمهوری اسلامی نماینده و نمایانگر ایران است یا خیر، دعواهایی میان پوزیسیون و اپوزیسیون به‌وجود آمده است. در این یادداشت ضمن طرح و مقایسه دیدگاه‌های طرفین، در مقام علت‌یابی به این موضوع می‌پردازم که اساساً چرا چنین دعوایی به‌وجود آمده و دائماً هیزم آن گداخته‌تر می‌شود.

به گزارش مشق نو، یادداشت را با طرح پرسشی آغاز می‌کنم و آن این‌که آی‌آر (IR) مخفف چیست؟ آی‌آر را می‌توان به دو معنا به کار برد. یکی دو حرف اول واژه ایران (Iran) و دیگری، جمهوری اسلامی (Islamic Republic). وقتی از ایران سخن می‌گوییم به سرزمین و مردم آن اشاره داریم و وقتی می‌گوییم جمهوری اسلامی ساخت سیاسی و حقوقی حاکم بر این سرزمین منظور ماست.

لذا افرادی که در محاورات سیاسی شرکت می‌کنند تعمد دارند که بگویند منظورشان کدام آی‌آر است. مثلاً اپوزیسیون مقید است که معنای اول را افاده کند و به سرزمین و مردم ایران ارجاع دهد و فوراً با آی‌آر دوم فاصله‌گذاری کند. از آن طرف، عده‌ای در داخل معتقدند اصل بر آی‌آر دوم است و آی‌آر اول –گرچه اهمیت دارد- اما به اندازه دولت و ساخت سیاسی موجود اهمیت ندارد.

از این رو گاهی می‌شنویم که از رفتن خوزستان و نگه داشتن عمق استراتژیک سخن گفته می‌شود. یعنی معتقدند چه باک که ایرانی از ایران برود و جای‌اش را به جمعیت مهاجر بدهد که بر آن فایده‌هایی نیز مترتب است.

می‌دانیم هر کشوری در سازمان ملل علامت خاصی دارد. در مورد بعضی کشورها رژیم و سرزمین غیرقابل‌ تفکیک‌اند. مثلاً زمانی‌که به عربستان سعودی و علامت آن (SA) می‌نگریم، ترکیب جدایی‌ناپذیر خاندان آل سعود و سرزمین عرب را می‌بینیم.

در مقابل زمانی‌که به ایران و مخفف آن (IR) می‌نگریم، کشور ایران از آن مستفاد می‌شود فارغ از نظام سیاسی‌ای که بر آن حکمفرماست. در نتیجه نمی‌توان نام ایران را به هیچ‌یک از نظام‌های سیاسی پیوند زد.

اما درباره جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی گاه می‌تواند صفت ایران باشد و گاه مضاف الیه. کما این‌که برای پاکستان و موریتانی نیز چنین است. ‌نتیجه این‌که می‌توان جمهوری اسلامیِ بدون ایران داشت مانند پاکستان و موریتانی، و از دیگر سو می‌توان ایران را داشت و هر رژیم سیاسی دیگر.

لازم است درباره ترکیب جمهوری اسلامی نیز توضیحاتی بدهم. در این ترکیب، جمهوری موصوف و اسلامی صفت است و بنابراین ما با ترکیبی وصفی مواجه هستیم. مانند ترکیب «گل سرخ» که سرخ بودن صفت گل است. یعنی نمی‌توان صفت را طوری معوج و تحریف کرد که در موصوف اخلال پیش آید. چنان‌که نمی‌توانیم از لیوانِ تخت سخن بگوییم زیرا ظرفیت آن از میان رفته است.

اما متأسفانه تفسیرها و اعمال اقتدارگرایانه به‌نحوی بوده که در موصوف اخلال ایجاد شده است. به عبارتی اسلام به‌نحوی تعریف شده که جمهوریت را زیر ضرب برده است و متأسفانه این امر به خود جمهوری نیز سرایت پیدا کرده است.

جمهوری آن‌گونه که افلاطون می‌گوید، معادل res publica است. یعنی امر عمومی که فقط در سپهر همگانی قابل حصول است و مقابل آن امر خصوصی یا res privitas قرار دارد. اگر جمهوری لاجمهور شد و مردم از عرصه عمومی خارج شدند و عرصه عمومی فردی شد دیگر امر سیاسی ممتنع می‌شود.

فی‌الواقع برخی از تفاسیر از جمهوری خلاف آن چیزی است که در پاریس وعده داده شده است؛ جمهوری به معنای متعارف کلمه.

به دلیل سلسله اقدامات اینک آی‌آر دوم بسیار مغشوش و غیرقابل اعتماد شده است اما آی‌آر اول که با خاک و خون پیوند دارد، همچنان قابل اعتماد است زیرا سرزمین ایران و ایرانیان کاملاً انضمامی هستند. لذا اپوزیسیون تعمد دارد به همین امر انضمامی بچسبد و در نتیجه همواره فاصله خود را از آی‌آر دوم حفظ می‌کند.

اما آیا ممکن است روزی از آی‌آر اول یعنی «ایران» سلب معنا شود؟ مخالفان جمهوری اسلامی می‌گویند با تداوم این نظام سیاسی تدریجاً ایران از بین خواهد رفت. یعنی مردم ایران بر اثر فشارهای وارده ناگزیر از مهاجرت خواهند شد و به دلیل ضعف دولت مرکزی و طمع ایران‌ستیزان بخش‌هایی از ایران جدا خواهد شد. یعنی کاری که شاه صفی، شاه طهماسب و شاه عباس و حتی، آقا محمدخان برای وحدت سرزمین کردند به باد خواهد رفت. یعنی هدر رفتن خاک و خون.

در طرف مقابل، طرفداران جمهوری اسلامی می‌گویند در صورت نبود ما ایران، ایرانستان می‌شود و شاهد می‌آورند که در زمان حمله صدام به ایران، این روحانیت و ایدئولوژی شیعه بود که با بسیج مردم توانست وحدت سرزمینی را حفظ کند و تأکید می‌کنند در صورت نبودشان تنها کشور شیعه دنیا از بین خواهد رفت و شاید، این‌که می‌بینیم بسیاری از علمای قم حتی آن‌ها که وابستگی حکومتی ندارند، در مقابل وقایع و رویدادها سکوت پیشه می‌کنند، به همین خاطر است.

اما اساساً چرا چنین پرسشی گریبان ما را گرفته است؟

تضاد فوق‌الذکر ما را به فاصله میان ملت و دولت، و صعوبت nation-state ارجاع می‌دهد. زمانی‌که در غرب از جمهوری سخن می‌رود، به قراردادی اشاره می‌شود که براساس آن مردم سرزمین از درون خود دولتی را برای اداره امر عمومی برگزیده‌اند و در عین حال بر بقای امر خصوصی تأکید دارند. مانند مالک آپارتمانی در یک مجتمع مسکونی که برای اداره مشاعات حق شارژ ماهیانه می‌پردازد، در انتخابات مدیر ساختمان مشارکت فعالانه دارد و در عین حال از حریم خصوصی برخوردار است.

زمانی‌که در توازن این قرارداد اختلال ایجاد شود دو امر ملت‌سازی (nation-building) و دولت‌سازی (state-making) با بحران مواجه می‌شود و به همان میزانی که دولت‌سازی دشوار می‌شود، چسب همبستگی ملی نیز از میان می‌رود. چنانکه امروز، دیگر مشکل کشور نه فقدان پروژه دولت‌سازی بلکه قطبی‌شدن جامعه و درگیری‌های درون ملت است.

در چنین شرایطی بیش از پیش باید نگران ایران بود چرا که از یک‌سو سلسله‌‌ای از مقاومت‌های مدنی را شاهد هستیم و از سوی دیگر، قوانین و کنش‌هایی که جملگی میل به اعمال فشار بیشتر به جامعه می‌کنند. مادامی‌که ادبیات قرارداد بین ملت و دولت احیاء و این عقد –چه به صورت وکالت و چه استخدام- برقرار نشود محال است که جمهوری در ایران پابگیرد.

از این رو مشکل دولت و ملت و تقابل دو آی‌آر پابرجا خواهد ماند و بیش از گذشته به ایران صدمه خواهد زد. مگر آن‌که قید جمهوریت را بزنند و به ماقبل آن یعنی سلطنت مطلقه بازگردند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین