آفتاب: بهرام بیضایی گفت: «فیلم «وقتی همه خوابیم» در نقد سینما نیست، بلکه شرایط سینما را نشان میدهد بدون این که قضاوتی انجام داده باشد».
به گزارش سرویس هنری آفتاب، این فیلمساز ایرانی که عصر روز گذشته سهشنبه 20اسفندماه ـ پس از سالها در جمع دانشجویان دانشگاه تهران سخن میگفت، با بیان این مطلب ادامه داد: «معلم بنده عبید زاکانی است. ما ملت تیزهوشی هستیم و نباید اجازه بدهیم، سینمایی که با کندیاش ما را عقب نگه میدارد بهعنوان جریان اصلی سینما قلمداد شود، بلکه باید بگذاریم سینما ذهن ما را به حرکت وادارد».
بیضایی اضافه کرد: «در تئاتر و سینما مکث معنایی ندارد، چرا که مکث مرده است. هرچند که گاهی از این مکث بهعنوان نوعی گفتن و نگفتن یا نوعی بازی استفاده میکنیم».
او با اشاره به نخستین فیلمهای سینمای ایران اضافه کرد: «در سینمای ما همه چیز خیلی کند پیش میرود. نخستین فیلمهای اولیه وطنی، آدمها را بسیار ابله جلوه میکردند و اصولا فیلمهای بسیاری در ستایش حماقت ساختهایم. درحالی که واقعیت این است که ما ملت بسیار تیزهوشی هستیم و من این همه خلع خرد را که در طول تاریخ داشتهایم، دوست ندارم».
او در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان مبنیبر اینکه پیش از این هم فیلمهایی دربارهی سینما ساخته شده است عنوان کرد: «اصلا نگفتهام که نخستین فیلم را دربارهی سینما ساختهام، زیرا نخستین فیلمی که در سینمای ایران ساخته شده است، «حاجی آقا اکتور سینما»، دربارهی سینماست و من در جایی نسبت به این فیلم ادای احترام کردهام».
او در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر عدم پرداختن به مقولهی سانسور در فیلم جدیدش یادآور شد: «یک فیلم نمیتواند دربارهی همه چیز صحبت کند. سانسور بحث بسیار طولانی و پیچیدهای است و اگر میخواستم به این مقوله بپردازم، اصلا اجازهی ساختن این فیلم را پیدا نمیکردم. اما بعد از سالها بیکاری و انتظار میخواستم حتما فیلمم را بسازم. من سبک و اندیشهی خود را دارم و دستگاه رسمی سینما هم همین طور. بهطور تصادفی دراین فیلم کمی به من فرصت داده شد که به این موضوع بپردازم، هرچند که پیش از این هم دو فیلمنامهی «اعتراض» و «لبه پرتگاه» را دربارهی سینما نوشته بودم».
بیضایی در پاسخ به پرسش دیگری مبنیبر شرافتمند نشان دادن تئاتر در مقابل سینما در فیلماش عنوان کرد: «در این فیلم هیچجا کلمه شرافت را به کار نبردهام و اصولا صحبت سالمبودن یک عرصه و ناسالمبودن دیگری در میان نیست. موضوع این است که اگر قهرمان فیلم به کار دیگری آویزان نمیشد، فرو میریخت. درحالی که نیمی از وجودش درگیر شخصیتی است که در او نیمه تمام مانده، به حوزهی اولیه کار خود که تئاتر است باز میگردد».
کارگردان «سگکشی» متذکر شد: «این فیلم تنها درباره سینما نیست. سینما بخشی از جامعه است و این فیلم مسائلی را مطرح میکند که میتواند در تمام بخشهای جامعه ما رخ بدهد».
او در ادامه درباره نمادینبودن حضور پاسبان در فیلماش توضیح داد: «جامعه ما بهطور معمول برای مسائل بسیار کوچک قانون را رعایت میکند، اما در مقابل مسائل بزرگتر سکوت میکند. ما در جامعهای حملهور زندگی میکنیم، گویی همیشه کارهایمان را در جنگی انجام میدهیم. این فیلم نشانگر فشاری است که از بیرون به اعصاب ما وارد میشود و نشانگر شرایط مردم در شهری است که از تضادها اشباع شده است».
بیضایی سپس درباره پرداختن به مشکلات شخصیاش در این فیلم مطرح کرد: «ازاولین فیلمهای بلند و کوتاهی که ساختم با این مشکلات روبهرو بودم و اصولا ورود من با سینما همراه با اعتراض بازیگر بزرگ آن زمان، آذر شیوا همراه بود. فیلمنامهی «لبه پرتگاه» یکی از بیشمار تجربههای ناکام من است».
کارگردان «مسافران» دربارهی رابطهی دیالوگ فیلمهایش با واقعیت و زندگی روزمره توضیح داد: «واقعیت دو چیز است، اولا بسیار کسالتآور است و دیگر آنکه بسیار دستنیافتنی و صدمهپذیر است. نشان دادن صرف واقعیت نهتنها بسیار کسالتبار است که حتی در سینمای مستند هم غیر ممکن است. زیرا زاویهی دوربین و همه چیزهای دیگر ما را از واقعیت صرف دور میکند. علاوه بر آن در نبود آزادی چگونه میتوانیم از واقعیت سخن بگوییم».
این فیلمساز ایران در پاسخ به پرسش دیگری دربارهی میزانسنهای فیلمهایش تصریح کرد: «هیچ میزانسنی نیست که روی پیشانیاش سینمایی یا تئاتری نوشته شده باشد و نوع بازیها هم به همین صورت است. فیلمها برحسب سبکشان از میزانسنها یا بازیهای خاص استفاده میکنند و این تعاریف از مجلات سینمایی را نپذیرید. من سینمایی را دوست دارم که در آن اتلاف وقت و میزانسن بیهوده وجود ندارد، بنابراین وقت را فشرده میکنم. علاوه بر این تعریفی برای دیالوگ عادی و واقعی ندارم، مردم در صنفهای گوناگون به زبانهای مختلفی سخن میگویند».
کارگردان «شاید وقتی دیگر» در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه فیلم تماشاگر را فریب میدهد توضیح داد: «شیوه داستانگویی فیلم چنین است. اگر فریب است، فریب شرافتمندانهای است. فیلم از جایی شروع میشود که ما وسط ماجرا هستیم و بعد متوجه بُعد دوم و ابعاد دیگر میشویم. این نوعی شیوه است که پیش از این هم در فیلمنامهی «فیلم در فیلم» از آن استفاده کرده بودم».
بهرام بیضایی توضیح داد: «پایان فیلم را خودویرانی نمیبینم. سه شخصیت اصلی فیلم در پایان هریک سرگرم کاری میشوند. هرچند این شرایط آنها را دوپاره میکند، اما امید به شکل نامحسوسی در آنان وجود دارد».
این فیلمساز ایرانی در پاسخ به پرسش یکی از دانشجوان مبنیبر نوع تماشاگران «وقتی همه خوابیم» هم مطرح کرد: «فیلمها تماشاگران خود را تغییر میدهند. زمانی که «رگبار» را ساختم با قواعد مرسوم آن زمان کاملا متفاوت بود، اما درگذشت زمان این فیلم معنا و مفهوم و تماشاگران دیگری یافته است. تماشاگران فیلم نخستین کسانی نیستند که آن را میبینند، خوشبختانه فیلم در قیاس با تئاتر ماندگارتر است و در طول زمان تماشاگران متفاوتی پیدا میکند».
او درباره برخورد منفی منتقدان سینما در جشنوارهی فیلم فجر عنوان کرد: «دستهای از منتقدان اینگونه برخورد کردند. من نمیگویم برای چه کسانی فیلم میسازم. مردم عادی خیلی سادهتر با فیلم برخورد میکنند و دریکی از نمایشهای فیلم که برای مردم عادی بود، برخورد آنان را بهتر از دیگران دیدم. نمیتوان نظر مردم عادی را پیشبینی کرد و تعریفی برای سینمای بدنه داد. همچنان که در فیلم «سگکشی» تماشاگران احساس میکردند، فیلم به آنها احترام گذاشته و به موضوعی پرداخته که تا بهحال به آن نیندیشیدهاند و این چنین بود که فیلم پرفروشترین اثر سال شد».
بهرام بیضایی در پاسخ به یکی دیگر از دانشجویان دربارهی ساخت فیلمهای «دیباچه نوین شاهنامه» و «یک داستان واقعی» توضیح داد: «اجازهی ساخت «دیباچه نوین شاهنامه» را ندادند و این درحالی بود که هزاره فردوسی در حال برگزاری بود و همه دنیا دربارهی او سخن میگفتند. اما به من گفته شد که ساخت این فیلم بلوایی بهپا میکند. اگر اجازه ساخت آن را گرفتید و تهیهکنندهای برای آن پیدا کردید حتما آن را میسازم! ضمن اینکه ساخت «یک داستان واقعی» هم از آرزوهای من است».
این فیلمساز ایرانی در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان مبنیبر اینکه چرا در فیلمهایتان از بازیگران چهره استفاده میکنید و با دانشجویان کار نمیکنید توضیح داد: «اصولا به این متهم هستم که چرا در فیلمهایم از بازیگران چهره استفاده نمیکنم و یکی از دلایل ساخته نشدن فیلم قبلیام همین است. علاوه بر این دانشجویان سنشان کم است و به درد بسیاری از نقشها نمیخورند. فیلمهایم را با بازیگران شناختهنشده ساختهام و از اولین فیلمم تنها بهدنبال یافتن بازیگر مناسب بودم. البته طبیعی است که نمیتوان از تمام مردم آزمون بازیگری گرفت».
او در ادامه درباره جنبههای شاعرانه فیلماش خاطرنشان کرد: «خوشحالم یک نفر به این موضوع توجه کرد. که فیلم میتواند وجه شعرگونه داشته باشد. در خانواده ما شاعران بسیاری بودند و اصولا ما بچه شعریم و پدرانمان «سعدی» و «حافظ» هستند».
بیضایی خاطرنشان کرد: «اولین قصهگوی زندگیام مادربزرگم بود و ساختار این فیلم هم بسیار «هزارویک شبی »است. علاوه بر این یکی از عشقهای زندگیام «تعزیه» است، به معنا و مفهوم آنچه که ساختاری و نمایشی است».
وقتی که خیلی نوجوان بودم دوستداشتم سینما را بفهمم و فیلم ببینم. اما امکان فیلم دیدن خیلی کم بود. کمی که بزرگتر شدم تعزیه را شناختم و تئاتر را بسیار دوست میداشتم. بنابراین شروع به نوشتن نمایشنامه کردم».
او در پاسخ به دانشجوی سوریهای که از بیضایی میخواست تفاوت فیلمنامه و نمایشنامه را توضیح بدهد گفت: «بسیار خوشحالم که یک دانشجوی سوریهای میتواند به فارسی بنویسد و خوشحالم که چند نمایشنامه بنده به عربی ترجمه شده است. اما اجازه بدهید دربارهی فرق فیلمنامه و نمایشنامه سخنی نگویم، چون جلسه به کلاس درس تبدیل میشود و من از سال 60 به بعد اجازه تدریس ندارم و استاد دانشگاه نیستم. البته اصراری ندارم که کسی این موضوع را به یاد داشته باشد که من دراین دانشگاه تدریس کردم ولی بدم نمیآید پروندهام را بدهند. چون هیچ یک از مدارک تحصیلیام را به من بر نگرداندند و اگر بخواهم در جایی شغلی بگیرم، دچار مشکل میشوم»!
نویسنده فیلمنامه «طومار شیخشرزین» در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر مسوولیت روشنفکری یادآور شد: «تعهد چیزی نیست که دربارهاش سخن بگوییم، در عمل یا آن را داریم یا نه. تعهد حدود دارد من در قلمروی فرهنگ سخن میگویم و مسلسل ندارم. ممکن است ساعتها دربارهی کندن درختان کهنسال سخن بگویم و این تعهد من است، بهویژه در جامعهای که دو سه نسل پیش از ما، همه رعیت بودهایم و حالا نه احترام آب نگه میداریم و نه درخت را».
بیضایی درباره دلیل انتخاب حسام نوابصفوی در فیلم «وقتی همه خوابیم» عنوان کرد: «هنگام نگارش فیلمنامه چهار بازیگر برایم مشخص بودند. درباره تنها کسی که مطلقا فکر نمیکردم، شقایق فراهانی بود که او را از بچگیاش میشناختم و بسیار با استعداد است. میخواستم برای این نقش کسی را انتخاب کنم که نخستین بازیاش را انجام بدهد، هرچند که میدانستم در حق این آدم ظلم میشود، اما کسی را پیدا نکردم و شقایق خودش داوطلب شد. خطرات این نقش را برایش توضیح دادم . او و حسام نوابصفوی بسیار قابل احترام هستند، آنها گفتند این فیلم حرف دل ماست و میخواهیم در آن حضور داشته باشیم».
بیضایی دربارهی نام فیلم هم گفت: «اسمی نداشتم و چون میخواستم فیلمنامه را برای تصویب بدهم، نمیدانم به چه دلیلی این اسم را انتخاب کردم که به اسم فیلم دیگری هم شباهت داشت».
بیضایی دراین نشست در پاسخ به پرسش دیگری مبنیبر جداسازی نام مژده شمسایی در عنوانبندی این فیلم گفت: «این احترام به بازیگری است که یک بار ده سال و زمان دیگری هشت سال صبر کرد تا نقشی عقبتر از نقشهای قبلیاش بازی نکرده باشد».
فیلم وقتی همهخوابیم شامگاه گذشته در دو سانس 16 و 20 در باشگاه دانشجویی دانشگاه تهران به نمایش درآمد و دانشجویان فیلم را دیدند.
در فاصله بین دو نمایش فیلم جلسه پرسش و پاسخ با حضور پرتعداد دانشجویان رشتههای گوناگون برگزار شد.
بسیاری از دانشجویان از حضور بهرام بیضایی در دانشگاه تهران ابراز شادمانی کردند.
تم موسیقی در صحنه ای که ترنج از اتومبیل یکی از مشتریانش پیاده میشود به کل متفاوت از تم موسیقی فیلم بوده و بیننده را به یاد Mulholl_and Drive میندازد و به غیر از این صحنه کلا در فیلم از موسیقی بسیار ضعیفی که با اتفاقات همخوانی چندانی ندارد استفاده شده است.
بسیاری از صحنه ها به خوبی پرداخته نشده اند به طوریکه صحنه هایی که در خیال پرند پایا به عنوان پایان واقعی فیلم شکل میگیرند و نحوه آمیختن زمانها با یکدیگر از زیبایی ایده آل مورد نظر بیضایی برخوردار نیستند.
در قسمتی از فیلم شاهد گویایی فقر نجات شکوندی در محله ای نزدیک به راه آهن هستیم حال آنکه ثروت برادران همسر نجات بیننده را به فکر در مورد این اختلاف فاحش طبقاتی فرو میبرد.
دایلوگهای فیلم دور از آنچه در واقعیت اتفاق میفتد قرار داشته و ادبیات شفاهی به کار رفته بین کاراکترها بیشتر شبیه به ادبیات شعر میباشد.
بعضی صحنه ها بیش از اندازه طولانی و خسته کننده بوده و حس جدیدی در بیننده القا نمیکنند مانند قسمتی که برادران ترنج از یکسو و نجات از سویی دیگر پی پرند پایا هستند و پرند در حال رفتن به سوی سینما و قتلگاه خویش است.
در کل میتوان گفت که این فیلم در سینمای بیضایی کاری بس ضعیف است که انتظارات بیننده را بعد از 11 سال به هیچ عنوان برآورده نمیکند.