آفتابنیوز : آفتاب: در حالی که کمتر از دو ماه تا برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری زمان باقی است، مقایسه شرایط کنونی کشور با شرایط مشابه در سال 84، حکایت از انفعال بسیاری از نیروهای سیاسی و بروز بیتفاوتی در نهادهای اجتماعی و مدنی دارد.
صرفنظر از بحثها و اخباری که در رسانهها جاری است، در بطن جامعه هنوز چندان خبری از انتخابات نیست و هشدار اخیر آیتالله هاشمی رفسنجانی در خصوص رکود فضای سیاسی در جامعه و دانشگاه، نشانگر اهمیت این مساله از دیدگاه دلسوزان کشور است. اما در این دوره چه اتفاقی رخ داده و در حال تکوین است که حادثهای چنان سرنوشتساز را چنین زمینگیر کرده است؟
نشانهها و اعلام حضور خاتمی در چند ماه اخیر، همانگونه که هیجان و تبو تاب مضاعفی در بخشهای عظیمی از نخبگان، احزاب، فعالان سیاسی و اجتماعی و نیروهای عمدتاً جوان جامعه ایجاد کرد، حوادث مربوط به انصراف او نیز به همین میزان بر نومیدی و عقبنشینی برخی از آنان افزود.
آنها در حالی که آماده میشدند تا نقطه پایانی بر کلیشه هشتسالگی رئیسجمهوری در ایران بگذارند و جامعه در انتظار مصاف دو قطبی احمدینژاد-خاتمی بود، ورود مهندس میرحسین موسوی که میتوانست در فضایی غیر از این یا به گونهای غیر از این، هوای تازهای با خود به فضای اجتماعی بیاورد، هنوز آنطور که باید در مسیر خود قرار نگرفتهاست.
با خروج خاتمی از عرصه انتخابات، بسیاری از احزاب و فعالانی که برای حمایت بیدریغ از او آماده شده و تشکیلات خود را با چنین محوریتی آراسته بودند، برای چند روزی، سردرگم شده و گرمای حضور خاتمی که دورترین نقاط و بستر سرد جامعه را درنوردیده بود و با تبیین عملکرد دولت نهم، میرفت تا موج تغییرخواهی را در کشور فراگیر کند، به یکباره در سرمایی سخت فرو رفت.
اما زمان، چندان نگذشته و موسوی، آنقدرها شفاف نشده بود که تعداد زیادی از احزاب و جریانات شناخته شده سیاسی، بیانیههایی در حمایت از او منتشر کردند. حمایتهایی که آنچنان که باید جریانساز نشد. عدهای معتقدند؛ آنچه برخی گمان میکردند که شکستن سکوت 20ساله و حضور در اجتماعات مردمی، جرقه ایجاد موجی عظیم را خواهد زد نیز تاکنون بهطور گسترده به چشم نیامده است.
از سوی دیگر برخلاف آرایش جریانات موجود در انتخابات سال 84 که اکثر سلیقهها را نمایندگی میکرد و مرزبندی روشنی از افکار سیاسی و پشتوانههای آنها نشان میداد، اکنون در زمان باقیمانده به نظر میرسد کمتر کسی را رغبتی به حضور در انتخابات باشد.
عدم قطعیت حضور چهره میانهرویی چون روحانی، و نیز اعلام عدم حضور قالیباف، لاریجانی، ولایتی، حدادعادل و از سوی دیگر ادامه تردید نوری، پورمحمدی و رضایی بر روند رکود کنونی تداوم میدهد.
مخالفان و منتقدان اصولگرای رئیسجمهور که پیشتر بر انتخاب اصولگرایی غیر از او تأکید میکردند و حضور خاتمی را سببساز اجماع بر وی میدانستند، اینک در پی مصلحتها و محافظهکاریها یا سکوت اختیار کردهاند و یا از سر تقدیر و با حفظ موضع به ستاد احمدینژاد پیوستهاند.
در چنین فضایی عکسالعمل طبیعی مردم نیز جز بیرغبتی و بیتفاوتی چه میتواند باشد؟ مگر فضای این روزها تفاوتی کرده است که جامعه احساس کرده باشد؟ جز این که سفرهای استانی رئیسجمهور در حکم سفرهای انتخاباتی اما با بودجههای دولتی و شعارهای مصوب، تشدید شده و صدا وسیما، هرروزه به پخش برنامههای تبلیغاتی مشغول است؛ در این شرایط که زنگ تبلیغات، تنها برای یکی از نامزدها به صدا درآمده است، صدای دیگری به گوش مردم نمیرسد.
دانشگاهها نیز که در شرایط مشابه 4 سال پیش، پیشرو و گرمابخش فضای انتخابات بودند، اینک انگار که در سکوتی سازمانیافته به سر میبرند. بیرسانگی و تردیدهای معلق تغییرخواهان، خطوط مبهم صفآراییها، جزمیت در عدم اجماع و زمان اندکِ پیش رو، زاینده شرایط جدیدی نیست و تنها افزاینده عمر وضع موجود است.
سخنپردازان و سخنورانی که در زمان حضور خاتمی و آن هیجان مضاعف، به ایفای فعالانه نقش میپرداختند، اکنون گاه به ندرت و از سر رفع تکلیف، سخنی میگویند و میگذرند.
گرچه بخش دیگری از احزاب تحولخواه در انتظار شفافیت هرچه بیشتر میرحسین هستند و پیشبینی میشود تا هفته آینده بیانیههای جدیدی در حمایت میرحسین صادر شود، اما حرکتهای اجتماعی، تابع بخشنامههای سیاسی نیستند و اگر شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و بهویژه اقتصادی، به حمایتهای مدافعانه و قاطعانه و همهجانبه از میرحسین رو نیاورند، اگر خاتمی، ردایی را که انتظار میرفت پس از انصراف بر تن کند، بر تن نکند، اگر جامعه، نشانههای تغییر را در عملکرد انتخاباتی ستادهای تحول و تغییرخواه به چشم نبیند و باور نکند، و در نهایت و مهمتر از همه، اگر جوانانی که در سنین آرمانخواهی، رو به مصلحتها آوردهاند، پیشگامی این جریان را عهدهدار نشوند، سرمای فضای انتخاباتی و کسالت بهاری چند سالی ادامه خواهد یافت.
باید جدیتر در عرصه حضور داشت تا شاهد انتخاباتی با شکوه و متناسب با شان و جایگاه ایران عزیز اسلامی باشیم.
*عضو کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه