آفتابنیوز :
آفتاب: حضور در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تنظیم روابط با اشخاص و گروهها و ارائه تعریفی منطقی و عقلایی از نوع این ارتباط و شکل تعامل در زندگی روزمره امری مهم است.
همچنین اینکه آیا این روابط بر اساس اخلاق و ویژگیهای خداگونه نهفته در فطرت انسان و در نظر گرفتن منافع دوطرفه و جمعی و نه صرفاً نفع شخصی تنظیم میشود یا اصل در آن اولویتیابی منافع شخصی و زودگذرِ و تلاش برای تامین این منفعت درحوزههای مختلف با شکلهای متفاوت است؟ موضوعاتی مهم هستند که بحثی را در این باره، در نوشتاری کوتاه در معرض نظر مخاطبان و خوانندگان محترم قرار میدهم.
در این یادداشت تلاش خواهم کرد که این مبحث مهم و حیاتی در زندگی انسانها را در بخشهایی از قبیل؛
۱- روابط کشورها و دولتها
۲- روابط میان گروهها و احزاب سیاسی و جناحهای رقیب در یک کشور
۳- روابط میان افراد یا شرکتهای تجاری و صنوف در جریان رقابت برای حضور در بازار کسب و کار و تولید و به تبع آن به دست آوردن سهم بیشتر از بازار تولید و فروش و کسب سود بیشتر
۴- و بالاخره در روابط شخصی و انسانی میان دو فرد و...
البته مباحث در همین چهار عنوان خلاصه نمیشود و این امکان و ظرفیت وجود دارد که بحث را به بسیاری دیگر از حوزههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی کشاند و مقایسه و تحلیلی نیز در آن حوزهها داشت اما به منظور خودداری از اطاله کلام و پرهیز از تحمیل خستگی به خواننده به همین چند حوزه بسنده میکنم تا با کوتاه شدن سخن نتیجهگیری لازم را داشته باشیم و آن نتیجه را به سایر حوزهها تعمیم داد.
آنچه مسلم است و عقل و تجربه نیز بر صحت و ضرورت آن تاکید میکند این است که در بخش روابط میان دولتها و کشورها با یکدیگر آنچه اولویت اصلی را به خود اختصاص میدهد اصل قرار گرفتن منافع ملی در روابط و همکاریهای مشترک و دوجانبه است و اشکال و ایرادی هم به هیچ دولتی و سیاستمداری از این حیث وارد نیست که آنچه باید اولویت غیرقابل تردید او در تعریف رابطه و همکاری مشترک با کشور دوم یا ثالث باشد مساله تامین منافع ملی در چارچوب قراردادهای دوجانبه است.
البته تردیدی در آن نباید داشت که رعایت اصول اخلاقی و پایبندی به تعهدات سپرده شده و عمل به این تعهدات تا مادامی که دولت طرف قرارداد به تعهدات خود پایبند است امری عقلانی و منطقی است و تلاش برای تامین منافع ملی به معنای خروج از مسیر اخلاق و خلف وعده و عدم پذیرش مسئولیت در مقابل تعهدات قانونی سپرده شده نخواهد بود.
تاکید میکنم آنچه زیزبنای و خمیرمایه اصلی این روابط است در عین رعایت آداب و اخلاق برقراری روابط دوستانه و انسانی و دوجانبه تامین منافع ملی تا حد امکان و مقدورات است و هیچ دولتی را هم نمیتوان یافت که از منافع خود مردمش به خاطر تامین منافع سایر دولتها و ملل بگذارد و عقل و منطق هم چنین رفتاری را تجویز نمیکند. (در اینجا دفاع از حقوق ملتها و انسانهای ضعیف و مورد ظلم واقع شده و تلاش برای احقاق حقوق این انسانها بحثی جدا از موضوع یادداشت است که باید درباره آن جداگانه بحث کرد).
نه عقل، نه منطق، و نه دین و آیین هرگز موافق با این روند نخواهد بود که به منافع خود و ملتمان بیتوجهی کنیم ولی پیشرفت اقتصادی، توسعه، آزادی، برخورداری از مواهب مادی و معنوی زندگی، حق بیان، حقوق شهروندی و ..... را برای دیگر ملل و کشورها به بهترین شکل بخواهیم و ژست انسانهای اخلاقی و طرفدار حق و حقیقت و با گذشت و فداکار و دموکرات را هم بگیریم.
اما در حوزههای داخلی و بحث مربوط به روابط میان احزاب و گروهها داخلی و رقبای سیاسی مساله تا حدودی در مقایسه با روابط خارجی و رابطه با سایر کشورها متفاوت شده و تغییر شکل پیدا میکند. در اینجا منافع ملی بحثی کلان و دغدغه و اصلی مشترک در میان تمامی گروههای و احزاب و رقبای سیاسی در داخل یک کشور است.
هرچند ممکن است و یقیناً این احزاب در رسیدن و تامین این منافع از سلایق مختلف برخوردارند و در نتیجه این اختلاف سلیقه خط قرمزی میان آنان ترسیم میکند و در واقع وجه تمایز این گروهها خواهد بود و قطعا هیچ ایرادی هم به این اختلاف سلیقه و روش وارد نیست زیرا این یک اصل تجربی و عقلانی است که همین اختلاف سلیقه و تکثر عقیده در صورتیکه همراه با تحمل نظرات و تسامح و تساهل، انعطاف و طبیعی و ضروری دانستن حضور افکار مختلف در جامعه همراه باشد، بر خلاف آنچه که تهدید امنیت ملی تفسیر میشود، خود عاملی مهم برای پیشرفت و آبادانی و تامین امنیت و منافع ملی یک کشور خواهد بود.
اما در این شرایط هرچند وجه مشترک احزاب و گروههای سیاسی و حتی جریان های اقتصادی و اجتماعی، منافع ملی است اما این بدان معنا نخواهد بود که در مرتبهای پایینتر این گروهها منافع گروهی و حزبی ندارند. قطعا هر حزبی در عین حالی که ملی میاندیشد، برای خود و هوادارانش نیز اهداف و منافعی قائل است که در مرتبه دوم و پس از منافع ملی قرار گرفته و تعریف میشود.
در اینجا نیز باز در عین حال مساله اخلاق و رعایت حقوق انسانی و شهروندی مطرح است. هرچند علاوه بر منافع ملی، منافع جمعی و گروهی نیز برای احزاب وجود دارد اما این امر دلیلی بر آن نخواهد بود که گروهها به خود اجازه دهند از جاده اخلاق خارج شده و به هر وسیلهای مبادرت به تضییع حقوق جریان مقابل کرده و او را به بهانه اولویت منافع ملی از هرگونه منافع حزبی و گروهی محروم نمایند(منافع حزبی در اینجا بیشتر ناظر بر حقوق صنفی و ... است).
پس در این حالت نیز در شرایط مطلوب و عقلانی تلاش گروهها برای تامین منافع حزبی و گروهی با لحاظ اخلاق و منافع ملی امری مذموم و ناپسند نیست مشروط بر اینکه منافع ملی و عمومی اصل بوده و از قبل اصرار بر تامین منافع حزبی و گروهی، منافع ملی آسیب نبیند.
در روابط تجاری و اقتصادی میان شرکتهای تجاری و مراکز تولیدی نیز موضوع شکل دیگری به خود میگیرد. در این حوزه صاحبان شرکتهای تولیدی و مراکز بازرگانی و تجارت در عین توجه به نیازهای اقتصادی جامعه تلاش خود را مصروف تامین این نیازها و البته دستیابی به سود بیشتر و بدست آوردن سهم بیشتر از بازار تولید و فروش میکنند و این رفتار بخشی از اهداف آنان را به خود اختصاص میدهد.
این رقابت و تلاش، چنانچه به رونق اقتصادی و فعال شدن بازار عرضه و تقاضا، پشرفت و آبادانی، به حرکت درآمدن چرخه اقتصادی، رفاه مردم، برخورداری آحاد جامعه از کالای با کیفیت و ارزان و متناسب با درآمد روزانه، و زندگی اقتصادی بدون دغدغه منتهی شود امری پسندیده است و در این میان، به دست آوردن سود بیشتر خود یکی از فاکتورها و انگیزهای برای فعالتر شدن در عرصه اقتصادی است.
اما باز هم این تلاش به این معنا نخواهد بود که رقبا بخواهند به هر وسیله غیرمشروع و غیراخلاقی رقیب خود را از صحنه خارج کنند تا شاید سود بیشتر و منفعت بیشتری بدست آورند. این رویه قطعا اخلاقی نبوده و جامعه و چرخه فعالیتهای اقتصادی را از مسیر اصلی خود خارج کرده و به سمت و سویی از بیاعتمادی و هرج و مرج هدایت میکند که بحران اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی و نهایتا اقتصادی گریبان آن جامعه را خواهد گرفت.
بیشک نمیتوان به این جامعه عنوان جامعه برخوردار، پیشرفته و اخلاقی داد. اما به هر صورت با توجه موضوع مورد نظر در این یادداشت، نفع شخصی و تلاش برای تامین بیشتر آن در این عرصه، البته در کنار سایر فاکتورهایی که باید وجود داشته باشد، ناپسند و غیرارزشی نیست چون همین رقابت و تلاش برای بدست آوردن سهم بیشتری از بازار عاملی برای رونق و شکوفایی اقتصادی است.
و اما به موضوع روابط شخصی و دوستانه و عاطفی میان دو یا چند فرد میرسیم، که موضوع اصلی این یادداشت را تشکیل میدهد و شاید در اینجا مساله کاملا متفاوت می شود. هرچند ممکن است در روابط شخصی، افراد و اشخاص به یکدیگر سود، حتی از نوع مادی آن هم برسانند و از ظرفیتها و امکانات هم در جریان دوستی منتفع شوند اما آیا این بدین معناست که نفع شخصی از هر نوع آن مبنای این دوستیهاست و زمانی که این نفع شخصی به هر دلیل، به مخاطره افتاد دوستیها و تعهدات اخلاقی و عاطفی به کناری میرود؟
آیا اصولاً منافع شخصی از نوع مادی و استفاده از موقعیت اجتماعی و سیاسی افراد، مبنای اصلی دوستیها و رفاقتهاست که با از میان رفتن این منافع، صمیمتها و روابط صادقانه شخصی هم از میان میرود؟! شاید در یک جامعه اخلاقی و به خصوص دینی، که مکارم اخلاق را به توصیه پیامبر رحمت، در توشه خود دارد، در بسیاری از روابط بویژه روابط شخصی و فردی، هیچ رابطه و نفع شخصی و انفرادی را نمیتوان جایگزین روابط عاطفی و صادقانه و دوستانه و بدون توقع، و بدور از هرگونه منفعتجویی، به عنوان یک ارزش و اصل اجتنابناپذیر به جامعه و روابط اجتماعی افراد تحمیل کرد.
به بیانی سادهتر شاید روابط شخصی و عاطفی از جمله ارتباطهایی باشد که در آن نفع شخصی و فکر کردن به بدست آوردن آن، و استوار کردن دوستی و رابطه عاطفی بر فنداسیون نفع شخصی، جایگاهی ندارد و تنها دوستی و برای یکدیگر بودن است که سخن نهایی و آخر را میزند.
بیشک نگاه غیر انتفاعی به روابط عاطفی و دوستانه، سرمایهای است که هیچ زمان نباید نگران تمام شدن آن بود مشروط به اینکه این دوستی و رابطه عاطفی دوطرفه و توام با صداقت و وفاداری باشد. پس در مقایسه به سه موضوع دیگر که در بالا به بحث گذاشته شد این تنها دوستی و رابطه عاطفی است که از پیش برای آن منافع شخصی از هر نوعش، تعریف و تصور نمیشود و منافع اخلاقی، معنوی و غیرمادی آن بیش از سایر جهات مورد توجه قرار میگیرد.
اخلاقمداری و صداقت، تنها سرمایهای است که ذخایر منابع آن نامحدود و پایانناپذیر است پس چه خوب است که به عنوان یک مسلمان پیرو دین پیامبر رحمت، همواره انسانهای اخلاقی باشیم و در روابط با یکدیگر صداقت پیشگی را تجربه کنیم.
قطعاً میدانم که یادداشت بنده اشکالات و ایرادات نظری زیادی وارد است و انتظار این است خوانندگان محترم با نقد محتوایی این یادداشت دریچهای جدید را برای ورود به این بحث و موضوع اجتماعی فرهنگی ایجاد نمایند.