آفتابنیوز : آفتاب: ورزش ایران همگام با بسیاری از کشورهای جهان سوم هنوز بدنه اصلی خود را برگرفته از دولت و حکومت خود میبیند و حضور بخش خصوصی در ورزش به خصوص در رشتههای مهم و اصلی همانند فوتبال تنها در حد حرف و یا همانند طرح اخیر خصوصیسازی کردن پرسپولیس و استقلال در اندازههای یک شعار تبلیغاتی برای انتخابات مطرح میشود. طرح این مسئله برای دو باشگاه بزرگ ایران با توجه به بسترسازیها انجام نشده در طول چهار سال گذشته درست همانند این است که ناگهان بشنوید قرار است تمام کویرهای ایران با درخت پوشانده شود!
همین میشود که بسیاری از عرصههای سیاسی همانند انتخابات برروی آینده ورزش کشور ما تاثیر مستقیم میگذارد و بسیاری از موقعیتهای مثبت و منفی ورزش کشور، از طریق برنامههای سیاسی رقم میخورد که نمونههای فراوان آن در طی چند سال اخیر به خوبی مشخص شده است. همچنین ورزش کشور ما به عنوان یکی از پرمخاطبترین موضوعات، همواره یکی از نقطههای مورد هدف گروهها و جناحهای سیاسی مختلف کشور بوده است و شاید همین عامل بوده است که پای بسیاری از مدالآوران المپیکی کشور در لیستهای انتخاباتی جناحهای سیاسی کشور باز کرده است.
نمونه تاثیر واضح انتخابات ریاستجمهوری بر رشته مهمی چون فوتبال ایران شاید بعد از انتخابات دوره ششم ریاستجمهوری با انتخاب محمد خاتمی رقم خورد. درست زمانی که رئیس فدراسیون فوتبال وقت ایران یعنی محسن صفایی فراهانی توانست با با یک انتخاب کارشناسی شده جای داریوش مصطفوی را در فدراسیون فوتبال بگیرد. شاید جالب باشد بدانید پیش از حضور فراهانی در فدراسیون فوتبال، این نهاد مهم ورزش کشور به یک کیف محتوی چند مهر و کاغذ با سربرگ فدراسیون فوتبال خلاصه میشد! و همین عامل باعث میشد که فرضاً لیگ فوتبال ایران در سال 75 در اواخر سال 76 به اتمام برسد و یا تیم ملی فوتبال ایران برای تمرینات خودش مجبور به کرایه زمینهای گلف تهران شود. اما با حضور صفایی فراهانی در فدراسیون فوتبال شاید فرخندهترین اتفاق ممکن برای فوتبال کشور رقم خورد.
در همان ایام فوتبال ایران موفق شد بودجه مناسبی را از مجلس و دولت اصلاحات نصیب خود کند و با یک برنامهریزی اصولی و بدور از هرگونه ریخت و پاشهای اضافی از این بودجه نهایت استفاده را ببرد تا با تشکیل یک فدراسیون کاملا حساب شده و با برنامه، موفق شود دستآوردهای بزرگی همانند لیگ منظم حرفهای، کمپ تیمهای ملی و بازسازی تاریخی ورزشگاه آزادی و بسیاری دیگر از رویدادهای مثبت را رقم بزند. بدون شک اگر حضور افراد کاردان در دولت آن زمان و در راس آنها محسن صفایی فراهانی حضور نداشت هرگز فوتبال ایران نمیتوانست به این موفقیتها حداقل طی زمانی کوتاه دست یابد.
عکس این اتفاق دقیقاً پس از انتخابات ریاستجمهوری در سال 84 در ورزش کشور رخ داد. حضور محمد علیآبادی به عنوان یک مهندس عمران از بدنه شهرداری بر ورزش کشور و تصمیم گیریهای بعضاً شتابزده و به دور از منطق او بارها فوتبال و بسیاری از رشتههای ورزشی کشور را دچار مشکل کرد.
فجایع تیم ملی در جام جهانی آلمان، حذف استقلال از باشگاههای آسیا، کسر شش امتیاز از پرسپولیس، داستانهای هزار و یک شب انتخابات فدراسیون فوتبال و در نهایت تشکیل مشکلدارترین فوتبال ایران در طول عمر خود که اتفاقات نادر در آن کاملا رسانهای شد و... همگی در زمانی رخ داد که محمد علیآبادی به عنوان متولی اصلی جلوگیری از این اتفاقات، نتوانست واکنش مناسبی را از خود بروز دهد.
در کنار این، نبود یک نهاد قدرتمند در بدنه که بتواند در بخش ورزش به خوبی مقصران اصلی این حوادث را شناسایی و توبیخ کند، سبب شد که حوادث تلخ ورزش ما متاسفانه به صورت سلسله مراتب و مکرر رخ دهد. اتفاقاتی که حتی نظیر کوچک آن در دو دوره دولت سابق به چشم هم نمیخورد.
مقایسه عملکرد صفایی فرهانی و محمد علیآبادی در بخش ورزش شاید بتواند الگوی کوچکی از مقایسه دو دولت آینده باشد. صفایی که در آن برنامه نود تاریخی آشفتگی دستگاه مدیریتی علیآبادی را برای انتخاب مربی تیم ملی در معرض قضاوت عموم قرار داد، به خوبی در همان شب نشان داد که در پشت پرده ورزش کشور دقیقا چه میگذرد.
پشت پردهای که البته در المپیک پکن نیز خود را کاملا نشان داده بود: آذر ماه 1385 است. محمد علیآبادی به عنوان رئیس سازمان ورزش ایران با افتخار پشت میکروفنهای پرتعدادی که روبرویش قرار دارد میایستد. او ابتدا سعی میکند به شدت به دستگاه ورزش دولت قبل حمله کند و تمامی برنامههای آنها را ناکارآمد بخواند و سپس از بیشتر شدن تعداد مدالهای کاروان ایران در بازیهای آسیایی دوحه با افتخار تمام یاد میکند و ارتقاء رتبه ایران را نسبت به دوره قبل حاصل برنامهریزی فشرده و کوتاهمدت خود و همکارانش میداند و با قاطعیت یاد میکند که در دوره ریاست او ایران از نظر ورزش قطعا بالاتر از کشورهای نظیر ازبکستان، تاجیکستان و... قرار خواهد گرفت.
علیآبادی درحالی این حرفها را میزد که خیلی از کارشناسان ورزش کشور اعتقاد داشتند از آنجا که اکثرا ورزشکاران و مربیان و حتی بسیاری از روسای فدراسیونهایی که رشتههای آنها در دوحه به مقام رسیدهاند، فعالیت خود را قبل از دوره مدیریت علیآبادی آغاز کرده بودند و ثبات حاکام بر آنها باعث شده بود که رتبه ایران در بازیهای آسیایی صعود داشته باشد، رئیس جدید ورزش ایران نمیتواند خیلی این افتخار را به نام خود ثبت کند و باید صبر کرد و عملکرد او را در پایان بازیهای المپیک چین دید که اوج کار او را برای ورزش کشور نشان میدهد. این پیشبینی زمانی علمیتر شد که علیآبادی در همان روزها با فشار برروی روسای بسیاری از فدراسیونها آنها را مجاب به استعفا کرد تا روسای مورد علاقه خود را به فدراسیونها برساند.
علیآبادی مهندس عمرانی که در زمان هدایت شهرداری تهران به دست محمود احمدینژاد از نیروهای اصلی او قلمداد میشد و در زمان انتخابات نیز فعالیتهای زیادی را برای احمدینژاد انجام داد در حالی به ریاست سازمان تربیت بدنی ایران گمارده شد که تکلیف بسیاری از وزارتخانهها روشن شده بود و نفرات پستهای کلیدی نیز تعیین شده بود و در این شرایط محمد علیآبادی برخلاف میل باطنی خود برای سازمان ورزش در نظر گرفته شد. علیآبادی با نشان دادن نهایت تلاش خود برای رسیدن به پست شهرداری تهران ثابت کرده بود که اصلا علاقهای برای ادامه فعالیت در بخش ورزش ندارد.
او در یکی از مصاحبههای معروفش نیز گفته بود که میتواند با 25 درصد از وقت خود هم ورزش ایران را اداره کند که این هم دلیل واضحی بود از بیانگیزگی این مهندس به بحث ورزش. اما کارهای او در این بخش آنقدر گره خورده بود که ظاهرا هیچکس دیگری حاضر نباشد جای او را در این سمت بگیرد.
پول بینظیری که به بدنه ورزش ایران وارد شده بود سبب شد که دست سازمان تربیت بدنی برای انجام بسیاری از کارها باز باشد. برگزاری بسیاری از همایشها و المپیادها که در راس آن مسابقات ایرانیان بود بدون هیچ برنامهریزی مشخصی فقط علیآبادی را پشت ویترین قرار میداد تا جایی که جواد خیابانی گزارشگر محبوب مقامات! به واسطه این اقدامات، لقب پدر ورزش ایران را برای او برگزید. اقدامات علیآبادی و نفرات برگزیده او در فوتبال به واسطه توجه رسانه بیشتر از هر رشتهای در دید بود که ماحصل آن رخ دادن فجایع بینظیری همانند حواشی تیم ملی در جام جهانی، تعلیق فعالیتهای فدراسیون فوتبال، حذف استقلال از جام باشگاههای آسیا، کسر 6 امتیاز از پرسپولیس و... نشان میداد که حواشی مدیریت او به آن حد زیاد بوده است که جای هیچ پیشرفت فنی را برای ورزش ایران باقی نگذارد.
گواه این مسئله نیز حرفهای کارشناسان رشتههای مختلف ورزشی نظیر کشتی، تکواندو، جودو و... بود. المپیک پکن نزدیک بود اما آنچه که بیشتر از امید به کسب مدال برای ایرانیان واضح مینمود حواشی بود که همچنان به خاطر ضعف مدیریت ورزش کشور در رشتههای مختلف به چشم میآمد.انتخاب ورزشکاران با بدترین شکل ممکن صورت میگرفت و انتخاب یک ورزشکار مصدوم به جای رقیبی که او را در مسابقه انتخابی هم شکست داده بود خود حدیث مفصلی بود از نحوه انتخاب نفرات اعزامی که هیچگاه بر اساس تواناییهای فنی انتخاب نمیشدند.
این اتفاق در کشتی هم رخ داد و در نهایت بدترین اتفاق ممکن رخ داد و حسین رضازاده نیز به بهانه مصدومیت و به علت حاشیههای پشتپرده فراوان مجبور به کنارهگیری از مسابقات المپیک شد تا امید به کسب مدال برای ایرانیان کمرنگ و کمرنگ تر شود. آنچه که چشمگیر بود ضعف مدیریتی ورزش ایران و وجود حواشی فراوان پیرامون رشتههای مختلف ورزشی بود که اصلا اجازه این را نمیداد تا تیمهای ایرانی به نحوی شایسته خود را آماده این مسابقات بزرگ کنند. اما رئیس ورزش ایران با چهره عبوس خود در برابر رسانهها همچنان به لقب پدر ورزش خود افتخار میکرد و در این شرایط خود را متوقع به کسب مدال های زیاد از سوی ورزشکاران و مدیران فدراسیونها میدانست.
او به همراه کاروان ایران به پکن میرود تا احتمالا با افتخارآفرینی یک ورزشکار ایرانی او باشد که مدالها را به گردن آنها بیاندازد. المپیک باشکوه چین آغاز میشود اما با گذشت هرروز شکوه آن برای ایرانیان کمتر و کمتر میشود چراکه فقط خبر باخت و حذف ورزشکاران ایرانی است که از پکن به گوش میرسد. رشتههایی که هیچ زمان در آن ها مدال نداشتهایم باز هم بدون مدال برای ما تمام میشود تا مشخص شود حداقل برنامههای آقای پدر برای پیشرفت فوقالعاده ورزش ایران در زمان او با شکست مواجه شده است. نوبت به رشتههایی میرسد که پیش از این امید کسب مدال در آنها المپیک را برای ایرانیان جذاب میکرد. اما خبرها همچنان مشترک است.
در حالی که چین تایپه، بحرین، فلیپین، تاجیکستان و ازبکستان و... به جدول دارندگان مدال وارد میشوند خبرنگاران ایرانی با چهره گرفته فقط خبر شکست ورزشکارانمان را مخابره میکنند تا آهنگهای حماسی تلویزیون در آرشیو باقی بماند. تنها مراد محمدی و هادی ساعی هستند که در رشته پرافتخار سالهای گذشته آن هم برروی استعداد ذاتی ما را به دو مدال میرسانند تا از افغانستان عقبتر نباشیم!
مرداد ماه 1387 است. محمد علیآبای به شدت از دوربین و میکروفن فراری است. او در یک مراسم تنها به ذکر این نکته بسنده میکند: «کدام ناکامی!؟ ما در المپیک اصلاً ناکام نبودیم و شما نتیجه این بازیها را باید در بازیهای آسیایی گوانجو چین دنبال کنید» اوج استیصال علیآبادی به چشم میآید.
هموکه مدیریت قبلی ورزش ایران را بارها و بارها زیر سوال برده بود. جواد خیابانی هم عصبانیتر از همیشه برابر دوربین مدیریت ورزش را زیر سوال میبرد. او دیگر برای ورزش به دنبال «پدر» نمیگردد و حتما در این لحظات آخرین حرف صفایی فراهانی در فدراسیون فوتبال را در ذهنش مرور میکند که گفت: «این کودک را نزد نامادریاش سپردم».
یزدانیخرم که روزهای بسیار خوبی را در فدراسیون والیبال پشت سر گذاشته بود و در یک تصمیم عجیب علیآبادی به فدراسیون کشتی آمد پشت میکروفن میگوید: «ما فقط در سطح آسیا میتوانیم ادعای قهرمانی داشته باشیم. المپیک جای مقامآوری برای ما نیست»! تا به ما یادآوری کند که ملت باید به جای دولت شرمنده باشد که توقع خود را تا این حد بالا برده است و ملی پوش بازنده همانند حق ماست که از آن ما باشد.
احتمالا چندی دیگر یزدانیخرم میگوید کشتی ایران در سطح مرزهای ایران قدرتمند است و کشتیگیران ما میتوانند در المپیاد ایرانیان به مقام برسند نه در آسیا! بدترین المپیک تاریخ ورزش ایران گوارای وجودمان باشد که در المپیاد ایرانیان ورزشکاران ما آن را جبران کنند! جالب اینکه علیآبادی همچنان از المپیک پکن بهعنوان یک رویا یاد میکند و همچنان به دستگاههای ورزش دولت قبل حمله میکند...