با نامه شورای نگهبان درباره دلیل ردصلاحیت روحانی گپوگفت با محمود واعظی کلید خورد، نامهای که بنا به روایت واعظی «مُهر محرمانه» بر آن خورده است و هنوز رسما جزئیاتی از آن در فضای رسانهای نه از سوی شورای نگهبان نه از سوی روحانی منتشر نشده است.
محمود واعظی در این گفتگو که با حضور «محمد مهاجری» انجام شد، این ردصلاحیت را بهای شجاعت روحانی دانست.
او گریزی به انتخابات مجلس دوازدهم نیز زد و ضمن دفاع از تصمیم تشکیلاتی حزب اعتدال و توسعه برای مشارکت در انتخابات، تاکید داشت؛ «نه دولت اقدامی برای مشارکت افزایی در انتخابات انجام داد نه شورای نگهبان.»
واعظی که در دولت اول روحانی وزیر ارتباطات بود و در دولت دوم ریاست نهاد ریاست جمهوری را عهده دار بود، از روزهایی روایت کرد که دولت روحانی زیر فشارهای همهجانبه قرار داشت و مخالفان تلاش میکردند تا دولت روحانی ناکارآمد دیده شود.
گفتگوی خبرآنلاین با محمود واعظی، عضو حزب اعتدال و توسعه را در ادامه بخوانید.
آقای واعظی! شورای نگهبان دلایل عدم صلاحیت آقای روحانی را اعلام کرد و آقای روحانی هم پاسخی داد، اما جزئیات آن هنوز اعلام نشده، جزئیات آن را میفرمایید و اینکه متن را منتشر میکنید؟
بله بعد از چهار نامه پیگیری که در این ۴۰ روز گذشته ارسال شد، چند روز پیش فهمیدم شورای نگهبان گزارشی داده و دلایلی مطرح شده است. برای انتشار متن فعلا در حال بررسی هستیم. در این چیزی که شورای نگهبان اعلام کرده، ابهامات زیادی وجود دارد و مستند نیست، لذا حتما باید بررسی شود.
اعتقاد داریم بخاطر حقوق شهروندی که هر شهروند ایرانی دارد، وقتی افراد کاندیدا میشوند و ردصلاحیت میشوند باید دلیلش را به طور شفاف بدانند و شورای نگهبان به آنها اعلام کند. طبیعی است که مردم باید بدانند چرا کسی که در ۴۰ سال گذشته و حتی قبل از انقلاب فعالیت داشته و بعد از انقلاب در مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، دو دوره ریاستجمهوری و… سمتهای مهم داشته و مورد تایید مردم قرار گرفته و بارها تایید صلاحیت شده، این بار تایید صلاحیت نشده است؟
نامه شورای نگهبان مهر محرمانه دارد؟
بله.
پس اگر اینطور باشد نمیتوانید منتشر کنید؟
بستگی دارد. باید با شورای نگهبان هماهنگ شود و اذن انتشار بگیریم.
اگر بخواهید متن نامه را منتشر کنید احتمالا همراه با جواب و توضیحات است؟
قاعدتا باید اینطور باشد و نمیشود سوال به تنهایی منتشر شود.
آقای واعظی! خودتان نامه شورای نگهبان را دیدهاید؟
جزئیات آن را شنیدهام.
به نظرتان دلایلی که برای ردصلاحیت آقای روحانی در این نامه آمده، چقدر با آنچه که شما توقع داشتید، فاصله داشت؟
ما اصلا توقع نداشتیم افرادی مثل آقای دکتر روحانی، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای لاریجانی، آقای جهانگیری و امثال این شخصیتها، ردصلاحیت شوند. ما این افراد را کسانی میدانیم که همه زندگی و جوانیشان را برای این نظام و این انقلاب گذاشتهاند.ممکن است که در رویکرد سیاسی اختلاف سلیقههایی باشد که در هر نظام و جامعهای طبیعی است، اما نباید باعث شود هم مردمی که بعضی افراد را قبول دارند از نظرات و خدماتشان محروم شوند، هم یک نفر از حقوق شهروندی خود محروم شود.
گفته میشد مواضع آقای روحانی درباره برجام و تصمیماتی که در دولتشان گرفتهاند در نظرات بعضی فقها و حقوقدانان برای رد صلاحیت ایشان تاثیر داشته، براساس شنیدههای شما از دلایل ردصلاحیتشان، این موضوع صحت دارد؟
طبیعی است که اثر داشته است، چون حتی وقتی که آقای دکتر لاریجانی را رد کردند و دلایلش اعلام شد یکی از اتهامات این بود که ایشان با دولت همراهی میکردند. در صورتی که مقام معظم رهبری همواره تاکید دارند که سران سه قوه باید با هم همکاری نزدیکی داشته باشند تا مسائل کشور را با هم درک و حل کنند.
این همراهی کردن به معنای عدم استقلال قوا نیست. هر قوهای میتواند استقلال داشته باشد، ولی همکاری برای پیشبرد اهداف کشور و حل مشکلات مردم و کشور نیاز است. یکی از موضوعات مهمی هم که در آن زمان مخالفین دکتر لاریجانی و دولت مطرح میکردند این بود که چرا رئیس مجلس اجازه داد برجام به تصویب برسد؟
آقای واعظی! حزب اعتدال و توسعه جزو احزابی بود که از مشارکت در انتخابات دفاع کرد و با ارائه لیست در انتخابات حضور داشت. با اتفاقاتی که در روند انتخابات ۱۱ اسفند افتاد، چه در بررسی صلاحیتها چه در نحوه اجرای انتخابات، شما از این تصمیم حزب اعتدال و توسعه دفاع میکنید یا پشیمانید؟
ما از آنچه اتفاق افتاد، پشیمان نیستیم، زیرا یک تشکیلات سیاسی نمیتواند نسبت به تحولات و حوادث سیاسی کشور بیتفاوت باشد. ما از سال ۹۸، احساس کردیم که روند جدیدی در انتخابات در حال شکلگیری است که تفکر، گروه یا جریانی اعتقاد دارند انتخابات باید با مشارکت کم، ولی با نتیجه مطمئن برگزار شود و این اتفاق در سال ۹۸ افتاد. در واقع طراحی عدهای بود که میخواستند فضای انتخاباتی به این صورت پیش رود. در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ هم همین رویه ادامه پیدا کرد. تحلیل ما این بود که این روند ممکن است که در این انتخابات هم باشد. البته در ابتدای سال ۱۴۰۲ و در ماه مبارک رمضان در دیداری که مسئولین کشور در خدمت رهبری بودند، ایشان درباره انتخابات صحبت کردند و چهار اصل را مطرح کردند و گفتند که سال انتخابات است، بسیار مهم است که انتخابات با مشارکت بالا باشد، باید امنیت داشته باشد، سلامت انتخابات باید حتما رعایت شود و انتخابات رقابتی باشد خیلی امیدوار بودیم که این چهار اصلی که ایشان مطرح کردند اجرایی شود، تصور میکردیم شورای نگهبان، دولت، وزارت کشور و دیگران برای این توصیه مهم از ابتدای سال برنامهریزی میکنند. طبیعی بود برای مشارکت در انتخابات باید دولت، امید در جامعه را بالا میبرد، برنامهریزی میکرد و این گرانیها کاهش پیدا میکرد تا ناامیدی کمتر شود و مردم به آینده امیدوار شوند. همچنین شورای نگهبان باید برای این که رقابت بالا رود و مردم بیشتری پای صندوق بیایند و به تفکراتی که قبول دارند رای دهند، طیفهای مختلفی را تایید صلاحیت میکرد، مثلا باید کسانی که تفکرشان با تفکری که امروز در شورای نگهبان حاکم است که یک تفکر کاملا اصولگراست، زاویه دارد را تایید صلاحیت میکردند، اما دیدیم که روند تغییر کرد و حتی نوع ثبت نام در انتخابات هم تغییر کرد.
مجلس با عجله قانونی را تصویب و ابلاغ کرد، درحالی که دو هفته بعدش باید افرادی میآمدند نامنویسی میکردند. انتخابات موضوع مهمی است و قرار بود در انتخابات ۱۱ اسفند نیز سرنوشت کشور با توجه به همه گرفتاریهایی که دولت و مجلس یازدهم داشتند تعیین شود. ما امیدوار بودیم که در طول این زمان طولانی اتفاقاتی بیفتد و حتی من به خاطر دارم که در حزب اعتدال و توسعه آقای دکتر نوبخت با همسر من صحبت کرده بود که بروید نامنویسی کنید، ایشان که با من مشورت کرد من گفتم که شما مطمئن باشید که اگر شرایط اینطور باشد، قطعا رأی نخواهید آورد، ولی از این باب که بالاخره شما عضو شورای مرکزی حزب هستید و حزب هم میخواهد مردم را برای انتخابات دعوت کند و از طرف دیگر میخواهد از شخصیتهای مختلف از سراسر کشور دعوت کند که بیایند و اسم بنویسند ما نمیتوانیم خودمان نامنویسی نکنیم و دیگران بنویسند، به همین دلیل گفتم نظرم مثبت است، اما شما بدانید که رای نمیآوری.
در مجموع این شروع کار ما بود، ولی متاسفانه آنچه ما میپنداشتیم و فکر میکردیم که شرایط تغییر میکند، اتفاق نیفتاد. علیرغم تمهیداتی که مقام معظم رهبری داشتند دولت و دستاندرکاران هیچ اقدامی برای این که مشارکت بالا رود انجام ندادند. شورای نگهبان هم همان رویه گذشته را داشت.
البته با یک تفاوت، آن هم اینکه افراد شاخصی که رأی داشتند یا خودشان پیشبینی کرده بودند که رأی دارند، نیامدند اسمنویسی کنند یا اگر آمدند شورای نگهبان آنها را رد کرد. افراد عادی که رأی نداشتند و مشهور نبودند و کسی آنها را نمیشناخت را تایید کردند و تعداد تاییدیها بالا بود. برخی از کسانی که تایید شدند ۱۰۰ – ۱۵۰ رأی داشتند و براین اساس این وضع پیش آمد.
بر اساس آنچه ما شاهدش بودیم نتیجه انتخابات از نظر مشارکت خیلی بیشتر از نظرسنجیها بود. نظرسنجیها مشارکت را ۳۰ تا ۳۳ درصد در سراسر کشور و زیر ۱۷ درصد در تهران پیشبینی کرده بودند. این که به یک باره مشارکت حدود ۴۰ درصد در سراسر کشور شده یا در تهران حدود ۲۰ درصد شده یعنی مشارکت رشد کرده است.
چرا ۳۶ میلیون نفر رأی ندادند؟
البته آمار رأیهای باطله و سفید هم در تهران و هم در سراسر کشور بسیار بالا بوده است. به نظر من این انتخابات جدای از اینکه نتیجهاش چه شده است، را اگر خوب تحلیل کنیم از این که بیش از ۳۶ میلیون نفر نیامدند رأی بدهند و از طرف دیگر این ۲۵ میلیون نفری که آمدند تعداد قابل توجهی رای باطله دادند قابل بررسی است.
من فکر میکنم اگر این روند پیش برود صندوق که همیشه برای ما یک فرصت بوده تبدیل به تهدید میشود که به نظرم مهم است. حکمرانان و مسئولین عالی کشور باید بیطرفانه آنچه در این انتخابات روی داد را بررسی کنند و ببیند که این روند درست است یا نه؟
تا آنجا که من میفهمم و در دفتر سیاسی حزب اعتدال و توسعه بررسی کردیم نتیجه انتخابات نگرانکننده است، ولی ما از کار خودمان پشیمان نیستیم. ما در حزب اعتدال و توسعه اعتقادی به خیابان نداریم و فکر میکنیم که خیابان چیزی را عوض نمیکند.
فکر میکنیم که در خانه نشستن هم تغییری به وجود نمیآورد. چه بسا امروز اقلیتی که به مجلس رفتهاند یا اقلیتی که با رأی اقلیت در دولت هستند، ترجیح میدهند که مردم در خانه بمانند، که اینها به راحتی رای بیاورند؛ یعنی در خانه نشستن رای دادن به کسانی است که با رأی اقلیت امروز بر سرکارند، لذا ما به هیچ وجه پشیمان نیستیم.
هیچ راهی برای این که در کشور تحول و اصلاح به وجود بیاید و مردم از این وضعی که امروز در حوزه سیاست خارجی و داخلی، اقتصادی، معیشت و… با آن درگیر هستند رها شوند نیست به جز صندوق.
مجلس دوازدهم را تا این لحظه که تکلیف ۲۴۵ کرسی مشخص شده نمیتوان مجلسی دانست که یک طیف سیاسی اکثریت را داشته باشد، در چنین فضایی اقلیت اعتدالگرا و اصلاحطلب و مستقلی چقدر قدرت مانور و اثرگذاری در مقاطعی مثل انتخابات هیئت رییسه یا انتخابات کمسیونها و… را خواهد داشت؟
در انتخابات قبلی، مجموع نمایندگان ۹ میلیون و ۱۰۰ هزار رأی در مجلس داشتند، من آراء انتخابات امسال را جمع نزدهام اگر مقایسهای کنیم، مشخص میشود مثلا نماینده اول تهران در گذشته ۱٫۲۶۵٫۲۸۷ رأی داشت، اما نفر اول تهران در این انتخابات با ۵۹۰ هزار رأی وارد مجلس شد، چنین افت رأیی اتفاق افتاده است که فقط مختص تهران نیست و در همه کشور شاهدش بودیم. در محلات که شهر کوچکی نیست و یک حوزه انتخابیه است، یک منتخب مردم، ۵ هزار و خردهای رأی آورده است.
معنای چنین وضعیتی این است که مردم رأی ندادهاند یا این کسانی که رأی آوردهاند، با تعداد رأی خیلی کمی وارد مجلس شدهاند. همانطور که همه میدانیم مجلس و دولت قوی با مشارکت و رأی بالا، قدرتش را به دست میآورد. زمانی همه از تصمیمات مجلس تبعیت میکنند که مردم احساس کنند این مجلس و دولت از آن خودشان است.
وقتی بسیاری از مردم رأی ندادهاند و به دلایل مختلف یا قبول ندارند یا ناراضیاند، این نشان میدهد که نهاد مجلس با رأی کم میتواند نهاد ضعیفی تلقی شود. مگر این که در عمل به گونهای تصمیم بگیرند که اعتماد مردم را جلب کنند.
فرق این مجلس با مجلس دوازدهم این است که آنجا یک فراکسیون اکثریت بود که همه اصولگرا بودند، اما چیزی که ما تا امروز شاهدش هستیم این است که میان اصولگرایان شکاف جدی به وجود آمدهاست.
متاسفانه از دوران آقای احمدینژاد ادبیات سیاسی درایران تغییر کرد. به نظرم ادبیات و زبانی که گروههای سیاسی با هم دیگر صحبت میکنند بسیار مهم است.
از دوران آقای احمدینژاد زبان تخریب، تهدید و حذف افراد بود که شکل گرفت و بعد از آن هم مجموعهای از اصولگرایان از این زبان علیه دولت آقای روحانی استفاده کردند. زمانی بود که فقط یکی از روزنامهها این زبان را داشت، اما کم کم شاهد آن بودیم که روزنامهها و رسانههای دیگر هم ازاین زبان تهدید و تخریب استفاده کردند.
از طرف دیگر این زبان، زبان حاکم همان کسانی شد که با آن، دولت آقای روحانی و شخصیتهای دیگر را یکی پس از دیگری حذف یا تخریب و تهدید میکردند. این افراد کم کم که در دولت نفوذ کردند یکدستسازی اتفاق افتاد و از این زبان علیه مردم هم استفاده کردند.
حتی برخی حاکمان از زبان تهدید و تکلیف برای این که مردم رأی دهند استفاده کردند. مردم هم در وقت خودش که زمان انتخابات بود جواب این زبان آمرانه را دادند. در صورتی که تا این زبان باشد نمیتوانید با مردم کار کنید، با مردم باید زبان گفتگو و تعامل داشته باشید. چرا این اتفاق افتاده که امروز در بین اصولگرایان شکاف به وجود آمد؟ برای این که اینها با افتخار به همان زبان فحش و تهمت و تهدید که از دوران آقای احمدی نژاد پایهریزی شد، میدان دادند و علیه دولت روحانی نیز به کار گرفتند.
من جایی گفتم در آن دوران (دولت روحانی) در صداوسیما مجریانی بودند که هر چه تندتر علیه دولت و رئیسجمهور حرف میزدند، کنایه میزدند یا فحاشی میکردند، برنامههای بیشتری میگرفتند. از من پرسیدند این افراد چه کسانی هستند؟ گفتم امروز دیگر در صداوسیما نیستند؛ زیرا تاریخ مصرفشان تمام شده است.
انتخاباتی انجام شد؛ تمام شد و عدهای نیز رأی آوردند. هنوز منتخبین به مجلس نرفتهاند و قسم نمایندگی را نخوردهاند، اما ببینید که با چه ادبیاتی علیه هم دیگر صحبت میکنند. از طرفی مجلسیهای ما با رأی کمی از مردم به مجلس رفتهاند و از طرف دیگر خودشان با خودشان دعوا دارند که دنبال این هستند که چه کسی به هیات رئیسه برود یا نرود. من نمیدانم این مجلس میخواهد چطور با مردم کار کند؟ مصاحبه منتخبین را در رابطه با حجاب و موضوعات مختلف ببینید که چطور حرف میزنند.
اگر این مجلس بخواهد با رویکردی بسیار تند روی کار بیاید و علیه اکثریت خط و نشان بکشد و قانونگذاری کند آینده بسیار نگرانکننده است. مستقلین و کسانی که در دایره اینها نیستند یک اقلیت هستند. درست است که امروز کسی مثل آقای پزشکیان رأی آورده، ولی بالاخره آقای پزشکیان در دولت قبل هم خیلی نتوانست این افراد را جمع و جور کند، من امیدوارم در دوره مجلس دوازدهم این کار را انجام دهند، ولی به هر حال تا جایی که ما بررسی کردیم تعداد افراد با این رویکرد در مجلس آینده ممکن است ۴۰-۵۰ نفر باشند و اقلیت هستند.
معمولا هم وقتی نمایندگان به مجلس میروند شرایط جدید ممکن است اتفاقات جدیدی را رقم بزند، لذا من فکر میکنم دیگر فراکسیونی به عنوان فراکسیون اکثریت که بخواهد اکثریت قابل توجهی از اصولگرایان را در برگیرد را نخواهیم داشت؛ یعنی در اردوگاه اصولگرایان به احتمال بسیار قوی دو فراکسیون ایجاد خواهد شد و اینجا مستقلین و معتدلین قطعا میتوانند نقش ایفا کنند مشروط بر آن که محوریتی وجود داشته باشد که از نظر تشکیلاتی بتواند اینها را در داخل مجلس جمع کند، چون از بیرون مجلس نمیشود برای داخل مجلس کاری کرد و حتما باید از داخل مجلس باشد و متاسفانه بسیاری از کسانی که این پتانسیل را داشتند ردصلاحیت شدند.
آقای واعظی! گفتید که برخی از روزنامهها و رسانهها علیه دولت آقای روحانی مطالب زیادی مینوشتند، این مطالب را آقای روحانی میخواندند؟
بله، خلاصه آن را میخواندند.
سانسور نمیکردید؟
خیر، وقتی در ریاستجمهوری بودم معتقد بودم نباید مطالب سانسور شده برای دکتر روحانی برود به همین جهت من به بخش مطبوعات و معاونت مطبوعات اصرار میکردم که حتی مطالبی که بین مردم و در فضای مجازی یا در روزنامهها بود بنویسند که ایشان بداند.
وقتی کسی صبح سرکار میآید ببیند خبرگزاریها و روزنامهها علیهاش مطالبی را نوشتهاند ممکن است برآشفته شود. شما فکر نمیکردید برای آرامش روانی و روحی رئیسجمهور، بهتر است چیزهایی را سانسور کنید؟
از نظر من این یک انحراف است. کسی که به هر دلیلی میخواهد خودش تشخیص دهد که رئیسجمهور یا فلان وزیر چه چیزهایی را بداند یا نداند معنیاش این است که تشخیص داده خودِ آن فرد نمیداند چه چیزی را باید بداند و نباید بداند. معتقدم اگر در روحیه آقای روحانی اثر میگذاشت قطعا همان هفته اول به ما تذکر میداد، اما ما هیچوقت چنین تذکری دریافت نکردیم.
اگر شما نمیگفتید خودِ ایشان اهل فضای مجازی بودند که سرچ کنند؟
بله ایشان هم خودش در فضای مجازی مسائل را میدید، هم خانواده و فرزندانش فضای مجازی را میدیدند و منتقل میکردند.
وقتی مطالبی علیه دولت منتشر میشد که ایشان میخواست برایش پاسخی داشته باشد، معمولا برخوردش تند بود یا ملایم؟ آیا میگفت حتما جواب دهید یا نه؟ در مجموع برخوردش چطور بود؟
بستگی داشت. چیزهایی بود که ۱۰۰ درصد دروغ و با نیت تخریب منتشر میشد، ایشان میگفت «اینها را حتما جواب دهید». از طرف دیگر هیچ دولتی نیست که اشتباه نداشته باشد و بعضی چیزها هم انتقاد بود، که ایشان روی آنها حساس نبود.
نمونهای خاطرتان هست که ایشان را عصبانی کرده باشد؟
بله، مثلا برخی افراد حرفهایی میزدند که اتفاقا یکی از آنها در این دوره کاندیدا شد و به مجلس هم رفت. ایشان حرفهایی زد که هیچ پایه و اساسی نداشت و برخی رسانههای داخلی صحبتهایش را منعکس کردند. با این که آقای رئیسجمهور تذکر هم داد ایشان از کارش دست برنداشت. در نهایت علیهاش شکایت کرد و با این که قوه قضاییه اکثرا به شکایتهایی که موضوعاتشان انتقاد، تخریب و دروغ بود خیلی توجه نمیکردند، اما برای این فرد حکمی صادر کرد که البته هیچوقت ندیدیم بر رفتار او اثری داشته باشد. حالا هم که با وجود اینکه افراد زیادی را رد کردند، ایشان تایید شد و دارد بهعنوان نماینده به مجلس میرود.
آقای واعظی! فشاری که در سال آخر به دولت آقای روحانی وارد شد یا حتی این ۳۰ ماهی که آقای رئیسی روی کار بود و باز هم هدف حمله و هجمه بودند، نشان میدهد که برخی گروهها برای عزلتنشین کردنِ آقای روحانی تلاش میکنند. با شناختی که شما از روحیه ایشان دارید فکر میکنید کنشگری سیاسی را رها کنند و به عزلتنشینی بپردازند یا چنین روحیهای را در ایشان نمیبینید و فکر میکنید به کنشگریشان ادامه خواهند داد؟
اگر بخواهیم دکتر روحانی را بشناسیم، باید سالهای قبل انقلاب و زندگی ایشان را از جوانیاش و سخنرانیهایی که انجام داده مطالعه کنیم. در آن دوران ایشان مدت زیادی از شهری به شهر دیگر میرفت که دستگیر نشود. او معمولا در سخن گفتن شجاعت زیادی دارد، امروز هم دارد بهای همان شجاعت را میپردازد. این که در مجلس خبرگان ردصلاحیت شد به نظرم بهای شجاعت در سخن گفتن و اظهارنظر کردنش است وگرنه علم او و صلاحیت مورد نیازش برای مجلس خبرگان، بارها تایید شده بود.
کسی علماش کمتر نمیشود، پس او هزینه دیدگاهها، قدرت و آزادی بیان را داد. اگر او به چیزی اعتقاد داشته باشد با مردم در میان میگذارد. به نظر من شخصیت کسی که اینطور شکل گرفته با ردصلاحیت، حرفهای مجری تلویزیون، اخباری که مطالب نامربوط میگویند از بین نمیرود. تلاشهای زیادی در دوران ریاستجمهوری او شد برای اینکه نشان دهند، دولت ناکارآمد است، به عنوان مثال ما آن زمان میگفتیم اصلا اخبار ۲۰:۳۰ و استفاده از برخی مجریان در شبکه افق و… برای این بود که دولت را ناکارآمد جلوه دهند.
اصلا مگر میشود دولتی در کشوری باشد و خودش رادیو و تلویزیون و صداوسیما نداشته باشد؟ در کجای دنیا اینطور است؟ حتی کشورهایی که کاملا حزبی هستند، حزبهایشان شبکه دارند، اما برعکس جایی داشتیم که علیه عملکرد دولت تلاش میکرد.
لذا ما از آن دوره عبور کردیم، از دورهای که هر اتفاقی در کشور میافتاد میگفتند مربوط به دولت قبل است عبور کردیم، از این مسئله ردصلاحیت هم قطعا عبور میکنیم. من فکر میکنم کسانی که دارند این کار را میکنند، دارند برخلاف نظرخودشان عمل میکنند. اینها چنین کارهایی را میکنند که دکتر روحانی را منفعل کنند، اما برعکس محبوبیت ایشان بیشتر میشود.
در یک سال اول دولت آقای رئیسی یکدستسازی شد، همه نهادها و ارگانها از جمله صداوسیما و… یکی بودند و همه چیزهای مثبت را به نام خودشان سند میزدند مثلا واکسنی را که ما همه کارهایش را در بهار ۱۴۰۰ انجام داده بودیم، همین که وارد شد گفتند یکی از دستاوردهای آقای رئیسی بود، در حالیکه امکان ندارد هیچ چیزی در دنیا این طور یک هفتهای وارد شود که واکسن بخواهد اینطور باشد، همه کارها از قبل انجام شده بود، یا مثلا ما عضو شانگهای شدیم و تمام مراحلش طی شد و اجلاسش زمان آقای رئیسی بود، که آن را هم به نام خود زدند، تا حدود شش ماه تا یک سال هر چیزی که منفی بود مثل بالا رفتن ارز و گرانی و… را مربوط به دولت قبل میدانستند، با وجود تمام اینها عملکرد و ضعفشان را دیدیم.
ما با مردم فهیمی مواجه هستیم. مردممان بهترین قاضی برای عملکردهای ما هستند. در همین ایام دیدیم که هرجا خود آقای روحانی یا وزرایش رفتند مورد احترام بیشتری از سوی مردم قرار میگرفتند و محبوبیت او افزایش یافته است.
من فکر میکنم اگر کسی ۲۵ میلیون رأی دارد و قبل و بعد از انقلاب خدمت کرده است، نمیتواند نسبت به آن چه بر سر مردمش میآید بیتفاوت باشد و بالاخره باید صحبت کند و باید نسبت به آنچه میگذرد بیتفاوت نباشد.
اشاره کردید این فشارها نمیتواند آقای روحانی را از میدان بیرون کند، اما ممکن است ایشان را خسته کند؟
به نظرم آنها یک بار دیگر این راه را رفتهاند. مگر در هشت سالی که این حجم کاری بر دوش آقای روحانی و دولتش بود و این همه فشارها از یک طرف و موانعی که برای انجام اهداف و برنامههایش از طرف دیگر بود، ایشان را خسته کرد؟ ایشان تا روز آخر ایستاد.
من بعید میدانم که این جور مسائل ایشان را خسته کند، مگر این که مردم نخواهند که بحث دیگری است، اما اگر چنین مخالفینی بخواهند اینطور عمل کنند محال است که بتوانند ایشان را از میدان به درکنند.