آفتابنیوز : آفتاب: محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بیانیهای خطاب به ملت ایران صادر کرد.
به گزارش گروه سیاسی آفتاب، متن این بیانیه به شرح زیر است:
باسمه تعالی
ملت شریف ایران
اکنون که مبارزات انتخاباتی به پایان رسیده است، وظیفه خود میدانم که از مشارکت گسترده و تاریخی شما مردم ایران در تعیین سرنوشت خویش تشکر نمایم.
همچنین از کلیه کسانی که برنامههای این حقیر را که محصول کارگروهی و مدلی فراگیر و مبتنی بر عقلانیت و مبتنی بر نیاز و حقوق مردم بود را پذیرفتند و به آن رای دادند، و از کسانی دیگر که پذیرفتند ولی به دیگری رای دادند یا کسانی که نیم نگاهی برای فردا به آن داشتند سپاسگذاری میکنم. باید از مراجع دینی و نخبگان کشور نیز که حضور بارز و موثری در این انتخابات داشتند، تشکر نمایم.
حال که فعالیت ستادهای انتخاباتی پایان یافته است، از همه هواداران خود صمیمانه تشکر و با آنها مرتبط خواهم بود و از نظرات و مشاورههای آنها در آینده و به منظور پیشرفت و توسعه کشور استفاده خواهم کرد. به ملت عزیز ایران هم قول میدهم که همواره در کنارشان بوده و خواهم بود.
همچنین در این انتخابات حوادث تلخ و شیرین فراوانی به وجود آمد و پرسش ها، ابهامات و دغدغه هایی در ذهن نگران جامعه و نخبگان پدید آمدکه باید در فرصتهای مناسبتری به آنها بپردازیم.
درسهای بزرگی در این حوادث برای ملتی که میخواهد به الگویی برای دیگران تبدیل شود و پایههای یک تمدن جدیدی را بگذارد، وجود دارد. به کار گرفتن این درسها برای ساختن آینده سرمایه بزرگی است، که به بهای سنگینی به دست آمده است. به همین دلیل باید این درسها را پاس بداریم و با صبر و حوصله به مطالعه آنها بپردازیم تا در طراحی مسیر آینده ایران اسلامی، بتوانیم از آن بهره کافی بگیریم.
دغدغههای انتخابات
این روزها کسانی هستند که به من و امثال من مراجعه میکنند و در رابطه با آزادیها و مردمسالاری و انتخابات در آینده سوال میکنند. دغدغههای خود را میگویند. از دلسردیها حرف میزنند. من معتقدم که جمهوری اسلامی بدون آزادی و مردمسالاری دینی مفهومی ندارد و به همین دلیل با اطمینان میگویم که این ارزشهای بنیادین که از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی هستند در آینده با شدت و قوت ادامه خواهد داشت. اما مسائل اساسی وجود دارد که مورد غفلت قرار گرفته است و نیازمند توجه و تأمل است:
اولاً ؛آنچه که باعث شده این سوالات به وجود آید حوادث پیرامون انتخابات ریاست جمهوری بوده و بر کل نظام تأثیر گذاشته است. انتخاباتی که به هر حال در کنار اوجگیری جنبش حماسی ملت ایران یک نزاع سیاسی هم در درون آن بین نامزدها اوج گرفت. این عامل در کنار مدیریت انتخاباتی و ساختارهای ناقص آن، بیتدبیریها، کج سلیقگیها و ... در فرآِیند برگزاری انتخابات از یک سو و سوء مدیریت مطالبات و اعتراضات مدنی هواداران موجب شد تا محیط سیاسی و جنبش اجتماعی مردم تحت الشعاع قرار گیرد و به سوی بحران وسوء استفاده غرب کشیده شود.
ثانیا؛ ریاست جمهوری تنها بخشی از حکومت میباشد و نه همه آن. در کنار آن مجلس شورای اسلامی وجود دارد که نمایندگان شما مردم در آن حضور دارند، و قوانین کشور را تدوین و بودجه را تصویب و بر دولت نظارت دارند. همچنین قوه قضاییه وجود دارد که سازمان بازرسی و دیوان عدالت اداری میتواند هر نوع تخلفی را از مقامات دولتی گزارش و در دادگاهها بررسی کنند. این نهادها دژهای محکمی در دفاع از آزادیها و مردمسالاری دینی و حقوق ملت هستند.
ثالثاٌ؛ در رأس همه این قوای حکومتی، رهبری نظام، که از مدافعان و سنگربانان آزادی و مردمسالاری طی سی سال انقلاب بوده است قرار دارد. شخصیتی که در دوران انسداد سیاسی میگفت خدا لعنت کند آن کسانی را که میگویند دانشجو نباید سیاسی باشد، و یا در مقابل تغییر قانون اساسی برای اینکه ریاست جمهوری سه دوره چهار ساله شود مقاومت کرد، آیا ممکن است اجازه دهد که آزادیها و مردمسالاری دینی ضعیف شود؟ فردی که در دوران سکوت چپ و کنار رفتن از سیاست به آنها گفت که اگر به صحنه نیآیید، نظام و جامعه نمیتواند با یک جناح اداره شود و ناچار خواهیم شد از فعالان و نخبگان سیاسی بخواهیم یک چپ جدیدی را به وجود آورند، چگونه ممکن است راضی شود که تنها یک گروه و سلیقه خاص در صحنه سیاسی کشور فعال باشد؟ فردی که استقلال کشور را در دوران اصلاحات حفظ کرد و از رفتن کشور به سوی جنگ با آمریکا در چند سال اخیر جلوگیری کرد، آیا حاضر است جمهوری اسلامی را فدای یک گروه خاص و یا خدای نکرده سلیقه خویش کند، آن طوری که در تحلیل عدهای آمده است؟ لذا من مطمئن هستم که آزادیها و مردمسالاری و استقلال، مثل گذشته در کشور با قدرت تمام ادامه خواهد یافت و همه فعالان سیاسی، احزاب و جناح ها میتوانند و باید در صحنه باشند.
آینده ایران
اما نکته مهمی را که میخواهم به آن بپردازم شرایط تاریخی، منطقهای و بینالمللی ایران است.
شرایط تاریخی ایران نشان میدهد موقعیتی که در آن قرار داریم پس از سیصد سال به دست آمده و در آن فرصتهایی وجود دارد که اگر از دست برود ممکن است تا سیصد سال دیگر تکرار نشود؛ لذا امانتی از همه آن نسلهاست که در اختیار ماست و پر مسلم است که نباید به آن خیانت کنیم. نادیده گرفتن چنین موقعیت تاریخی وتعقیب منافع شخصی و گروهی و جناحی خود در چنین شرایطی خیانتی بزرگ به صدها میلیون ایرانی است که طی سه قرن آینده میآیند و میروند.
ماندن و در جا زدن در وضعیتهای سیاسی، عدم ورود به سطوح بالاتر شکوفایی و توسعه، عدم تعقیب تحولات اقتصادی و فرهنگی و مدیریتی در کشور و در یک کلام زندانی کردن انقلاب در میان حصارهای سیاست و حکومت گناهی نابخشودنی است که نسلهای آینده آن را بر ما نخواهند بخشید. امروزه هر نوع نزاع سیاسی هر چند که برحق هم باشد اگر ما را از ادامه انقلاب در حوزه های اقتصادی و فرهنگی باز بدارد یک گناه نابخشودنی است و فاتحان آن موجب خواهند شد که یک شکست استراتژیک را به ملت ایران تحمیل کنند. پس راهی جز وحدت بر سر ادامه انقلاب اسلامی در حوزه های فتح نشده نیست. البته لازمه آن هم، اصلاحاتی در حوزه سیاسی میباشد.
شرایط منطقهای و بینالمللی ایران هم بینظیر است. دریایی از فرصتها برای ما به وجود آمده است. ندیدن و استفاده نکردن از این فرصتها نیز یک گناه نابخشودنی است. برای استفاده از این فرصتهای تاریخی و منطقهای و بینالمللی نیاز به وحدت داریم. مهمترین وحدت در شرایط امروز وحدت مفهومی و ارزشی است. وحدت کلمه است. نباید کاری کنیم که عدالت در مقابل عدالت قرار گیرد. جمهوریت در مقابل اسلامیت نظام قرار گیرد. جمهوری اسلامی در مقابل آزادی قرار گیرد. نظام در مقابل انقلاب اسلامی قرار گیرد و ادامه انقلاب اسلامی در حصارهای سیاست زندانی شود و یا دینداری در مقابل اخلاق قرار داده شود. ادامه این وضعیت ما را به سوی فروپاشی میبرد. سند چشمانداز بیست ساله کشور میتواند وحدت کلمه ما باشد. این سند از چنین ظرفیتی برخوردار است که عدالت، آزادی، مردمسالاری، اسلام و انقلاب را در کنار یکدیگر و همراه با توسعه و شکوفایی و تعالی پیگیری کند.
از طرف دیگر ما به وحدت عملی و رفتاری دو طرفه نیازمند هستیم. کسانی که در حوادث اخیر اشتباه کردهاند جبران نمایند و کسانی که آسیب دیدهاند گذشت کنند و البته خسارتهای وارده به آنان جبران شود. نیاز به بازگشت اخلاق و ارزشها و تقوی به عرصه سیاست داریم. نیاز به همکاری و برادری داریم. نیاز به احترام به مردم و رعایت حقوق آنها را داریم. من معتقدم عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. اگر نمیتوانیم جای خود را به دیگران بدهیم و دیگران را در اداره کشور مشارکت بدهیم، بسی بیراه رفتهایم. نیاز به بسیج نخبگان کشور در اداره کشور و جامعه داریم، تا با کمک آنها بتوانیم انقلاب را در حوزه های اقتصادی و فرهنگی ادامه بدهیم.
امروزه جامعه ایران و نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی دچار اختلافات شده است. خانواده انقلاب را تهمت باران میکنند. عدهای به برخی از اعضای این خانواده منافقین جدید لقب میدهند. عدهای دیگر بخشی از این خانواده را به عنوان خوارج لقب میدهند. آیا این یک توطئه نیست که نیروهای طرفدار نظام را به جان هم بیاندازند و یک فروپاشی درونی صورت بدهند؟ من معتقدم پشت سر این فتنه یک توطئه است. در اوج اقتدار جمهوری اسلامی در داخل ایران و منطقه و در زمانی که دولت بوش و صهیونیستها نتوانستند از طریق جنگ و تحریم به تنهایی کاری انجام دهند، به فکر انفجار از داخل افتادند تا با کمک آن ایران را ابتدا ضعیف سازند و سپس با کمک تحریمهای جدید و احیاناً حمله از بیرون ایران را تسلیم کنند. مهمترین ابزار توطئهگران در ایجاد فتنه استفاده از جهالت برخی و احساسات برخی دیگر است. در ضمن تقویت انحرافات در این میان نقش مهمی ایفا میکند. تاثیر اشتباه کاریهای جاهلانه و بروز تعصبات و احساسات غیرمنطقی در حوادث اخیر کمتر از تأثیر دخالت بیگانگان در آن نبوده است.
من معتقدم ادامه روش برخی از فعالان سیاسی ما را به عقب میبرد و با شکست مواجه میکند و تاکنون هم آسیبهایی وارد کرده است و ادامه روش برخی دیگر ما را به سراشیبی میبرد و آسیب میرساند. آسیبهایی که از هر دو طرف وارد شده قابل اصلاح است، اگر عزمی برای اصلاح باشد این روشها باید اصلاح شود. با این حال معتقدم که آقایان میرحسین موسوی، احمدینژاد و کروبی و سایر فعالان سیاسی راهی جز کنار هم نشستن برای منافع ملی را ندارند. اگر در طی ماههای آینده دولت بخواهد که در مذاکرات هستهیی شرکت کند و یا مذاکرات با قدرتهای بینالمللی را شروع کند آیا نباید در آن ملت ایران با حمایت و همکاری همه، سربلند از این مذاکرات بیرون آید؟ یا اگر طی ماههای آینده اسرائیل قصدی علیه ایران داشته باشد، آیا نباید با وحدت در مقابل آنها دفاع کنیم؟
اگر امروز نتوانیم از احساسات و عواطف عبور کنیم و به عصر عقلانیت پا بگذاریم نه تنها به خود خسارت وارد کرده ایم که به ملت ایران خسارت های نابخشودنی وارد می کنیم. مبارزه برای پاسداری از آزادی و دموکراسی با وحدت امکانپذیر است و نه با نزاع و دعوا. مبارزه با مفاسد اقتصادی با وحدت امکانپذیر است و نه با تهمت و افترا. تجربه نشان داده است که ما باید نقد و نصیحت و مبارزات خود در درون جامعه را برای اصلاح آن با مبارزات با دشمنان برای دفاع و یا کسب حقوق خود تفکیک کنیم. در اولی باید با مهر و محبت و گذشت و نه با خشونت ولی در دومی باید با شدت و بدون گذشت برخورد کرد. نقد و نصیحت و مبارزات سیاسی در جامعه باید در چار چوب امر به معروف و نهی از منکر صورت گیرد و نه جنجال و تخریب. امر به معروف و نهی از منکر همراه با اصلاح و وحدت است ولی نزاع و دعوا به فساد و تفرقه کشیده میشود. چرا علما و روحانیون و اسلام شناسان ما اجازه دادهاند این فریضه مهم دینی متروک شود؟ و یا آنکه محدود به ظواهر شود؟ آنهم به یک و یا دو مورد؟ اگر دولتمردان و نامزدهای انتخابات، حوادث پس از انتخابات را در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر میدیدند و صف معترضین را از اغتشاشگران و یا صف ملت را از دشمنان جدا می کردند، آیا به مردم اهانت میشد؟ آیا کسی زخمی و کشته میشد؟ آیا به نظام اهانت میشد؟ آیا دشمنان ما میتوانستند در خارج به آبرو و اعتبار ایران و نظام جمهوری اسلامی خدشهای وارد کنند؟ در فرصتهای مناسب تحلیل مفصلتری را از حوادث اخیر ارائه خواهم کرد.
من معتقدم که روشهای مرسوم و جاری نقد و مبارزات فعالان سیاسی در جامعه، کارخانه بزرگی ساخته است که سالهاست دوستان را به دشمنان تبدیل کرده است، و هر روز هم تکنولوژی آن را نو و مدرن میسازند. محصولات زهرآلودی تولید و به جامعه تزریق میکند و از دوستان میکاهد و بر دشمنان میافزاید، نشاط و شادابی و اعتماد و امید به آینده را ضعیف میسازد. باید این کارخانه را تعطیل کرد. این کارخانه در شرایط کنونی سم مهلک برای جامعه و نظام اسلامی است.
از طرف دیگر خوشبینی نسبت به مخالفین و دشمنان نظام نیز تا کنون خسارات عظیمی به بار آورده است. البته دشمن تراشی در خارج از ایران هم نباید تبدیل به یک کارخانه دیگری شود. اگر کسی دست دوستی به سوی ملت ایران دراز کند. نباید دست او را زخمی کرد و اگر کسی هم خنجری پشت خود مخفی کرد، نباید ناشیانه با آن دست داد.
در اینجا سخن حکیمانه رهبری انقلاب قابل توجه است که " ..... مردم و نخبگان و همه جناحها باید مراقب باشند تا دوست و دشمن را اشتباه نگیرند و رفتاری را كه باید با دشمن داشته باشندَ، با دوست انجام ندهند.
مبادا دشمن را با دوست اشتباه بگیریم و دوست را بخاطر یك خطا، دشمن به حساب بیاوریم.
.... از آن طرف عدهای هم، باید مراقب باشند تا دشمن معاند را دوست تصور نكنند و فریب حرفهای او را نخورند. "
برای دستیابی به یک وحدت دو طرفه نیاز به همکاری مردم ونهادهای حکومتی و فعالان سیاسی با یکدیگر می باشدکه طرح زیر میتواند در این رابطه راهگشا باشد.
١- تفکیک مردم معترض و ناراضی از ضد انقلاب و اغتشاشگر به توسط نهادهای حکومتی و فعالان سیاسی و خود مردم و تعامل و برخورد متناسب با آنها.
٢- تفکیک مردم و فعالان سیاسی معترض از دخالت بیگانگان و عوامل آنها در داخل.
٣-تعامل و تفاهم بین معترضین و نهادهای حکومتی و مشارکت همه در حفظ منافع ملی وانجام فعالیتهای سیاسی.
٤- فعالان سیاسی حقوق خود و مردم را از طریق قانون پیگیری کنند و نهادهای حکومتی هم شکایات مردم و فعالان سیاسی را با جدیت و بدون واهمه از کسی پیگیری نمایند.
٥- نهادهای حکومت وظایف خود را در برقراری نظم و حفظ حقوق مردم طبق قانون انجام دهند.
٦- سیره عملی امام و رهنمودهای رهبری، پایان بخش اختلافات (که در مراحل قبل حل نشده) باشد.
در پایان صمیمانه از همه میخواهم که قدر سی سال فداکاری و تلاش خود و ملت ایران را بدانیم و دست برادری به یکدیگر بدهیم و از سوی دیگر نشاط، شادابی و امید به آینده را در ملت خود حفظ و تقویت کنیم و این محقق نمیشود مگر با عزم و اراده راستین برای آشتی ملی و گذشت از تمام اطراف و دلجویی از آسیب دیدگان است.
تا آخر عمر در کنار شما خواهم بود و جانم را فدای ایران عزیز و اسلامی خواهم نمود.
محسن رضایی
٢١ /٤ /١٣٨٨