کد خبر: ۹۰۹۱۲
تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱۳۸۸ - ۱۰:۳۴

سرمقاله مردم سالاری؛ بازهم فاجعه بازهم مصیبت

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: روزنامه مردم سالاری در سرمقاله امروز 25 تیر 88 آورده است:

باز هم سقوط، بازهم فاجعه، بازهم مصیبت...دیگر برایمان عادی شده است شنیدن خبر سقوط یک فروند هواپیما مثلا در فلان نقطه‌ایران؛ چه فرقی می‌کند تهران باشد یا کرمان یا قزوین؟ مهم عادی شدن فاجعه‌ای است که به واقع «فاجعه» است برایمان.

در خصوص حادثه سقوط یک فروند هواپیمای مسافربری خطوط هواپیمایی کاسپین که دقایقی پیش از سقوط، تهران را به مقصد ‌ایروان ترک کرده بود، تا کنون فرضیه‌های گوناگونی مطرح شده است؛ از احتمال آتش گرفتن در آسمان تا نقص فنی و اجبار به فرود اضطراری در دشت‌های جنوب قزوین، همگی از احتمالاتی است که در روزهای‌ آینده می‌توان نسبت به صحت وسقم هر کدام از آنها اظهار نظر کرد اما چیزی که در‌این بین مهم و قابل توجه به نظر می‌رسد، همانا اصل‌این فاجعه و «تکرار» مکرر آن در طول سال‌های گذشته است.

افکار عمومی ‌در طول سال‌های گذشته شاهد سقوط چندین فروند هواپیمای توپولف در نقاط مختلف ‌ایران بوده است به نحوی که ‌این روزها هر مراجعه کننده‌ای به آژانس‌های مسافرتی، ابتدا از توپولف نبودن هواپیمای مورد نظرشان برای سفر به نقاط مختلف مطمئن می‌شوند و سپس نسبت به اخذ بلیط برای سفر خود اقدام می‌نمایند و‌این مساله‌ای نیست که بتوان آن را تکذیب کرد یا به نحوی وارونه جلوه داد.

حال سوال از مسوولین سازمان هواپیمایی و وزارت راه و ترابری‌ این است که چگونه و با چه مجوزی هنوز از هواپیماهایی برای سفرهای هوایی استفاده می‌شود که هر وجدان بیداری بر استاندارد نبودن آنها صحه می‌گذارد؟ مگر نه ‌این است که همین چند روز پیش مسوولان، با افتخار خبر به کارگیری 7 فروند هواپیمای جدید را در خطوط هوایی ‌ایران به اطلا ع همگان رساندند و اطمینان دادند که سفرهای هوایی ‌ایمن است؟ پس کجاست آن اطمینان از صحت سفرهای هوایی؟ همین دیروز بود که اظهار نظر قائم مقام وزیر راه و ترابری در مراسم تودیع و معارفه سرپرست سازمان هواپیمایی کشوری ‌این گونه به عنوان تیتر یک یکی از روزنامه‌های صبح تهران - که اتفاقا از روزنامه‌های هوادار دولت است- انتخاب شد که «توانستیم صنعت هوانوردی کشور را در ناعادلانه‌ترین شرایط جهانی اثبات کنیم»؛ امروز مردم ‌ایران به خوبی و با تمام وجود ‌این «اثبات» را با پوست و گوشت خود لمس کردند.

وقتی الگوی مدیریت در سازمان هواپیمایی دولت نهم آنچنان بی‌ثبات است که یک شبه نسبت به تغییر ریاست ‌این سازمان حساس اقدام می‌شود به نحوی که رئیس پیشین حتی در مراسم تودیع خود نیز شرکت نمی‌کند، مگر به غیر از‌این می‌توان انتظار داشت؟ در حالی که نیک می‌دانیم که تحریم وسایل جانبی صنعت هواپیمایی، کشور را با چه مشکلا تی روبرو کرده است آیا نباید چاره اندیشی کرد. ممکن است در روزهای آینده در خصوص فاجعه مذکور نهایتا نوعی سهل انگاری قلمداد شود. اما قطعا افکار عمومی‌ به دنبال پاسخ گویی صریح و شفاف است.

به نظر می‌رسد با توجه به سابقه حوادث مشابه برای ‌این نوع خاص از هواپیماها حداقل انتظار از سازمان هواپیمایی دولت نهم ‌این بود که کمی ‌نسبت به جان افرادی که با ‌این نوع هواپیما به انجام سفرهای خود مبادرت می‌ورزند حساس‌تر باشد اما چه بگوییم که هر چه بگوییم نوشداروی پس از مرگ سهراب است. پس سخن کوتاه می‌کنیم و همچنان به امید روزهای بهتر برای ‌ایران عزیزمان می‌نشینیم؛ ‌ایرانی که دیگر از ‌این دست حوادث در آن به وقوع نپیوندد یا حداقل کمتر به وقوع پیوندد.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین