آفتابنیوز : آفتاب: خطبههای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه این هفته مقدم بر هر امر دیگری نشان داد که چرا مرحوم امام خمینی این همه نسبت به هاشمی تعلق خاطر داشت و چرا همواره در امر بسیار خطیر و سرنوشتساز نهضت چه قبل و چه بعد از انقلاب به وی تکیه میکردهاند. چرا در حکمی که قبل از انقلاب برای مرحوم مهندس بازرگان و همکارانشان به منظور سامان دادن به مشکلات و مسائلی که در نتیجه اعتصابات به وجود آمده بود صادر کردند، هاشمیرفسنجانی را نیز در آن گنجاندند.
چرا هاشمی را چند ساعت پس از سقوط رژیم شاهنشاهی راهی تلویزیون کردند؛ چرا سرنوشت جنگ را به هاشمی سپردند و چرا حلوفصل بسیاری از مسائل پیچیده و حساس بعد از انقلاب را به ایشان محول میکردند. هاشمی در روز جمعه نشان داد که تواناییهای وی در مقوله مهم و استراتژیک یک مدیریت بحران کم نیست و در شرایط بحرانی این توانایی را دارد که کشتی نظام را از میان امواج و صخرهها به سلامتی عبور دهد.
اینکه او در آن خطبهها چه بگوید و چگونه نظام را از بحرانی که بیش از یک ماه است در آن گرفتار آمده هدایت کند مسالهای بود که میلیونها نفر بیصبرانه در انتظار شنیدنش بودند. فیالواقع از روز سهشنبه که حضور ایشان در نماز جمعه قطعی شد مجموعهای از سوالات، تردیدها، ابهامات و نگرانیها در جامعه به راه افتاد. همگان از خود میپرسیدند او چه خواهد گفت و پس از 50 روز سکوت سنگین و معنادار، 50 روزی که توفانی سهمگین که ظرف 30 سال گذشته سابقه نداشت ایران را درنوردیده بود، هاشمی چه تحلیلی، چه موضعگیری اتخاذ خواهد کرد.
بسیاری از مخالفان و معترضان که تصمیم به رفتن به نماز جمعه گرفته بودند، با ترس و تردیدی جانکاه که از خود میپرسیدند که نکند او از در سازش درآید و پای روی همه کژیها و زشتیها که از جانب مسوولان ظرف چند هفته گذشته صورت گرفته بگذارد. نکند او اشارهای به انتخابات و تردیدهای به وجود آمده از سوی مردم ننماید و در عوض همگان را دعوت به اخوت و اتحاد کند. نکند او خانوادههای داغدار حوادث اخیر را فراموش کند. نکند او خیل گسترده دوستان و یاران در بند را فراموش کند. حتی از اینها هم بدتر نکند او مهر تایید بر عملکردهای اخیر بزند. نکند او تسلیم تهدیدات گسترده چند روز اخیر مطبوعات وابسته به دولت شده و کوتاه بیاید و بسیاری نکندهای دلهرهآمیز دیگر.
در عین حال از این نکته مهم نیز نباید غافل بود که هاشمی زیر فشار سنگین نیز قرار داشت. شاید در قریب به 50 سال زندگی سیاسیاش او کمتر در یک چنین وضعیت دشواری قرار گرفته بود. اما او توانست به نحو شایستهای به وظیفه و مسوولیتهای اسلامی، اخلاقی و انقلابی خود عمل نماید. شاید برخی از معترضان رادیکال و افراطی بیش از اینها از هاشمی توقع داشتند اما آنان باید به هر حال واقعیتهای انکارناپذیر جامعهمان را در نظر بگیرند. نفس اینکه او خواهان دلجویی از خانوادههای داغدار شد؛ نفس اینکه او خواهان آزادی بازداشتیها شد؛ نفس اینکه او پذیرفت نتایج انتخابات با تردیدهای جدی روبهرو ست و بالاتر از همه، نفس اینکه او به خواست و اراده ارکان قدرت تن نداد و مهر تایید به نتایج انتخابات 22 خرداد نزد، بزرگترین نکات موضعگیریهای او بود.
در عین حال این نکته مهم را نیز نباید نادیده گرفت که هاشمی سعی کرد به مسوولان یادآوری کند که همه عظمت و شکوه نظام بعد از اسلامیت آن در رای مردم خلاصه میشود.
به هر دلیل و انگیزهای که نظام رای مردم و پشتوانه مردمیاش را از دست بدهد، نه دیگر آن را محصول انقلاب اسلامی میتوان دانست، نه نظامی که مرحوم امام خمینی اصرار به ایجادش داشت. شاید به واسطه همین نکته به تنهایی بغض و کینه تندروهای اصولگرا به هاشمی افزایش خواهد یافت، اما به همان میزان نیز به محبوبیت او در میان مردم افزوده خواهد شد. شاید هاشمی هنوز متوجه نشده باشد که دست سرنوشتساز تاریخ پرتبوتاب و غرورآفرین انقلاب اسلامی، هنوز او را رها نکرده است.
منشاء این بحران ها ،این کشمکش های سیاسی این بد اخلاقی های انتخاباتی ! که هاشمی از آن سخن می گوید همه میدانیم که نبود فضای باز سیاسی، نبود آزادی بیان و....می باشد .
با توجه به تجربیات گذشتۀ آقای هاشمی در حل مسائل بسیار بحرانی تر از وقایع اخیر و اینکه آقای هاشمی چگونه آن را مدیریت می نماید جای شک نیست که ایشان پیروز از این کارزار بیرون خواهند آمد.
بنده حقیر قصد دارم به دلایلی اشاره کنم که شاید مصدق احوالات این روز ها باشد. اینکه چگونه این شرایط بوجود آمد و ادامه دارد ؟
جسارتاً بنده از شما دوستان فقط چندین پرسش دارم ،پرسش های که شاید حافظۀ تاریخی شما را فعال کند:
دوستان چرا در زمان انتخابات هفتم و هشتم رقبای آقای خاتمی به نتایج معترض نبودند؟
دوستان مگر رهبر همان رهبر نبود؟
دوستان مگر دبیر شورای نگهبان کس دیگری بود؟
دوستان مگر ساختما وزارت کشور در خیابان فاطمی نبود؟
دوستان مگر مدیر صدا و سیما انتصابی نبود!؟
دوستان گروه لباس شخصی ها نبودند؟
دوستان آیا شخصیت سیاسی کاندیدهای اصولگرایان کمتر از خاتمی بود ؟
چرا آن زمان اصولگرایان اعتراض نکردند؟ !
چرا تقلب نکردند!چرا کار شکنی نکردند؟!
کار شکنی ها در انتخابات از کجا آغاز شد؟
متقلبین از چه زمان فعالیت خود را آغاز کردند؟!
و هزاران سوال دیگر....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/!!!!!!!!!!!!!!!
پرسش هایی که قطعاً پاسخ های متفاوتی در بر دارد و جسارتاً بندۀ حقیر به خودم اجازه دادم و به علت چگونگی این سرکشی ها،نا ملایملات و نامردی های که برخی از اصواگرایان (تند رو!)داشتند بپردازم:
در دوازده سال اخیر انتخابات مجلس و ریاست جمهوری دو بار در تیر ماه برگزار شده است.
تیر ماه 1379 انتخابات مجلس شورای اسلامی / تیر ماه 1384 انتخابات نهمین دورۀ ریاست جمهوری که هر دو این انتخابات یک پیامد مشترک داشت آن هم رشد و نمو تخمه عنصری که این سرزمین به خود ندیده بود ،داستان از آنجا آغاز شد :
ازکاشتن بذر کینه ، حسادت ، طمع، خشم، نفرت: «30 سال پیش پیر مردی بود سالخورده که انقلاب کرد و شد رهبری ضد دیکتاتور، رهبری مردمی، رهبری ملی برای مردمی که تا آن روز رنگ آزادی را آنچنان که آن پیرمرد به آنان وعده داده بود ندیده بودند.این پیرمرد سرزمین ما چند تا مرید داشت که خیلی اون را دوست داشت که این مریدها خیلی به این پیرمرد کمک کردند که اون بتونه انقلاب کنه یدونه از این مریدها سوگلی پیر مرد بود. اسم اون مرید اکبر هاشمی رفسنجانی بود که واقعاً بین مابقی مریدها اکبر بود.
پیرمرد قصۀ ما امام (ره) بود ،امام بگفتۀ خود آقای هاشمی بدلیل های متعددی به ایشان علاقۀ خاصی داشتند:
با اعتقاد و بدون هوا و هوس به مسایل مبارزه می پرداختم و از جان و مال خودم مایه می گذارم. تهیۀ اطلاعات مهمی که بنده در خصوص جریان کاپیتولاسیون تهیه کردم که البته سخت مورد نیازو علاقه ایشان بود. تهیه و نشر کتاب سرگذشت فلسطین که نقطۀ تحول مهمی در افکارحوزه و نیرو های مذهبی شد. رفتن به نزد امام در نجف اشرف و مراجعت سریع به تهران در شرایط سخت امنیتی وخطرناک برای پیشبرد اهداف و جلب نظر امام ، در صورتی که بعضی از دوستان به قصد زیارت چند روزی در عتبات می ماندند. انتصاب بنده به عنوان مأمور تأمین سوخت داخلی کشور ،با توجه به اینکه اکثر یاران امام در پاریس به دیدار ایشان رفته بودند و ابراز ارادت نموده بودندو بنده غایب بودم ،امام بنده را جزء شورای اولین هیات پنج نفره شورای انقلاب قرار دادند. جلب نظر امام جهت تاسیس حزب جمهوری اسلامی ،که امام به جد با تاسیس حزب مخالف بودند. روابط صمیمی بنده و حاج احمد آقا.که تقریباً اکثر مقامات از آن بی بهره بودند.وتوجه نداشتن بنده به مقام که امام فرموده بودند.
و خلوص نیت و اعتقاد راسخ به انجام امور محوله و اعتقاد به امام و انقلاب دلایلی بودکه امام به بنده را به دیگران مورد لطف خود قرار می داد.
انتصاباتی که توسط امام نسبت به آقای هاشمی صورت گرفته بود تصدیق این مدعاست.
پیرمرد قصۀ ما به رحمت خدا رفت و آقای هاشمی شد نفر اول امور اجرائی کشور 8 سال کشور را با هزار خوبی و بدی اداره کرد 8 سالی که به عنوان سالهای سازندگی معروف شد البته نه سازندگی سیاسی و اجتماعی ؟!!
آری مشکل از اینجا شروع آقای هاشمی اشتباه بزرگی کرد و به اصلاح ساختار سیاسی زمان ریاست جمهوری خود نپرداخت! و اولین پیامد آن بوجود آمدن پدیدۀ دوم خرداد شد! یا به تعبیری آن بذر جوانه زد:
از سالهای طلایی دوم خرداد(78_1377) ،اصلاحات ،جامعه مدنی و سایر رویاهای شیرین آن سال ها سرمست و مغرور از پیروزی و فضای بعد از دوم خرداد،برخی از دوم خردادی ها ی جوان تر،رادیکال تر ،مغرور تر و در عین حال کم تجربه ترکه فکر می کردند کار تمام شده است ،نه تنها به سروقت برخی از بنیان ها،ارزش ها ومفاهیم نظام وانقلاب رفتند،بلکه در ادامه آن شماری از چهره ها وشخصیت های محوری نظام را نیز هدف گرفتند. زمانی که شماری از رادیکال های دوم خردادی پدیده هاشمی رفسنجانی را کشف کردند. تمام نا کامی های نظام را به حساب هاشمی گذاشتند: ناکام ماندن دولت موقت،اشغال سفارت آمریکا ،ادامه جنگ،قتل های زنجیره ای ،فساد و رانت خواری،خفقان سیاسی و....همگی از سیاست های اقتصادی و اجتماعی آقای هاشمی شکل گرفته بود.
بی اعتبار ساختن هاشمی رفسنجانی نه تنها هیچ عایدی وخاصیتی برای دوم خردادی ها نداشت بلکه اتفاقاً سود این کار به جیب محافظه کاران ریخته می شد.هاشمی رفسنجانی بیش از آنکه مانعی برای اصلاح طلبی باشد،دیوار بلندی برای جریانات راست و محافظه کاران بود . که متاسفانه برخی ،نه شرمنده اکثریت اصلاح طلبان! ،تلاش کردند، وی را از آخرین واگن قطار اصلاح طلبی پیاده کنند، واین نوع حرکت دوستان اصلاح طلب بود که باعث ظهور دکتری بنام احمدی نژادشد.که وی هم بموقع قطار را از ریل خارج کرد!!!
انتخابات تیر ماه سال 1379( مجلس شورای اسلامی )که ایشان با آن داستان هایی که پیش آمد عطای بودن در مجلس را به لقاء آن بخشید که همان زمینه ای شد که محافظه کاران سکان مجلس را در دست گرفتند.
انتخاب تیر ماه سال 1384 (ریاست جمهوری ) مرحلۀاول ،که ایشان با یک سری از نامهربانی های تبلیغاتی که منحصراً جهت تخریب ایشان بوجودآمده بود پا به عرصه گذاشت.البته شایان ذکر است این نامهربانی ها از سوی هر دو جناح بر ایشان تحمیل می شد که شامل موارد فوق بود .ولی سرانجام زمانی زیادی سپری نشد که در مرحلۀ دوم اصلاح طلبان چاره ای نداشتند الا اینکه پشت سر آقای هاشمی جمع شوند،اما این نوش دارو بود بعد از مرگ سهراب.
آری این جوانه در سال 1384 تبدیل به یک نهال شده بود نهالی که امروزه آن را مشاهده می کنیدم و قطعاً در 4 سال آینده تبدیل به درختی تنومند خواهد شد.و تنها کسی که میتواند شاخه برگ این درخت را قطع کند کسی نیست جز همان اکبر امام ، اکبری که امام عاشق او بود و همین عشق کار دست او داد.
ولی او فرزند کویر است سخت کوش وخستگی ناپذیر او می تواند.
بی آییم و اورا یاری کنیم
بی آییم احساسی تصمیم نگیریم
بی آییم از گذشته ها درس بگیریم
که چرا ما هر وقت به مشکلی بر می خوریم به سراغ اکبر امام (ره) می رویم