همه چیز از مازندران و ورزشگاه شهید وطنی قائمشهر آغاز شد و استقلال به شکل ناباورانهای صدر جدول این فصل را از دست داد. آنهم در روزی که پرسپولیس نیمه نخست را با شکست سه بر صفر به رختکن رفته بود.
حتی بدبینترین هواداران استقلال هم تصور نمیکردند که نیمه نخست طوفانی دیدار استقلال خوزستان و پرسپولیس که با پیروزی سه بر صفر خوزستانیها به پایان رسیده بود با کامبک سرخپوشان همراه شود و استقلال نیز به دلیل بازی بسیار ضعیف برابر نساجی و تساوی بدون گل، صدر جدول را از دست بدهد. آبیپوشانی که در اکثر هفتههای لیگ بیست و سوم، صدرنشین بودند و سرنوشت قهرمانی در دستان آنها بود از صدر به پایین کشیده شدند. آنها پس از اینکه صدر جدول را به پرسپولیس هدیه کردند، نه رمقی برای ایستادن روی پاهای خود داشتند و نه توانی برای بلند شدن و ترک چمن ورزشگاه وطنی. حالا تیم جواد نکونام شانس چندانی برای قهرمانی ندارد.
استقلال امروز در آخرین بازی خود در هفته سیام لیگ برتر باید به مصاف پیکان برود و در بازی همزمان پرسپولیس میزبان مس رفسنجان است. در صدر جدول، شاگردان اوسمار ویرا ۶۵ امتیازی هستند و استقلال ۶۴ امتیاز در کارنامه خود دارد و همین مسئله باعث شده تا سرنوشت قهرمانشدن یا نشدن در دست شاگردان نکونام نباشد و آنها باید چشم به لغزش پرسپولیس داشته باشند تا بتوانند فاتح لیگ بیستوسوم شوند. هواداران استقلال خاطره دراماتیک را از هفته پایانی در لیگ هشتم دارند و امیدوارند که آن خاطره دراماتیک، اما شیرین، بار دیگر تکرار شود.
ششم اردیبهشت سال ۱۳۸۸ هفته پایانی لیگ هشتم در حالی برگزار شد که استقلال مهمان پیام مشهد بود و ذوب آهن به مهمانی فولاد خوزستان رفت. قبل از این که مسابقه هر دو تیم آغاز شود، شرایط جدول به گونهای بود که ذوب آهن با یک مساوی هم قهرمان میشد و استقلال فقط باید میبرد و به انتظار باخت سبزپوشان اصفهانی مینشست!
استقلال به گل رسید و از اهواز هم اخبار خوبی برایش مخابره شد، فولاد گل اول را زد و پس از آن گلهای بعدی را نیز به ثمر رساند تا پیروزی چهار بر یک مقابل نامش ثبت شود. در طرف دیگر میدان هم استقلالیها حریف مشهدی را با یک گل شکست داد تا ناگهان همه چیز رنگ عوض کند و کاپ قهرمانی به رنگ آبی در بیاید!
مرور خاطرات استقلال در روزی که یک قهرمانی شیرین و دراماتیک را به دست آورد خالی از لطف نیست، خبرنگار ایرنا که در آن روز کنار استقلال بود گزارشی کامل از اتفاقاتی نوشته است که صبح روز بازی رخ داد.
روز بازی با پیام بود، به رستوران هتل رفته بودیم تا بازیکنان پس از صرف صبحانه برای تمرین هوازی در محوطه هتل آماده شوند! سر میز مربیان با امیر قلعهنویی، امید طیری، حمید بابازاده نشسته بودم که چند متر آن طرفتر صدای خنده برخی از بازیکنان بلند شد.
حمید خان (مربی گلرهای استقلال) از میز بلند شد تا ببیند ماجرا چیست. بعد از دقایقی آمد، نشست و با خنده گفت: اشکان نامداری (دروازهبان دوم استقلال) خوابی که دیده است را برای بازیکنان تعریف میکرد، بچهها سر به سر او میگذاشتند.
بعد ادامه داد: اشکان خواب دیده است فولاد خوزستان امروز چهار تا گل به ذوبآهن گل میزند و استقلال یک بر صفر پیام را میبرد و قهرمان میشویم!
صبحانه صرف شد و بازیکنان در محوطه هتل به تمرین سبک پرداختند، دقایقی دویدند و بعد از اینکه حرکات کششی انجام دادند، راهی اتاقهایشان شدند!
جلسه آنالیز امیر قلعهنویی با بازیکنان استقلال برگزار شد. در ردیف جلو فرهاد مجیدی، پیروز قربانی، خسرو حیدری، وحید طالبلو و حسین کاظمی نشسه بودند!
بر خلاف بازیهای گذشته قلعهنویی نه ویدئو پروژکتور را روشن کرد تا نقاط ضعف و قدرت حریف را آنالیز کند و نه مثل همیشه وظایف تاکتیکی بازیکنان را تشریح کرد. در این جلسه خبری از داد و فریادهای همیشگی او نبود، رفت پای تخته و به آرامی شروع به حرف زدن کرد:
امروز آخرین روزی است که در کنار یکدیگر هستیم. فصل آینده هر کدام از ما شاید تیم دیگری باشیم و شاید کنار هم نباشیم. یک فصل پر فراز و شیب را تا به امروز پشت سر گذاشتیم، خوب شروع نکردیم، اما در کنار هم و با کمک هم روزهای خوبی را پشت سر گذاشتیم. هفتههای زیادی صدرنشین بودیم، اتفاق و اشتباه و بدشانسی باعث شد تا امروز برای قهرمانی کار استقلال به، اما و اگر کشیده شود. مقصر من هستم، اما هنوز شانس داریم.
وی بعد ادامه داد: همیشه در زندگی یاد گرفتهام امید برای انسان مثل بال است برای پرنده، خیلی روزها امید نداشتم، اما معجزه خدا را با چشمان خودم دیدم. به خودمان نگاه کنیم، همین یعنی معجزه خدا. شما میدانید چند میلیون طرفدار داریم و از این چند میلیون، چقدر هستند که نفر میخواهند فوتبالیست شوند؟ چند نفر این فرصت را پیدا میکنند در استقلال بازی کنند؟ پس شماها لطف خدا شامل حالتان شده که امروز اینجا هستید. وقتی فوتبال را شروع کردید فکر میکردید روزی به موقعیت امروزی برسید؟ به والله قسم هیچ کس فکرش را نمیکرد!
قلعهنویی بعد گفت: امروز در کنار امام رضا (ع) برای ما ناامیدی معنا ندارد. میرویم داخل زمین، به همین امام رضا قسم اگر امروز استقلال برنده شد و نتوانست قهرمان شود من مربیگری را کنار میگذارم! شما برنده شوید اگر قهرمان نشدیم بیایید و هرچه دلتان میخواهد به من بگویید. همه ما در زندگی از معجزههای امام رضا زیاد شنیدهایم. این معجزه برای ما زخ میدهد، حتما به خاطر دارید وقتی برنامه لیگ اعلام و مشخص شد آخرین بازی ما با پیام در مشهد است، من رو به دوربینهای تلویزیون کردم و گفتم، در کنار امام رضا (ع) جشن قهرمانی میگیریم، هنوز روی حرفم هستم.
او دیگر نه حرفی داشت و نه توصیهای، دستهایش را رو به آسمان بلند کرد و به همراه بازیکنان شروع به خواندن دعای فرج کرد.
شمارش معکوس برای بازی با پیام آغاز شده بود، سوار اتوبوس شدیم تا به سمت ورزشگاه حرکت کنیم. بازیکنان استرس داشتند، نگرانی عجیبی در چهره تک تک آنها موج میزد، فابیو جان واریو کنار پنجره نشسته بود و مسیر حرکت تا ورزشگاه را تماشا میکرد. هر چند دقیقه برمیگشت و به آرش برهانی که کنارش نشسته بود، جملهای میگفت. امیدرضا روان خواه زیر لب آیَتُ الکُرسی میخواند! حسین کاظمی سرش را به صندلی تکیه داده بود و قلعهنویی در تمام طول مسیر تسبیح در دست صلوات میفرستاد.
میثم منیعی در بازی با پیام پاس گل قهرمانی استقلال را به فابیو جان واریو داد. مدافع چپ پای استقلال که نقش مهمی در قهرمانی تیمش ایفا کرد، درباره آن روز رویایی با ایرنا حرف زد، او گفت: در پشت محوطه جریمه پیام صاحب توپ شدم، یک نفر را دریبل کردم، موقعیت پیشروی و سانتر داشتم، در یک لحظه احساس کردم تمام تمرکز دفاعی حریف روی ارسال از جناحین است. فابیو جان واریو را دیم که در دو متری من ایستاده است، او شوتزن بود، پاس دادم و چند ثانیه بعد توپ به تور چسبید.
وی ادامه داد: در آن روز گلهای بازی فولاد خوزستان و ذوبآهن اصفهان از طریق اسکوربورد ورزشگاه پخش میشد. اگر بگویم توجهی به آن نداشتیم دروغ گفتهام. چون با یک گل جلو بودیم استرس داشتیم، برای همین تمرکزمان بیشتر روی گل نخوردن بود!
دقیقه ۸۴ داور به سود استقلال پنالتی اعلام کرد. قلعهنویی قبل از بازی و در رختکن اعلام کرده بود در صورتی که پنالتی شود حسین کاظمی پشت توپ قرار بگیرد، اما آرش برهانی آن را زد. دلیل این اتفاق را منیعی بهتر از هر کس دیگری میداند: برهانی ۲۲ گل در طول فصل زده بود، اگر یک گل دیگر میزد رکورد بیشترین تعداد گل زده در ادوار لیگ برتر را میشکست. به سمت امیر قلعهنویی رفتم و گفتم امیرخان اجازه بدهید آرش پنالتی را بزند، او با این گل رکورد را میشکند. او قبول کرد و گفت بگو آرش بزند، اما وای به حالت اگر توپ گل نشود!
نمیدانم چه شد آرش یک دفعه لیز خورد و توپ حتی به خط دروازه هم نرسید و بلافاصله توپ به سمت دروازه استقلال رفت. بازی سریع ادامه پیدا کرد و چند ثانیه بعد پیروز قربانی خطا کرد و پشت محوطه جریمه پیام صاحب توپ شد. دنی اولروم پشت توپ ایستاد و توپ پس از ساییدن به تیرک دروازه طالب لو به اوت رفت، امیرخان این قدر عصبانی شده بود که به سمت نیمکت برگشت و وقتی چشمش به من افتاد یک دور دور نیمکت دنبالم دوید. فقط فریاد میزد، چرا به من گفتی به جای حسین کاظمی، آرش پنالتی بزند!
چند دقیقه بعد سوت پایان مسابقه به صدا درآمد، اولین نفر به سمت قلعهنویی رفتم و او را بغل کردم، تا حالا این قدر امیرخان را خوشحال ندیده بودم، در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود فریاد زد دیدید گفتم امروز و در شهر امام رضا (ع) معجزه خواهد شد، دیدید امام رضا چقدر مهربان است.
وقتی سوت پایان مسابقه از سوی علیرضا فغانی به صدر درآمد شادی بازیکنان استقلال به بزرگترین شادی تاریخ آبیپوشان تبدیل شد. صحنههای عجیبی در ورزشگاه خلق شد، هواداران به زمین ریختند و قهرمانی تیمشان را جشن گرفتند. امیر قلعهنویی پیش از آنکه به رختکن برود تا خودش را برای جشن قهرمانی آماده کند با صدای بلند مقابل خبرنگاران در مشهد ایستاد و بعد فریاد زد: مجید جلالی خیلی مرد است. به خدا خیلی مرد است.
رختکن استقلال با تمام روزهای دیگر فرق داشت، همه آنهایی که امیر قلعهنویی را به خوبی میشناسند به خوبی میدانند در رختکنی که او سرمربی باشد نظم و انضباط حرف اول و آخر را میزند. اما او آنقدر احساساتی شده بود که یک گوشه رفت و نشست، بازیکنان یکی یکی آمدند، رختکن را روی سرشان گذاشته بودند. آرش برهانی وسط رختکن نشست و یک سطل آب روی سرش خالی کردند! او در حالی که اشک میریخت با بغضی که در گلو داشت خطاب به همبازیانش، گفت: خدا را شکر قهرمان شدیم، وگرنه هیچ وقت و تا آخر عمر خودم را نمیبخشیدم!
پس از بازی کارناوالی از شادی در مشهد به راه افتاده و هواداران استقلال به رقص و پایکوبی مشغول بودند. پرچمهای آبی خود را روی هوا میرقصاندند و شعار استقلال قهرمان میشه، خدا میدونه که حقشه را فریاد میزدند.
دقایقی بعد باران تندی به بارش گرفت. اتوبوس استقلال مستقیم از ورزشگاه به سمت بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) حرکت کرد. خیابانهای منتهی به حرم شلوغ بود. چند ساعت بعد اعضای تیم از حرم امام رضا (ع) مستقیم به فرودگاه مشهد رفتند تا به تهران بازگردند.
مردم برای استقبال از استقلال به فرودگاه مهرآباد بودند. عقربههای ساعت عدد چهار بامداد را نشان میداد که هواپیما به زمین نشست. وقتی مربیان و بازیکنان از پلههای فرودگاه بالا آمدند با سیل جمعیتی روبهرو شدند که کمتر مشابه آن را دیده بودند. جمعیتی که هر لحظه به تعدادشان افزوده میشد و مهرآباد را روی سرشان گذاشته بودند. لحظات شیرین و خاطره انگیزی برای استقلال و هوادارانش رقم خورد، استقبالی که شاید هیچ وقت دیگر پس از قهرمانیهای این تیم تکرار نشود.