امیر قلعه نویی همان طور که خودش میگوید ۱۰ سال است نتوانسته مشکلش را با منتقدان حل کند و ما به دفعات برای او نوشته ایم این جنگی است که خود قلعه نویی به آن دامن میزند. نمونه میخواهید؛ تقابلهای بی دلیل او در جام ملتهای آسیا با منتقدانی که سالها قبل در صداوسیما یا روزنامههای ورزشی حضور داشتند و حالا همه چیز را فراموش کرده اند.
بیش از ۱۰ سال است مینویسیم کلنجار و تقابل با دشمنان خیالی یا اهریمن ذهنی و خبیث، کاری از پیش نمیبرد. باز هم نمونه میخواهید؟ اگر تیم ملی به فینال جام ملتهای آسیا صعود میکرد یا بازیهای زیباتری به نمایش میگذاشت، راه انتقاد از تیم ملی باز میشد؟ اگر تیم ملی در مسیر جوانگرایی، شعارزده عمل نمیکرد و در نهایت به همان بازیکنان و ترکیب سابق پناه نمیبرد، آیا کسی از تیم ملی انتقاد میکرد؟ اگر مقابل ازبکستان و هنگ کنگ، عملکرد فنی قابل قبول داشتیم و در ۲ دیدار رفت و برگشت با ازبکها به برتری میرسیدیم و زیبا بازی میکردیم، آیا انتقادها از تیم قلعه نویی شدت میگرفت؟
از همه مهمتر، سوالِ بی پاسخ و همیشگی ماست؛ واقعا مشکل قلعه نویی با همین معدود انتقادهای صورت گرفته چیست؟ جامعه فوتبال ایران که نمیتواند تک صدایی باشد؛ کلیت فوتبال ایران که در اختیار یک یا چند نفر نیست. به عبارت بهتر، انتقادهای تک مضرابی و گذرا اختلال خاصی در کار تیم ملی ایجاد نمیکند. این همان انتقادهایی است که در ادوار گذشته وجود داشته است. مثالش هم خود قلعه نویی است که منتقد کیروش بود. قبل از کیروش، برانکو، دایی، افشین قطبی و ... هم از دایره نقد و نقادی خارج نمیشدند. صدای منتقدان را نمیشود خاموش کرد؛ این حقیقتی است که قلعه نویی باید آن را بپذیرد.
ایرادی که ما در این موضوع میبینیم مته به خشخاش گذاشتن بیش از حد قلعه نویی و اتلاف وقت بسیار برای منتقدان است. او هر چقدر به اصلاح روند کار تیمش فکر کند، نتایج بهتری میگیرد و راه حل مناسب تری پیدا میکند. بگذارید منتقدان به حال خودشان باشند؛ مهمتر از هر چیز، وضعیت تیم ملی است که باید پس از صعود به جام جهانی، به نقشهای بزرگ و قابل توجه فکر کنید...